موسیقی، جنگ، زندگی
راهنوا- شاید این گونه به نظر برسد که نواختن موسیقی به روزهای شاد و مرفه انسانها منحصر میشود و افراد در سختیها و دردها کمتر مجالی برای پرداختن و یا تولید آثار هنری داشته باشند. به ویژه اگر کشوری در وضعیت بسیار سختی مانند جنگ بسر ببرد.
اما در کشور جنگزده سوریه علیرغم همه مشکلات سالهای اخیر مردم همچنان رابطه خود را با موسیقی حفظ کردهاند و هر چند وقت یک بار خبری هنری و درباره موسیقی از این کشور تیتر رسانههای مختلف میشود. یکی از این آثار کلیپی است که با تصویری از اتاقی کوچک در یک بخش نظامی ارتش شروع میشود و تصویر دو سرباز سوری با لباسهای نظامی که سلاحی به همراه ندارند، نظر بیننده را به خود جلب میکند. یکی از آن دو با گیتاری در آغوش، نشسته است و همرزم وی با سیگاری بر لب و ویولونسلی به دست کنارش ایستاده است.
موسیقی این کلیپ با ضرباهنگهایی از گیتار آغاز میشود و کمی پس از آن صدای ویولونسل نیز با آن همراه میگردد و نوای هماهنگ و زیبایی را به وجود میآورد. دو جوان سرباز غرق در نواختن سازهایشان آن چنان مشغول نواختن میشوند که گویی با این کار نه تنها روح زخمی خود را ترمیم میکنند که اتاق را نیز از تیرها و ترکشها ترمیم میکنند.
جالب آن در کمتر از چهار دقیقه پس از انتشار این کلیپ، دهها نوشته و کامنت در حمایت از ارتش سوریه در شبکههای اجتماعی نوشته شد. برخی از پیامها به توضیح و تفسیر این کلیپ پرداختند. برخی دیگر برای بازگشت همراه با سلامت سربازان به خانههایشان و برخی دیگر نیز برای پیروزی ارتش سوریه و بازگشت روزهای پیش از جنگ به این دیار دعا کردند.
برای شناخت این دو سرباز کافی است اندکی در اینترنت جستجو کنیم تا به راحتی به صفحه غیث مصطفی در یکی از شبکههای اجتماعی برسیم. مربی و نوازنده ویولنسل و دوست همرزم او نیز شاگرد هنرمندی به نام براء قزیز است. با این شناخت درمییابیم که این دو سرباز پیش از آغاز جنگ به نوازندگی مشغول بودهاند و اینک جبر زمانه آنها را از دنیای هنر به دنیای جنگ کشانده است.
پیش از پخش این کلیپ نیز داستان جوانی به نام «ایهم احمد» با اصالتی فلسطینی _ سوری از ساکنان اردوگاه یرموک بر سر زبان تمام افرادی افتاده بود که اوضاع و احوال سوریه را دنبال میکنند. جوانی که پیانوی خود را به میان آوارهای جنگ برد تا در میان تمامی آن ویرانهها و در حالی که یرموک روزهای بسیار سختی را میگذراند، برای مردم پیانو بنوازد.
در همان روزها ایهم احمد به همراه تعدادی دیگر از جوانان نوازنده سوری، گروهی را تشکیل داد که نوای موسیقیاش را در فضای اردوگاه طنینانداز کرد. او و گروهش به صدای خمپارهها و تیرها توجهی نداشتند. چرا که معتقد بودند علیرغم نابودی ظاهری در این کشور، زیر تمامی آوارهای جنگ، زندگی و حیاتی وجود دارد که به آرامی در حال شکلگیری است.
تصاویر ایهم به همراه پیانواش آن هم در میانه تل و آوار جنگ، مردم را به یاد داستان و چهره آدرین برودی در فیلم پیانیست انداخت. در این فیلم که راوی زندگی حقیقی ولادیسلاو اشپیلمان در دوران جنگ جهانی دوم و در لهستان است، قهرمان داستان در بحبوهه جنگ و اشغال سرزمینش به دست آلمانها به نواختن موسیقی در ایستگاه رادیویی ورشو میپرداخت. اشپیلمان در آن دوره شاهد سختیها، دربدریها و فرار تعداد زیادی از هموطنان خود بود. اما در نهایت توانست پس از آزادی کشور از اشغال آلمانها بار دیگر برای مردم خود آهنگ بنوازد. اما ایهم احمد هنوز نتوانسته این لحظه شیرین را تجربه کند.
تلاشهای هنرمندان سوری که در بالا به آن اشاره شد، یکی دیگر از شهروندان سوری را نیز به یاد ما میاندازد. شهروند سوری که در حمایت از ارتش سوریه اندک بضاعت خود یعنی کفشش را مبدل به یک آلت موسیقیایی شبیه رباب کرده و با کمانی که خود ساخته بود و بیشتر به شمشیر شباهت داشت تا کمان به احترام شهدا آهنگ مینواخت. برخی دیگر از شهروندان سوری نیز تفنگهایشان را مبدل به آلتی برای موسیقی کرده بودند و در خیابانها به افتخار ارتش و پیروزی آن آهنگ مینواختند و اما «ابوعلی بیطار» نیز دیگر شهروند سوریتباری بود که با باقیمانده بمبها و خمپارهها آلات موسیقی میساخت.
با مرور پنج سال گذشته از تاریخ سوریه، سالهایی که با جنگ و درد برای مردم این کشور همراه بوده است، میتوان دهها مورد دیگر این چنینی را یافت. مردمانی عادی که با استفاده از حداقل امکاناتی که در دسترس دارند، آرشیو هنر این کشور را پر بار کردهاند. آثاری که دیدنشان احساسات متفاوت و گاه متناقضی را در بیننده به وجود میآورد و پرسشهایی را به ذهن آنها متبادر کند. دلیل این تلاشها چیست؟ چرا مردمان این سرزمین این چنین میکوشند در میان آوار و درد و سرگشتی از موسیقی بهره بجویند آن هم در روزگاری که هیچ صدایی به پای صدای اسلحهها نمیرسد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت هر آن که سوریه پیش از سال ۲۰۱۱ م را میشناسد، رابطه تنگاتنگ میان شهروند سوری و موسیقی را نیز به خوبی میداند. با نگاه به تاریخ نیز میتوان دریافت که در هر خانه از خانههای مردم سوریه، یکی از آلتهای موسیقی وجود دارد که نوازنده آن یکی از اعضای خانواده است. در دهههای پیش از درگیری جنگ نیز کانونهای آموزش موسیقی بسیاری در این کشور پا گرفت و نوازندههای بسیاری را در خود پرورش داد. عبارتی هست که میگوید به صد نفر موسیقی آموزش بده تا از میان آنها یک نفر مبتکر و خلاق به وجود آید و نود و نه نفر دیگر شنوندگان آثار او باشند. با توجه به این عبارت دهها کانون آموزشی موسیقی در سرتاسر سوریه نیز با آموزش موسیقی به تعدا قابلتوجهی از مردم این کشور چندین هنرمند مبتکر و صدها شنونده موسیقی به این دیار هدیه داده است.
اما هنگامی که جنگ آغاز شد، رویای این نوازندگان را از هم درید و آنها را از پشت صندلیهای گروههای موسیقی به میدانهای جنگ برد. نوازندگانی که اینک در هیئت مبارزان در راه وطن پا به عرصه درگیری نهانده بودند. برخی از این نوازندگان جوان نیز اگرچه به جنگ تن به تن با دشمن نرفتند، اما با به دست گرفتن ابزارهای موسیقیاشان میکوشیدند تا صدای زندگی را به ویرانهها بازگردانند.
همچنین با نگاه به سالهای پس از جنگ در سوریه میتوان هنرمندان عرصههای مختلفی را دید که از اماکن ویرانشده جنگ برای ساخت و تولید فیلم و مجموعههای تلویزیونی بهره جستهاند تا آن جا که میتوان گفت هنرمندان عرصه سینما و تلویزیون و همچنین هنرمندان عرصه موسیقی در کشور سوریه جسم بیجان کشورشان را رها نکرده بلکه کوشیدهاند علیرغم همه سختیها بار دیگر بر پیکر آن جان بدمند و آن را در آثارشان به ثبت برسانند.
فیلم پیانیست به سال ۲۰۰۲ م داستان جنگی را روایت کرد که در سال ۱۹۳۹ م به وقوع پیوسته بود. در واقع این فیلم سالها پس از اتمام جنگ و حتی بازسازی مناطق ویرانشده ساخته شد. تولیدکنندگان این فیلم برای ساخت آن دکوری جدید ساختند که بتواند ویرانی آن روزها را به بیننده امروزی نشان دهد. اما هنرمندان سوری بدون نیاز به دکور و یا صحنهسازی در درون این مصیبت بشری حضور پیدا میکردند و آن را با تولید آثارشان برای همیشه جاودان کردند.
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات