موسیقی انقلاب را احیا کنیم/ باورم نمی کردم رهبری چنین نظری دارند!
راهنوا- اشاره: با توجه به رونق گرفتن دوباره موسیقی انقلاب، مردم میخواهد بدانند، که این رویش ها چه کسانی هستند و از کجا شروع کرده اند؟ آن اوایل که حامد زمانی در این فضا تازه معرفی شده بود، یک بحث این بود که، او چه کسی است؟ این سؤال خیلی سؤال مهمی است. مخصوصاً برای بچههایی که موسیقی را دنبال میکنند.
میگویند اگر ما فعالان عرصه موسیقی هستیم، چنین آدمهایی نبودند که چنین فکرهایی داشته باشند و در موسیقی به دنبال مضامینی متفاوت و ساختار شکنانه ای باشند. ما بودیم و ما هم که خودمان را میشناسیم. همچین کسانی نداشتیم. پس شما کجا بودید. ماجرا موسیقی خیلی ماجرای عجیبی است. بزرگترین مشکل موسیقی متعهد و موسیقی انقلاب این است که از دهه شصت به این طرف رسانه ندارد.
در ادامه قسمت دوم مصاحبه ای با دو تن از اعضای رویش هایی دیگر که به تازگی با عنوان گروه موسیقی نبض پا به این عرصه گذاشته اند را به اتفاق هم میخوانیم.
آقای ثابت قدم فضای موسیقی امروز کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
ثابتقدم: فضای موسیقی کشور ما به شدت بد است و من بارها و بارها غصه خوردم. من نباید بنشینم غصه بخورم. من و دیگر کسانی که دارند کار میکنند که چقدر فضای موسیقی کشور ما حتی میتوانم بگویم فضای کثیفی است. همه چیز و از هر لحاظی شما حساب بکنید. شایستهسالاری که اصلاً نیست. من که ده سال در حوزه شعر بصورت جدی فعال بوده ام، باید برای خواننده ای که با تنظیم رایانه ای صدایش صاحب شهرت و کنسرت های پر رونق شده ترانه بگویم. حتی برخی نمی توانند بصورت زنده آواز بخوانند.
الآن در دنیا اصلاً این طور نیست. این موسیقی عاشقانه ]عاشقانه دختر پسری[ که الآن کلاً بازار موسیقی ما را گرفته. شاید در موسیقی دنیا ده درصد هم سهم ندارد. اعتراض سیاسی و اجتماعی که موسیقی اعتراضی می گویند بیشتر است. در واقع “گروه نبض” هم کارش اعتراض است. یعنی یکی از مانیفست های ما این است که اعتراض کنیم. به خاطر این که ما واقعاً اعتراض داریم. به موسیقیمان اعتراض داریم. به جوان هایمان اعتراض داریم. ما میخواهیم بگوییم حرف ما این است و بیایید دو دقیقه پای صحبت ما بنشینید. همان جور که در دنیا همین کار را میکنند.
به نظر ما این مسیر مهم است. فرد مهم نیست. ما میخواهیم تعداد کسانی که در عرصه این نوع موسیقی کار میکنند زیاد بشود. ما نگران این نیستیم که یک نفر دیگر آمده، پس رقیب ما است. هر چه تعداد خوانندههای این نوع موسیقی بیشتر بشود به نفع این جریان است.
مثلاً شما در سینمای هالیوود ببینید. میخواهند یک کار عاشقانه بسازند. یک رابطه عشقی را ببینید چقدر هزینه میکنند. حالا میخواهند یک کاری راجع به جنگ بسازند. میخواهند یک کاری راجع به ارزشهایشان بسازند. آنوقت چگونه کار می کنند.
دستخوش: که بعضاً ضد ارزشهای ما هم هست.
ثابتقدم: بله. ضد ارزشهای ما میشود ولی ارزشهای آنها است. راجع به کارهای ارزشیشان انرژی را صد برابر میکنند. حالا خدا را شکر. من به تازگی دیدم دارد بها داده میشود. من کلیپ موزیک ویدئوی آخرین کار آقای زمانی را دیدم.
ثابتقدم: طرف میآید یک کار عاشقانه میخواند. این همه ابزار در اختیارش قرار میگیرد. به خاطر پولی که حالا شاید پول پدرش است. به نظر من باید وارد میدان شد. باید حرف زد و باید اعتراض به وضعیت غلط موسیقی کشورمان کرد.
کمبودهایی را که فکر میکنید گروه نبض میخواهد جبران بکند چیست؟ من میخواهم کمی بگویید که گامهای بعدیتان چیست.
ثابن قدم: دیروز من و سینا داشتیم کار حامد زمانی را رادیو روشن بود و گوش میدادیم. من یک لحظه حالم خراب شد. داشتم اشک میریختم. میخواستم به سمت سینا نگاه بکنم. دیدم وضع سینا از من بدتر است. خب این اتفاق درست است. با این که حامد رفیق ماست و رفت آمد داریم. ولی یک کار میتواند فارغ از حامد زمانی بودن، فارغ از همه اینها بیاید دوتا جوان را که فکر کن اصلاً در عرصه موسیقی هم نیستند تحت تأثیر قرار بدهد. این درست است. با سینا گفتیم که باید این طور کار کرد. باید درست کار کرد.
ثابتقدم: بخواهم بگویم چطور شد که گروه نبض اتفاق افتاد و شروع شد. خیلی حرف است. داستان این جوری بود که سینا از این که خودش نیست واقعاً ناراحت بود. جایی که قرار است بخواند و جایی که قرار است خوانندگی بکند خودش صاحبنظر نیست و از آن طرف وسیلهای برای کوبیدن یک نفر دیگر شده. اصلاً طرف را نمیشناخت که کی هست. قرار است که من مسیر خودم را جلو بروم. سینا دلسرد شده بود، وکار نکرد. مشغول مشکلات خانوادگیاش هم بود. بچهدار هم شده بود و درگیریهای پدر شدنش. درگیر این داستانها بود که من سینا را در جلسه رونمایی آلبوم بیسیمچی حامد زمانی با هم به آنجا رفتیم. از آنجا نشستم و با او صحبت کردم. گفتم بیا بنشینیم صحبت بکنیم و ببینیم چه کار میشود کرد.
میخواستیم یک کار را که بتوانیم یک مسیر طولانی و ادامهدار را شروع بکنیم. یعنی ما از همان زمان تا قبل از کار حضرت محمد(ص) هر روز با هم صحبت کردیم و آدمهای مختلفی را آوردیم تست گرفتیم که ببینیم.
این آدمهای مختلف را از کجا پیدا کردید؟
ثابتقدم: دلیل این که ما گروه موسیقی راه انداختیم. به نظر ما این مسیر مهم است. فرد مهم نیست. ما میخواهیم تعداد کسانی که در عرصه این نوع موسیقی کار میکنند زیاد بشود. ما نگران این نیستیم که یک نفر دیگر آمده، پس رقیب ما است. هر چه تعداد خوانندههای این نوع موسیقی بیشتر بشود به نفع این جریان است.
ما گفتیم اگر ما یک گروه داشته باشیم. چون بارها و بارها دیدهایم در عرصه موسیقی پاپ کشورمان گروه آرین با آن همه قدرت آمد و حالا یک مقدار کمرنگ شدند ولی دوباره دارد شکل میگیرد. همیشه اسمش یک گروه هست و آدمهایش میتوانند عوض بشوند. به سینا گفتم ما میتوانیم بارها و بارها خواننده معرفی بکنیم. وقتی گروه ما یک گروهی بشود که شناختهشده است. وقتی ما یک خواننده را بیاوریم و به خودمان اضافه بکنیم. یک سال با ما بخواند و بعد از ما جدا بشود. آن خواننده خودش یک جریان خواهد داشت و یک سری طرفدار خواهد داشت و یک خواننده به موسیقی انقلابی و ارزشیمان اضافه میکنیم. یکی از اهداف ما که آمدیم گروه تشکیل دادیم این بود.
دوم این که شما بررسی بکنید، در حوزه موسیقی ارزشی و انقلابیمان ما اصلاً گروه نداشتیم. در صورتی که در موسیقی پاپ ما بارها گروه داشتند.
ثابتقدم: حامد زمانی در دو سال اخیر به مراتب بیشتر از دهتا خواننده پاپ در کنار هم کار تولید کرده. چون اقتضای این عرصه این است که شما زیاد کار تولید بکنید. چون میخواهی یک حرفی سریع بزنی و منتشر کنید.
گروه موسیقی نبض متشکل از چند جوان است که آمدهاند برای اعتقادشان بخوانند. به آن چیزی که باور دارند. هیچ وقت سفارشی نخواهند خواند و هیچ وقت هم زیر بلیت هیچ کسی نخواهند رفت. به خاطر اعتقاداتشان میجنگند. تلاش میکنند با موسیقی روز دنیا جلو بروند و هنر خودشان را ارائه بدهند.
ثابتقدم: آن طرف یک عشق است و از عشق با مدلهای مختلف صحبت میکنند ولی اینجا شما سر هر داستانی موضعت را باید به مخاطبت اعلام بکنید. آقا مذاکرات هستهای است، اعتقاد من این است. چون بحث سیاسی است. نمیدانم الآن داستان فلسطین را داریم، اعتقاد من این است. الآن شهادت یکی از ائمه اطهار است، میآییم چه کار میکنیم. باید یک کاری بکنیم و به مخاطبمان خوراک بدهیم. پس تعداد کارها زیاد است و مسلماً به تکرار میرسد. همان جوری که دیدیم خیلیها در این عرصه به تکرار رسیدند. ما میآییم چه کار میکنیم. با گروه میتوانیم مدلهای مختلفی از موسیقیمان را ارائه بدهیم.
گروه نبض چه وقت ایجاد شد؟
ثابتقدم: شاید ما از سه ماه پیش به صورت جدی شروع کردیم به تست گرفتن. هسته اصلی این گروه که خود سینا دستخوش و بنده است. بارها و بارها نشستیم صحبت کردیم. فرزاد سرور از تنظیمکنندههای خوبمان هم در کنار ما بود. وقتی که میخواستیم خوانندهای را انتخاب بکنیم نظرات او هم برای ما کارساز بود. ما با سینا صحبت کردیم که چه ترکیبی از خوانندهها میتوانند جواب بدهند.
باورتان نمیشود. حتی یک بار با سینا به سینما رفته بودیم. کنار سینما دیدیم یک دوستی با گیتار میخواند. صدای بسیار خوبی هم داشت. سینا گفت این صدای خیلی خوبی دارد. صدایش زدیم آمد خانه و خواند منتها دیدیم طرف ایده ندارد. صدای بسیار خوبی دارد ولی صاحب ایده نیست. اصلاً در خطی که ما میخواهیم کار بکنیم نیست. من به سینا گفتم من دوست ندارم به طرف بگویم بیا این مسیر را جلو برویم. خوانندههایی آمدند و رفتند.
آقای حامی را که پیدا کردیم. یک خوبیای که صدای ایشان دارد این است که تونالیته صدای ایشان در کنار صدای سینا میتوانست خیلی جالب باشد. صدای بم و صدای سینا میتوانست کنتراست خوبی داشته باشد.
چون خیلی از کارهایی که ما انجام میدهیم نیازمند این است که علاوه بر آن شعر فارسی یک مقدار بیرون از محدوده فارسی زبانان هم شنیده بشود. مخصوصاً در کارهای مذهبی و آیینیمان یک جایی نیاز به کار عربی پیدا خواهیم کرد و هم در پخش شدن کارها در داستان فلسطین و حوزه کشورهای خلیج فارس. حالا ایده ما این است که بعداً زبان انگلیسی را هم اضافه بکنیم منتها الآن خیلی تمرکز نکردیم که ماجرا یک مقدار لوث نشود. یک بار سنگینی را برنداشتیم که نتوانیم برش داریم.
داستانی که آقای سجاد شاکری را پیدا کردیم. ایشان کارمند بنیاد شهید است و خودش نیز خانواده شهید است. یک آدم جاافتادهای است که دوتا بچه هم دارد. در حوزه شعر عربی شاعر بسیار خوبی است. شعر آیینی هم خوب میگوید. بچه متعهدی است.
ما با حضور پنج نفر آمدیم. چون خیلی از کارهای ما حماسی خواهد بود و کارهای گروه نبض حرف خواهد داشت. حداقل چهار پنجتا خواننده در استیج ما هستند. با لباسهای یک شکل، با سناریویی که چیده شده و برای خواننده تعریف شده که کی او بیاید. کی او بیرون برود. کی با هم جمع بشوند. خود همین برای مخاطبی که پای سن نشسته جذابیت بصری ایجاد میکند.
ثابتقدم: ما برای پیشبرد اهدافمان به عنایت خدا و حما یت دوستان نیاز داریم. دوست داریم که جلو برویم. یعنی واقعاً همه بچههای گروه و همه آنهایی که الآن دارند کار و تلاش میکنند، واقعاً دوست دارند حمایت بشوند.
اگر شما بخواهید در یک جمله بگویید که خلاصه حرف گروه موسیقی نبض چیست، چه تعریفی ارائه می دهید؟ در یک جمله بفرمایید گروه نبض دنبال چه است؟
ثابتقدم: گروه موسیقی نبض متشکل از چند جوان است که آمدهاند برای اعتقادشان بخوانند. به آن چیزی که باور دارند. هیچ وقت سفارشی نخواهند خواند و هیچ وقت هم زیر بلیت هیچ کسی نخواهند رفت. به خاطر اعتقاداتشان میجنگند. تلاش میکنند با موسیقی روز دنیا جلو بروند و هنر خودشان را ارائه بدهند. به نظر من هدف گروه نبض این است که دنبال چیزی برود که خودش اعتقاد دارد. بدون ترس از هیچ چیز.
دستخوش: به نظر من ما باید یک مقدار تلاش و کوشش بکنیم. من یک خاطره کوتاهی تعریف بکنم. در همان بسیج دانشجویی یک کتابی دست من بود. کتاب نکتههای ناب از بیانات رهبری پیرامون موسیقی.
اولین بار که نگاه کردم، گفتم اصلاً مگر میشود که رهبر ما در مورد موسیقی، یک مرجع تقلید چنین نظری داشته باشد! حتماً حضرتعالی مطالعه فرمودهاید. تیترها و عباراتی مثل موسیقی مقدس است. شأن موسیقی اجل از این صحبتهایی است که در مورد آن میشود.
من از شما مجدانه درخواست میکنم که موسیقی را نجات داهید.
دستخوش: احسنت. تکاندهندهترین جملهاش همین قسمت است که نه تنها گرد و غبار فضا را میخوابانند بلکه میگویند درخواست میکنم که بیایید و وارد میدان بشوید. من این کتاب را به بسیج دانشجویی بردم. مسؤول کانون کفا، مسؤول بسیج دانشجویی، مسؤول کانون قرآن، همه مسؤولان فرهنگی دانشگاه یعنی کسانی که لیدرهای دانشگاه بودند، آنجا حضور داشتند. از دوستان ما هم بودند. بچههای بسیار درستسیرت و درستکاری هم بودند. کتاب را پشتم گرفته بودم. گفتم بچهها، نظر حضرت آقا در مورد موسیقی چی است. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد. همه برگشتند گفتند: قطعاً حضرت آقا حرام میدانند. خدا شاهد است به خاطر این که پیاز داغش را زیاد بکنم نمیگویم. همه گفتند حضرت آقا موسیقی را حرام میدانند. کتاب را در آوردم و شروع به خواندن کردم. حالا به نظر شما واکنش آنها چه بود؟
منظور حضرت آقا از موسیقی این نبوده. گفتم پس ما را دنبال یک چیزی فرستاده که وجود ندارد. یعنی گفته دنبال آن موسیقی بدوید. گفتم اعتقاد من این جوری نیست. ولی همان دانشگاه از روحانی دعوت کردند. از حوزه تشریف آورده بود. صحبتهایشان برای ما بسیار هم ارزشمند بود. روحانی به آنجا آمد و رسماً از حضرت آقا نقل قول کرد که موسیقی حرام است! بعد من او را کنار کشیدم و گفتم چرا این حرف را میزنی. چرا این باور را ایجاد میکنی. میدانید شما با این کارتان چه کار میکنید.
از یک طرف این اشتباهات و از طرف دیگر فرصتهایی که مغفول می ماند. از این طرف یک پشتوانه به این بزرگی که پشت قضیه ایستاده. اعتبار سیاسی خودش را، آبروی فقهی خودش را وسط گذاشته و گفته بروید یک فکری به حال وضعیت موسیقی بکنید. من پشت شما هستم. بروید یک کاری بکنید. هیچ کس کاری نمیکند!
دستخوش: احسنت. ببینید، شما بگویید ارزشمندترین موسیقیکه تولید شده چه است. یک نمونه مثال بزنید. هر چی که هست. هیچ مسجدی اجازه نمیدهد درآن موسیقی پخش بشود. ارزشمندترین موسیقی که در راهپیماییها با بلندگوها در میدان انقلاب پخش میکنند و مردم گوش میکنند و طرف خواننده ارزشی میشود. همان را هم نمیگذارند در مسجد پخش بشود. چرا؟چون ته ذهن همه میگویند این ناپاک است. این نجس است و جایش توی مسجد نیست. چرا جایش توی مسجد نیست. قاری که میآید قرآن میخواند، من بیایم بگویم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین. ولی چرا وقتی من با صوت میخوانم همه بلند میشوند و الله الله و ماشاءالله و فلان. من خودم قاری بودم دیگر. در حدی نیستم که بخواهم مسائل شرعیاش را بگویم. چرا اینگونه باید باشد.
نظرات