یک پنجرۀ خیلی روشن!
راه نوا – کمتر پیش میآید که برای دیدن نماهنگی دست به قلم ببرم. درست وقتی میخواستم “دیدار” را ببینم، فکر میکردم این نماهنگ هم مثل خیلی از کارهایی که با رنگ و بوی ارزشی ساخته میشود، دچار عدم شناخت صحیح مخاطب خواهد بود. مخاطبی که امروز توقع پیچیدهای از هنر ندارد؛ “به زبان ما سخن بگو” شاید بهترین جمله برای انتظار مخاطبان باشد.
یک اتفاق بسیار خوب و شیرین در دیدار افتاده است که میتواند روند باورپذیر شدن نماهنگ ارزشی برای عموم مردم را تسریع ببخشد. این اتفاق مبارک تلفیق صحنههای شیک و هنرمندانه با یک داستان بسیار ساده و تاثیرگذار است. برخلاف بسیاری از نماهنگ های ارزشی که گاهی در فضای ذهنیات و تصورات ساخته میشوند و گاهی شعارزدگی در آن بیداد میکند.
اولین ویژگی برخورداری از صحنههای شیک و تمیز است. صحنههایی که حواس مخاطب را از موضوع پرت نمیکند اما به خاطر جذابیتش او را محکم پای دیدن نگه میدارد. اتفاقات ابتدایی نماهنگ از این دسته هستند. مخصوصا صحنه ای که در قطار اتفاق میافتد.
دومین مزیت یک داستان بسیار خوب و در عین حال ساده است. میشود خیلی دربارۀ فرم داستان نماهنگ صحبت کرد. گاهی به واسطۀ اینکه موسیقی کاملا در خدمت داستان نیست، دچار افتهایی میشود اما همۀ افتها را بسیار خوب و هنرمندانه به داستان مرتبط میکنند. در واقع از یک تهدید جدی یک فرصت خوب ساخته شده که باعث میشود صحنه ها برای بیننده تکراری نباشد.
توفیق دیگری که دیدار داشته است این است که مخاطب را تا آخرین لحظه پایِ کار نگه میدارد و دستش را رو نمیکند. شما تا آخرین ثانیه ها متوجه داستان نمیشوید.
داستان هم که عاشقانه است؛ یک عاشقانه خوب که یکجانبه نیست؛ اگر از آرامش میگوید از نگرانی هم میگوید. اگر جلوههای ابراز عشق را میبینید، صحنههایی را مییابید که سرشار از حیا است. مذهبی بودن داستان را صرفا در ریش، چادر، زیارت و … نمیبینید. حتی در رفتار شخصیتها هم میتوان این مذهبی بودن را یافت؛ من فکر میکنم این موهبت بزرگی است که پیش از این در جایی ندیدهبودم. بیشک بازیگران در کنار بازی گرفتن خوب کارگردان، در این مهم سهم چشمگیری داشتند.
از جزئیات چشمنوازی که رگۀ مذهبی ندارند ولی خیلی نقش خوبی را بازی کردند میتوانم به “هدفون” اشاره کنم. جزئیات چشمنواز دیگری هم بود که رگۀ مذهبی داشتند و متاسفانه در خیلی از کارها تبدیل به استفادۀ کلیشهای شدهاند. اما در دیدار میتوانم بگویم استفاده از “مُهر” بسیار شیک و تمیز بود. یک دستمریزاد هم بگویم به خاطر استفاده خوب و درست از کبوتر؛ بازی با کلیشهها کار سختی است. بازی با “گُل” البته مقداری رنگ و بوی کلیشه داشت اما با پایان بندی خوبش به قول معروف فن بدل زده شد و تا حدی ورق برگشت. در مجموع اما به نظرم مهدیار عقابی از پس کلیشهها برآمده است.
دیدار، پنجرهای است به تولید آثار اجتماعی با رویکرد مذهبی. یک پنجرۀ خیلی روشن!
دیدار را ببینید…
البته این شروع ماجراست و باید برای بسیار بهتر شدن خیلی بیشتر تلاش کرد. ولی باید تشکر کرد که شروع خوبی رقم خورد.
باید به همۀ کسانی که در تولید این اثر سهمی داشتند، بسیار تبریک گفت. از برادر عزیزم آقا سید حسین میری نازنین تا مجموعۀ ماوا. خدا قوت!
حسین صیامی
نظرات