فاتحهای را که قزوه برای سیمیمن خواند
علیرضا قزوه شاعر و مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در واکنش به مراسم تشییع یادداشتی در وبلاگ خود منتشر کرده است که در ذیل میخوانید:
سیمین را بسیار بیشتر از آنچه بر زبان راندم دوست دارم و قبول دارم و برایش فاتحه هم خواندم و می خوانم. آن دوست که با من گفتگو کرده بود هم در عالم واقعیت حضور دارد، حضوری بس پررنگ ، از آن جنس حضورها که بسیاری از بزرگان این مرز و بوم او را می شناسند و صاحب ده ها اثر منظوم و منثور و نقد و پژوهش است و بزرگانی چون شفیعی کدکنی مهر تایید بر آثارش زده اند و تقدیم به او قصیده هم گفته اند. او خود زنده است و این متون را می خواند و روزی لابد اگر صلاح بداند سخنش را رویاروی خواهد گفت. این را گفتم که گفته باشم مرام من دروغگویی و پنهان شدن پشت سر این و آن نیست. آن گزارش واقعیترین گزارشیست که با همه تلخ بودن هایش عین واقعیت است.
اما دوستان و دشمنان عزیز! گله های من از جنس گله های شخصی و پاسخی به طعن و کنایه های به من نیست که اصلا من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم ، بلکه آنچه مرا به نوشتن آن متن با صراحت و بی پروا واداشت مسامحه نکردن با موازین انقلاب هنگام حراج پنهانی و شبانه انقلاب بود. راستش بسیار تا بسیار تاسف خوردم وقتی پیامهای تسلیت مقامات امریکایی را دیدم و سکوت روشنفکران انقلابی و غیر انقلابی را. مگر این همان امریکای جهانخوار نیست که این همه در شعر نسل شاعران بیداری بدان اشارت رفته است؟
اگر این جماعت که لعن و نفرین و فحش و فضیحت نثار من کردهاند از تبار همان جماعتند که وقت فاتحه در روز شهادت امام جعفر ابن محمد(ع) سوت و کف می زدند زهی سعادت بر من که نفرینشان هم از جنس همان سوت و کف است و از جنس هباء منثوراست.
اما جماعتی که مرا دشنام دادند… روزی اگر نوبت رفتن من شد هیچ کدامشان به مجلس تشییع و فاتحه من نیایند. من نیاز به فاتحه خوان دارم، اما نیاز به سوت زن و کف زن هرگز. این سوت و کف زنان در نگاه من حتی کف های روی آب هم نبوده و نیستند. شگفتا که برخی شان به من مرام مردانگی می آموزند و دریغا که در این زمانه بازی با ارزش ها و حراج خون شهیدان کمتر مردی می بینم در میان این همه جماعت رجاله.
سیمین به شهادت آثارش بسیار تا بسیار شاعر بود و بسیار تا بسیار راه های ناگشوده و ناهموار را هموار ساخت. این که بخواهد نامی از ایشان بماند یا نماند به دست من و امثال من نیست. آن که پیمانه و غربال به دست دارد از پس ما و ایشان می آید و کار خود را می کند. من تنها به عنوان یک فرزند کوچک این انقلاب – که انقلاب را و شهیدانش را دوست دارم- می گویم اتفاقا از جنازه سیمین و فکر سیمین سوء استفاده شد تا عده ای ورشکسته انقلاب را تحقیر کنند. نمونه اش را هنگام تلقین خواندن بر جنازه سیمین دیدیم عده ای همچنان به جای صلوات و دعا سوت می زدند و فرزند سیمین خانم مجبور شد به آن جماعت اعتراض کند که مادر من یک مسلمان بود. بگذارید تلقین را بخوانند…
من سوالم این است چرا در مراسم تشییع مثلا قیصر امین پور و سیدحسن حسینی یا خانم صفارزاده کسی به خود اجازه نداد سوت و کف بزند؟ یا مثلا سخنگوی کاخ سفید و شهبانوی دیبا از ینگه دنیا پیام تسلیت بدهند و در شبکه های بی بی سی و … برای خودشان جشن بگیرند؟ چون این جماعت در شعرشان و در زندگی شان و مرام شان نشان دادند که از جنس جماعت سوت و کف زنان نیستند. اگرچه سیمین هم در لابلای اشعارش چندین و چند شعر برای امام هشتم و برای حضرت علی و برای رزمندگان و حتی برای مردم فلسطین دارد و حتی نامگذاری دو پسرش با نام های علی و حسین نشان از ارادت ایشان به اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین داشته و دارد. ضمن آن که پیشانی نوشت بسیاری از اشعار سیمین به صراحت آیاتی از قرآن مجید است. و این که سیمین در خانواده ای بزرگ و دانشمند و معتقد به موازین دین به دنیا آمد . همین ها دلیل خوبی ست که او چندان هم به این مسائل بی تفاوت نبود.
با این همه من و نسل من ممکن است نسلی بی پروا باشد و در دفاع از موازین انقلاب گاهی تندی کند اما بی ادب نیست. سیمین هم مثل طاهره صفارزاده جای مادر ما و مادربزرگ ماست. خاک بر او خوش باد. یادش با تمام گلایه های بزرگ و کوچک در قلب ماست.
و اما کاش جماعت سوت و کف زن شعرهای او را خوانده بودند و به جای این هیاهوها همان حمد و سوره ای که خود او می طلبید را بر زبان می آوردند. این بیت سیمین سزاوار چندین و چند حمد و سوره است. اگر از نسل سوت و کف نیستید بخوانید:
یک حمد یک سوره باید لب ها به جنبش درآید
آنگه که ظرفی ز خرما پیش آورد سوگواری…
منبع: جهان نیوز
نظرات