آن موسیقی حرام است، که انسان را در مقابل گناه بيپروا كند
بسم الله الرحمن الرحيم
نامه شما رسيد. در اين نامه درباره چند مطلب سوال كرده بوديد كه لازم دانستم به اين سوالات طي نوار، پاسخ مفصلتري بدهم. خواهش ميكنم كه نوار را گوش كنيد تا اگر باز نكتهاي به نظرتان رسيد بپرسيد تا پاسخ بدهم و ضمناً نوار را هم به مركز اسلامي هامبورگ برگردانيد، چون اينگونه نوارها معمولا اينجا نگهداري ميشود تا اگر باز كسي از برادران و خواهران مسلمان مشابه اين سوالات رامطرح كرد، براي او بفرستيم. البته شما ميتوانيد از روي نوار كپي برداريد و كپي آن را نگه داريد. اگر وسيله نداريد ميتوانيد براي ما نامه بنويسيد تا كپي نوار را همينجا تهيه كنيم و برايتان بفرستيم.
يكي از سوالات شما اين است كه «نظر اسلام درباره موسيقي چيست؟ از چه منبعي در دين اين جواب را ميدهيد؟ اگر از قرآن است خواهشمندم آيه آن را نشان دهيد.»
قبل از اينكه نظر اسلام را درباره موسيقي توضيح بدهم، لازم است اين نكته را يادآوري كنم كه در آيات قرآن كريم و همچنين در روايات، كلمه موسيقي يا موزيك يا معادل آن از كلمات عربي سراغ ندارم; در قرآن كريم كه قطعاً نيست و در روايات هم تا آنجا كه در خاطرم هست، سراغ ندارم. فقهاي ما وقتي ميخواستند درباره حكم موسيقي در اسلام صحبت كنند، مطلب را تحت عنوان حكم «غنا» در اسلام از يك طرف و همچنين حكم «آلات لهو» از طرف ديگر مطرح كردند. در كتابهاي فقهي، يك جا بحث درباره غنا و در كنار آن بحث درباره آلات لهو ديده ميشود.
كلمه «لهو» در چند جاي قرآن كريم آمده است. از جمله در سوره جمعه كه شايد شنيده باشيد:
و اذا رأوا تجاره أو لهواً انفضوا اليها و تركوك قائماً(1)
روش گروهي از مسلمانهاي سست ايمان اين بود كه در هنگام نماز جمعه و موقعي كه پيغمبر(ص) مشغول خطبه بود، اگر صداي ساز و نوا در بيرون از مسجد بلند ميشد يا صداي طبل كاروان تجارتي كه از بيرون مكه رسيده بود، به گوششان ميرسيد براي تماشاي بساط طربي كه آنجا بود يا براي اينكه فرصت از دستشان نرود براي معامله با كاروان، قبل از اينكه ديگران به اين قافله و كاروان تجاري برسند از پاي خطبه پيغمبر(ص) كه در نماز جمعه ايراد ميكرد پا ميشدند و ميرفتند. در اين آيه از اين افراد انتقاد شده است و ميافزايد:
قل ما عندالله خير من اللهو و من التجاره والله خير الرازقين.
شما نبايد به عنوان تجارت و كارهاي تجارتي يا به عنوان تفريح و سرگرمي از پاي خطبه پيغمبر در نماز جمعه بلند شويد و برويد; زيرا سودي كه خدا در سنتهاي خود براي مردم با ايمان و درستكار مقدر و مقرر كرده، به مراتب از سودي كه شما از حضور در مراسم شادي و طرب و يا لهو و سرگرمي يا پيشدستي در تجارت يا كاروان تازه رسيده نصيبتان ميشود، بيشتر است.
غالباً اينطور گفتهاند كه منظور از لهو در اينجا همان صداي شيپور و نقاره و طبل و اينجور چيزهايي بوده كه كاروانهاي تجارتي معمولا وقتي از بيرون وارد شهر ميشدند، ميزدند تا مردم خبر بشوند كه اين قافله تجارتي وارد شهر شده و براي معامله با قافله بيايند. عدهاي از مردم براي تماشا و سرگرمي ميرفتند و خود اين سر و صداها و علاوه بر اين اصلا ديدن و تماشاي قافله يك سرگرمي بود. يك عده هم براي تجارت و معامله ميرفتند. اين همان چيزي است كه حتي امروز هم هست. ميدانيد كه هنوز هم در جاهاي كوچك وقتي ميخواهند چيزهاي كهنه را بخرند، زنگ ميزنند تا نشان بدهند كه براي خريد آمدهاند.
اما از اين آيه نميشود براي حرام بودن موسيقي و حرام بودن لهو استفاده كرد. حتي ميشود گفت كه آيه در صدد اين است كه بگويد چرا اينها نماز پيغمبر را ترك كردند و رفتند، همينطور كه با استفاده از اين آيه نميشود گفت كه تجارت حرام است.
در چند آيه ديگر از قرآن كلمه «اللغو» آمده و بعضي از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معني كردهاند و در آن آيات هم از لغو نكوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نميشود.
در سوره مومنون در آيه سوم در صفات مومنان گفته ميشود:
والذين هم عن اللغو معرضون.
آنها كساني هستند كه از لغو يعني از لهو اعراض ميكنند. «لغو يعني بيهوده و لهو يعني سرگرمي. مومنان كساني هستند كه از بيهوده روي ميگردانند.»
در آيه 72 از سوره فرقان در صفات بندگان پاك گفته ميشود:
والذين لا يشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً.
آنها كه به باطل شهادت نميدهند و يا در مجالس باطل شركت نميكنند و وقتي كه از كنار لغو ميگذرند با بزرگواري از كنار آن ميگذرند.
يا در آيه 55 از سوره قصص:
و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه
وقتي كه لغو به گوش آنها ميخورد اعراض ميكنند و روي ميگردانند.
اين آيات، خواه «لغو» به معني «لهو» و خواه «لغو» بهمعني «لغو» باشد و يا اصلا معني مستقلي داشته باشد، ظاهر مطلب اين است كه از اين آيات در اثبات حرمت موسيقي نميتوان استفاده كرد.
بنابراين ميتوان گفت كه در آيات قرآن كريم آيهاي كه بتوانيم از آن حرمت موسيقي و بهطور كلي حتي حرمت لغو و حتي حرمت غنا را استفاده كنيم، موجود نيست.
اين درباره آيات. اما درباره روايات. روايات بسياري درباره غنا هست كه از اين روايات كم و بيش براي حرمت غنا استفاده ميشود. رواياتي هم درباره ساز زدن، تنبور زدن و اينجور چيزها هست كه به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته ميشود. اين روايات هم كم و بيش بر حرام بودن استفاده از اين وسايل دلالت ميكند و اين روايات هم در ميان كتب شيعه و هم در كتب اهل سنت موجود ميباشد. درباره اين روايات بايد اجمالا گفت كه اين روايات ميخواهد بگويد غنا و همچنين استفاده از آلات طرب از قبيل ويلن و انواع ديگر سازها مانند تار و تنبك، حرام است.
بعضي از فقها اينطور استنباط كردهاند كه اين روايات نميخواهد بگويد كه موسيقي به طور كلي حرام است بلكه اينها ميخواهد بگويد، اين بساط مجالس لهو و لعب، اينبساط مجالس خوشگذارني كه در زمان امامان معصوم(ع) و در زمان پيشوايان اسلامي در خانههاي ثروتمندان، حكام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقيقت اين روايات درصدد بيان حرمت آن سبك موسيقي و آن سبك مجالس عياشي كه در زمان پيشوايان ديني ما در خانهها و در محل زندگي بسياري از اشراف و ثروتمندان معمول بوده، ميباشد. و اين مجالس، مجالسي بوده كه در آن خوانندگي به عنوان نمك آش استفاده ميشده، يعني خوانندگي و نوازندگي براي تشويق شركت كنندگان به گناهان ديگر بوده است. اصلا اين نوع خوانندگي و نوازندگي به اين معنا كه در آن مجالس زنان با مردان شركت ميكردند و مجالس، مجالس عياشي، هوسراني، هرزگي، زنا، فسق و فجور بوده و ترانههايي كه تشويق كننده به اين كار بوده، حرام است.
بنابراين خلاصه مطلب چنين است: آوازه خواني حرام نيست و هر نوازندگي حرام نيست. آن نوع از آوازه خواني و آن نوع از نوازندگي كه شنونده يا حاضران در يك مجلس را به گناه ميكشاند و اهتمام آنها را به رعايت قوانين پاكي و تقوي ضعيف ميكند و اراده آنها را براي گناه نكردن و به گناه آلوده نشدن سست ميكند و آنها را به شركت در فساد و گناه تشويق ميكند، اين نوع موسيقي حرام است. اما اگر آوازهخواني يا حتي موسيقيي هست كه اين اثر را ندارد، حرام نيست. اين رأي برخي ديگر از دانشمندان و فقهاست كه اين روايات را اينطور فهميدهاند. بنابراين درباره موسيقي در اسلام ميتوان اينطور گفت كه هر نوع آوازه خواني و هر نوع موسيقي كه شنونده را به شهوتراني و مخصوصاً به بيپروايي در گنهكاري ميكشاند و شنونده را براي ارتكاب فسق و فجور و كارهاي خلاف عصمت و پاكي و تقوي بيپروا ميكند و انگيزههاي شهوت را در او چنان برميانگيزد تا در ارتكاب گناه، خدا، قانون خدا، تعاليم پيغمبران، رعايت پاكي و تقوي و رعايت ارزشهاي عالي انساني را ولو موقتاً فراموش كند در اسلام حرام است. اين قدر مسلم است. اما نميشود گفت كه آوازه خوانيها و موسيقيهاي ديگر بهطور مسلم در اسلام حرام شده است.
حالا توجه ميكنيد به اينكه حتي كلمه لهو و به خصوص كلمه لغو هم چقدر با اين نوع موسيقي مناسب است. در كلمات فقها گفته ميشود: اللهو ما ينهي عن ذكرالله «لهو آني است كه آدمي را از ياد خدا غافل كند».
اين «از ياد خدا غافل كردن»، ميخواهد مرحله خاصي از غفلت از ياد خدا را بيان كند و آن مرحله خاص اين است كه آدم با ايمان، هر وقت با گناهي و لغزشي روبهرو ميشود، خودبخود به ياد خدا ميافتد. اينكه چون اين كار حرام است و خدا گفته نكن، پس نكنم. اين حالت كه براي يك انسان با ايمان در برخورد با گناه دست ميدهد يكي از ضامنهاي موثر در حفظ پاكي و فضيلت در مردم است.
اصلا يكي از مهمترين ارزشهاي ايمان اين است كه ايمان پليس باطن است. وقتي انسان تك و تنها هم نشسته و با گناهي روبهرو ميشود، ايمان دروني و وجدان الهي بر او نهيب ميزند كه خدا ناظر اعمال توست « نكن» اين نوع توجه به خدا از مهمترين ارزشهاي تربيتهاي ديني است.
بنابراين خودبهخود آن نوع موسيقي و آن نوع از آوازهخواني كه در آدمي اين توجه را ضعيف كند تا آن حد كه انسان وقتي با گناه روبهرو ميشود اصلا ديگر يادش نباشد كه خدايي هست و بيپروا گناه كند و حتي با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است. من فكر ميكنم كه اگر هيچ آيه و هيچ روايتي هم در اينباره نبود و فقط ما بوديم و تعاليم اسلام و بلكه تعاليم اديان درباره ارزش ايمان، استنباط ميكرديم كه اين نوع موسيقي حرام است.
خلاصه ميكنم: بسياري از ترانههايي كه مخصوصاً زنهاي ترانهخوان ميخوانند، وقتي در مجلسي خوانده ميشود و عدهاي را در ارتكاب گناه بياختيار ميكند، اين نوع آوازهخواني و ترانهخواني حرام است. بنابراين آن نوع موسيقيها، آن نوع ترانهها، نوازندگيها و خوانندگيها كه در شنونده اين اثر را بگذارد كه او را در ارتكاب گناه بيپروا كند به طوري كه در برخورد با گناه اصلا ياد خدا نباشد يا ياد خدا برايش آنقدر ضعيف شده باشد كه او را نتواند از گناه باز بدارد و اين ضعف و اين تضعيف ياد خدا نتيجه اين خوانندگي و نوازندگي باشد، چنين خوانندگي و چنين نوازندگي كه اين اثر تضعيف كننده ايمان و پرواي از گناه را داشته باشد، حرام است.
اين را ميتوان به عنوان نظر قطعي اسلام درباره موسيقي گفت. اما آيا هر نوع خواندن و هر نوع نواختن كه اين اثر را نداشته باشد، به صرف اينكه خوانندگي است، ميتوان گفت حرام است يا نه مورد ترديد است. قدر مسلم اين است كه از مسلمات اسلام نيست و آن را به حساب رأي همه علماي اسلام و فقهاي اسلام و حتي رأي همه فقهاي شيعه هم نميشود گذاشت. اينها مطالبي است كه فعلا تا اين حد درباره موسيقي ميتوانم بگويم.
الان كتابي كه با اين منطق، مطلب را تجزيه و تحليل كرده باشد به خاطر ندارم. اگر در آينده چنين كتابي ديدم براي مطالعه شما خواهم فرستاد.
پي نوشت :
1- سوره جمعه، آيه 11
منبع: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی
عالی، مفصل و کامل بود.
بسیار ممنون.
چه قدر دوست دارم این آدمو
استفاده كردم
عالي بود
من به مرجع تقلید خودم و برادرم زنگ زدم دچار سر در گمی شدم اما الان با این توضیحات هم از سر در گمی در اومدم و هم خیالم راحت شدخیلی ممنونم از تلاش هایی که برای اگاهی جامعه میکنید.خدا خیرتون بده.
سلام
خدا رحمت کنه این شهید مظلوم رو. ای کاش فایل صوتی هم در دسترس بود تا علاوه بر استفاده از حکم از فیض شنیدن صدای ایشون هم بی بهره نمیموندیم.
سلام
به جواب سوالی که مدت ها ذهنم رو رسیدم،
متشکرم از زحماتتون،
من با این که این شهید والامقام رو ندیدم ولی خیلی دوستمون دارم