راه رجا بسته نیست؛ گرچه رجایی برفت
باشگاه هواداران
×

تخصص

تایخ انتشار: ۰۸ شهریور ۱۳۹۳


سی سال پس از سرودی که در سوگ رئیس جمهور شهید اجرا شد

راه رجا بسته نیست؛ گرچه رجایی برفت

مرتضی قاضی
بعد از شهادت این دو بزرگوار ما به اتفاق آقای راغب و آقای سبزواری، آن تیمی که همیشه کارهایی را برای انقلاب می‌ساختیم، جمع شدیم و جناب سبزواری شعر بسیار زیبایی را سرودند. من فکر می‌کنم یکی از شعرهای ماندگاری باشد که ایشان در رابطه با سرودهای انقلاب سروده‌اند.

 

 

 

8F7Y3317 copyاشاره: سی و سه سال پس از ترور رئیس جمهور و نخست وزیر مکتبی ایران، هنوز تنها اثر برجسته هنری پیرامون این واقعه بزرگ به قطعه ی موسیقی تعلق دارد که از پس سال ها تنها و یگانه مانده است. تنها مانده است؛ چون در این آشفته بازار هنر دولتی و روشنفکری ظاهراً تنها جریانی که باید مورد بی مهری و بی توجهی قرار بگیرد، مردم و چهره ها و سوژه های مردمی هستند. و یگانه است؛ چون با وجود گذشت بیش از سی سال چنان قرص و محکم و استوار و اثرگذار مانده است که حکایت از عمق هنری و انقلابی آن دارد. 

دیدار با محمد گلریز خواننده «راه رجا» بهانه ای است برای تجلیل از برجسته ترین اثر هنری در پاسداشت رئیس جمهور شهید و پدیدآورندگان هنرمند و ماندگار آن.

قطعه راه رجا:

 

 

 

 

 

 

 

الگوهای مردم

راه نوا: استاد خیلی لطف کردید. زحمت کشیدید که تشریف آوردید. سالگرد شهادت شهدای هشت شهریور، شهید رجایی و شهید باهنر است. می‌خواستیم بدانیم اصلاً این آهنگ و این شعر چطور شکل گرفت و انجام شد؟

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود می‌فرستیم به تمامی شهدا به ویژه شهید رجایی و باهنر که با خون پاکشان انقلاب را آبیاری کردند. اسلام را آبیاری کردند. این دو عزیز بزرگوار شهدایی بودند که واقعاً مورد توجه مردم قرار داشتند و همه مردم ما از هر قشری که بودند و با تمام سلائقی که داشتند، به این دو بزرگوار عشق می‌ورزیدند. دلیلش هم این بود که اینها از نظر کردار و رفتاری که در زندگی خودشان داشتند الگو بودند. بسیار متواضع، بسیار باگذشت، بسیار ساده‌زیست و بسیار فداکار. اینها را نه با حرف، عملاً اثبات کرده بودند. مردم هم همین را می‌خواهند. وقتی می‌بینند مسؤولانشان با همه مسائلی که در دولت داشتند، حتی از مردم عادی و عامی هم ساده‌تر زندگی می‌کردند. طبعاً مردم به این عزیزان محبت پیدا می‌کنند. من فکر می‌کنم آنها الگوهای بسیار خوبی برای مردم بودند.

 

من خاطرات زیادی از شهید رجایی و باهنر دارم. ما از قبل از انقلاب دست اندر کار ساختن سرودهای انقلابی بودیم. در هر مقطعی هر اتفاقی که می‌افتاد، همه گروه و همه عزیزانی که دست اندر کار کارهای هنری و به ویژه سرودهای انقلابی بودند، با شوق و ذوق و با یک عزم زائدالوصف و با تمام وجود کار می‌کردند.

 

من همیشه همین را می‌گویم. می‌گویم یک شاعر، یک آهنگساز، یک تنظیم‌کننده و کسانی که دست اندر کار یک اثر هنری هستند، باید جوری کار کنند که وقتی این کار پخش می‌شود. حالا در هر رابطه‌ای هست. وقتی بیننده یا شنونده می‌شنود، تمام ابعاد زندگی آن شخصیت جلوی نظرش و توی ذهنش زنده بشود.

 

ما از همان اوایل انقلاب اتفاقات شاد و متأسفانه اتفاقات شهادت را داشتیم. ما هم برای همه این اتفاقات کارهایی را می‌ساختیم. من یادم می‌آید که در سال 1360 یعنی هشتم شهریور 60 که این اتفاق به وقوع پیوست و دو تن از عزیزان ما و از کسانی که از عزیزان بزرگوار انقلاب اسلامی بودند را از دست دادیم. بعد از شهادت این دو بزرگوار ما به اتفاق آقای راغب و آقای سبزواری، آن تیمی که همیشه کارهایی را برای انقلاب می‌ساختیم، جمع شدیم و جناب سبزواری شعر بسیار زیبایی را سرودند. من فکر می‌کنم یکی از شعرهای ماندگاری باشد که ایشان در رابطه با سرودهای انقلاب سروده‌اند.

 

یکی از ویژگیهای این شعر این است که تمام واژه‌هایی که در زندگی این دو شهید بود و تمام خصوصیات زندگی این دو شهید را در این شعر گنجانده بودند. وقتی که آدم این شعر را گوش می‌دهد، تمام زندگی این دو عزیز عین پرده سینما از جلوی چشمش رد می‌شود. یعنی واقعاً درود می‌فرستیم به این ذهن آقای سبزواری که این شعر را چقدر زیبا گفتند. البته خدا هم کمکشان می‌کرد. وقتی که من خودم گاهی اوقات این شعر را گوش می‌دهم، تمام آن صحنه‌هایی را که در زندگی این دو شهید بزرگوار بوده و ما از طریق تلویزیون نگاه می‌کنیم. یا مثلاً منزل شهید رجایی نزدیک منزل ما بود. بنده خیلی چیزها را از نزدیک می‌دیدم. رفتار و کردار این بزرگوار را. در هر صورت تمام اینها همین جوری تداعی می‌شود.

 

 

به آقای راغب هم واقعاً تبریک می‌گوییم. یعنی به او دست مریزاد می‌گوییم. خسته نباشید می‌گوییم که چه آهنگ زیبایی را روی این شعر گذاشت. این خودش یک تخصص می‌خواهد. یک ذهنیت خیلی بارز می‌خواهد که وقتی شعر را می‌بینند و حال و هوا را می‌بینند، آن مسائلی که در حول و حوش آن اتفاق افتاده، یک همچین آهنگی را در دستگاه همایون روی این شعر گذاشتند. دستگاه همایون از نظر موسیقایی واقعاً یک دستگاه بسیار عرفانی است. بعد معنوی آن خیلی بالا است. این آهنگ را که در قالب دستگاه همایون بود روی این شعر گذاشتند و چقدر هم خوب روی این شعر نشست.

 

 

8F7Y3252 copy

 

 

باز درود می‌فرستیم به روان پاک هنرمند عزیز شادروان مجتبی میرزاده. ایشان هم مظلوم از این دنیا رفت. من هر موقع یاد ایشان می‌افتم، افسوس می‌خورم که یک همچین هنرمندی که می‌توانست خدمات بسیار شایان‌تری به موسیقی انقلاب بکند چه زود از دست رفت. ایشان آن موقع هم در مظلومیت از دنیا رفت. به نظر من مسؤولان در رابطه با ایشان یک مقدار کوتاهی کردند. مسؤولین آن موقع را می‌گویم. من فکر نمی‌کنم ما پنجاه سال دیگر هم بتوانیم همچین هنرمندی را به دست بیاوریم. ایشان از نظر هنری فوق‌العاده بودند. چه تنظیمی روی این کار کردند. اصلاً می‌دانستند سازبندی‌ها چطوری است. اصلاً خلق شده بودند برای این که تنظیم‌های بسیار زیبا انجام بدهند. این کار و کارهای دیگر و اکثر کارهایی که من خواندم ایشان تنظیم کرده‌اند. به نظر من تنظیم یک آهنگ بعد از آهنگ حرف اول را می‌زند. من می‌خواهم بگویم بیشتر از آهنگ حرف اول را می‌زند. این سازبندیها و تنظیم کردن سازها در جاهای خودش، اینها یک هنر بسیار والایی می‌خواهد و یک تخصص زیادی می‌خواهد. به علاوه اینها یک شوق و ذوق و علاقه‌ای می‌خواهد که باید در وجود آدم باشد و آدم با آن علاقه‌ای که به این مسائل دارد، بتواند این چیزها را خلق بکند. واقعاً تنظیم بسیار زیبایی بود.

 

 

 مرهمی بر آلام و دردهای مردم

راه نوا: زمانش را خاطرتان هست چقدر طول کشید؟

 

 

گلریز: فکر می‌کنم ده پانزده روز بعد از شهادت بود. اصلاً احتیاجی نبود که به ما بگویند. ما خودمان مشغول بودیم. این تیمی که بود به اضافه مسؤول رادیو و تلویزیون و مسؤول هنری مرکز موسیقی همه با هم همدل بودند. اصلاً احتیاجی نبود به ما بگویند. ما می‌دانستیم که این اتفاق افتاده و باید یک کار فاخر بسازیم. همه می‌دانستند و اصلاً احتیاجی به گفتن نبود. همه دست اندر کار بودند. ما مشغول شدیم و این کار را ساختیم. من فکر می‌کنم این کار در آن زمان واقعاً یک مرهمی بر آلام و دردهای مردم بود. مردم خیلی ناراحت شده بودند. از یک طرف می‌گفتند آخر چطور می‌شود که دستگاه اطلاعاتی کشور این قدر غافل باشد که نزدیکترین کس به شهید رجایی که همیشه با ایشان است، بتواند همچین فاجعه‌ای را به وجود بیاورد. اینها روح و ذهن مردم را بیشتر جریحه‌دار می‌کرد.

 

 

 سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند

راه نوا: می‌شود خاطراتی را که از این دو بزرگوار داشتید و روی خواندن این قطعه تاثیر گذاشت را بازگو کنید؟

 

 

گلریز: بله. یکی از اهداف من همیشه این بود که برای خواندن یک شعر همیشه تحقیق می‌کردم. اگر هم خودم مستقیم با آن جریان ارتباط نداشتم ولی می‌رفتم تحقیق می‌کردم. مثلاً آن موقع تبلیغ می‌کردند که هر چه به فلانی بگویند می‌خواند. فکر می‌کردند که من تحت اجبار دارم می‌خوانم. مگر همچین چیزی می‌شود؟ من عذرخواهی می‌کنم این را می‌گویم. مگر من سرود شهید مطهری را خواندم از نظر مادی چقدر به من دادند؟ من که حرفی نمی‌زدم. از نظر اداری یک چیز روتین بود. باورتان می‌شود که من برای سرود شهید مطهری دو هزار و پانصد تومان گرفتم. طبق چیزهای معمولی که هست از نظر اداری برای ما نوشتند. اصلاً مسأله مادی نبود. هی به ما زخم‌زبان می‌زدند که این جوری است. به زور مجبورش کردند. خدا شاهد است که اصلاً این جوری نبود. اگر این جوری بود که این کارها این جور نمی‌ماند. فاخر نمی‌ماند و ماندگار نمی‌شد. همه را با طیب خاطر می‌خواندم. حالا اجرمان از بین می‌رود. چه تهدیدهایی، چه زخم‌زبانهایی، چه مسائل مختلفی که حالا من بازش نمی‌کنم.

 

 

ما این عزیزان را به چشم می‌دیدیم. خوشبختانه در آن زمان اکثر برنامه‌هایی که در نخست‌وزیری آن موقع بود یا جاهای مختلفی که مسؤولان بودند، می‌خواهم بگویم صد درصد برنامه‌ها را من می‌رفتم و اجرای برنامه می‌کردم. این توفیق را داشتم. از نزدیک با این بزرگواران آشنا بودم. رفتار و کردارشان را می‌دیدم. برخوردشان را می‌دیدم. من واقعاً تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. وقتی آدم یک کسی را عیناً ببیند، زندگیش را ببیند، تمام رفتار و همه داستان زندگیش را عیناً ببیند، معلوم است که از ته دل و با همه احساسش می‌خواند. این همان می‌شود که سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند همین می‌شود. ما واقعاً زندگی اینها را می‌دیدیم. اگر هم یک موقعی یک شخصیتی را یا یک مسأله‌ای را نمی‌دانستیم می‌رفتیم تحقیق می‌کردیم. من اصلاً خودم این جوری هستم. می‌روم تحقیق می‌کنم. بالاخره من باید بدانم. معنی آن شعر را بدانم. تحقیق کنم که این را برای چی دارم می‌خوانم. یعنی با تمام وجود و با همه علاقه‌ام این کار را می‌کردم.

 

 

ما شهید باهنر و شهید رجایی را در محافل و مجالس مختلفی زیارت می‌کردیم. مثلاً خیلی جاها توی یک مسجدی می‌رفتیم. این عزیزان خیلی ساده در مجلس نشسته بودند. ما می‌رفتیم و اشعار می‌خواندیم. سرودهای انقلابی می‌خواندیم. خیلی ساده. در خیلی از محافل و مجالس، چه رسمی و چه غیر رسمی بنده حقیر توفیق داشتم که این برنامه‌ها را اجرا کنم. از نزدیک با شخصیت بارز این عزیزان آشنا می‌شدم.

 

 

RTRM0338copy

 

 

در رابطه با شهید رجایی که اصلاً منزل ایشان نزدیک منزل ما بود. خانه ما چهارراه آبسردار، اول خیابان ایران بود. منزل شهید رجایی یک مقدار بالاتر بود. پایین بیمارستان شفا کوچه‌ای بود. الآن که شهید رجایی شده ولی قبلش را نمی‌دانم. منزل ایشان آنجا بود.

یک خاطره جالبی از شهید رجایی دارم که هیچ موقع یادم نمی‌رود. چون ما فرزند یکی مانده به آخر بودیم، خرید خانه را به ما می‌دادند. من خودم هم علاقمند بودم. به اضافه خرید نان. ما طبق معمول ظهر که می‌شد، بعد از نماز به نانوایی می‌آمدیم. یک نانوایی سنگکی نزدیک منزل ما بود.

ما یک روز به آنجا رفته بودیم که نان بخریم. همین جور که توی صف نانوایی ایستاده بودم. آن موقع شهید رجایی در منصب وزارت بود. وزیر آموزش و پرورش بودند. من همین جور که توی صف ایستاده بودم تا نان بگیرم، در یک لحظه به ذهنم رسید که یک چهره آشنا پشت سر من ایستاده. برگشتم و دیدم شهید رجایی است. با همان لباسی که توی تلویزیون ظاهر می‌شد.

 

 

باور کنید ساعتها فکر می‌کردم. با این که اوایل انقلاب بود ولی در ذهنم فرو نمی‌رفت. مگر می‌شود یک وزیر. ممکن است که ایشان راننده داشته باشد و مسائل مختلف. عزیزانی باشند که کارهای ایشان را به علت مشغله کاری که دارند انجام بدهند ولی چطور ایشان خودش آمده.

ببینید، این خودش یک الگو بود دیگر. وقتی که مردم یک شخصیت وزارتی کشورشان را می‌بینند که در صف نانوایی ایستاده، چی فکر می‌کنند. واقعاً چی فکر می‌کنند. اینها همه درسهایی بود که شهید رجایی به عنوان یک الگو برای مردم داشت.

 

 

یکی از شاخصه‌های شهید رجایی که زبانزد خاص و عام شده بود، همان نماز اول وقتشان بود. یک شعاری هم داشتند که به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید وقت نماز است. این چقدر اهمیت برای نماز قائل است. مگر وقتی که ما توفیق پیدا می‌کنیم که قرآن بخوانیم. خدای متعال چقدر برای نماز و نماز با حضور قلب تأکید فرمودند.

واقعاً ما بیاییم در کارهای جدیدی هم که برای انقلاب و برای مسائل انقلابی انجام می‌دهیم، آن اصالت خودمان را حفظ کنیم. تکرار می‌کنم. بیاییم اصالت خودمان را حفظ کنیم. جوری نباشد که هدف وسیله را توجبه بکند.

 

می‌خواهم بگویم که اینها همه الگو بود. حتی من شنیدم که ایشان جلسات مهمی هم که داشته، وسط جلسه عذرخواهی می‌کرده و می‌رفته نماز اول وقتش را می‌خوانده. باور کنید اینها شهامت می‌خواهد. جرأت معنوی و خدایی می‌خواهد که ایشان داشت. یا خود شهید باهنر. فرق نمی‌کند. می‌خواهم بگویم این خاطره روزهای متوالی در ذهن من بود. من همین جوری زندگی می‌کردم. همین خاطرات، همین دیدار، همین سبک زندگی این عزیزان باعث شد که وقتی این شهیدان بزرگوار به شهادت رسیدند، ما با همه وجودمان تمام این خاطرات و تمام این مسائلی که به عنوان الگو در ذهن من یا آقای راغب با این تیم ما بود، باعث شد که ما این کار را با همه وجودمان اجرا کنیم. این کار هنوز است که هنوزه واقعاً تازه است.

 

 

یکی از ویژگی‌های این کار این است. این کارهایی که ما توفیق پیدا کردیم و خواندیم، هنوز تازه است. البته دوستان و مردم می‌گویند. می‌گویند هر موقع ما این کار را گوش می‌کنیم، فکر می‌کنیم که همین الآن ساخته شده. از نظر نو بودن کار ولی آن اصالت خودش را حفظ کرده. من می‌خواهم همین جا یک پرانتز باز کنم.

 

یعنی صحنه‌ها، ظاهر و آهنگها چیزی نباشد که وقتی ما می‌بینیم، فقط کلام کلام مرگ بر آمریکا باشد. کلام یک کلام انقلابی باشد ولی ظاهر و این مسائل تداعی‌کننده مسائل دیگری باشد. اینجا باید خیلی دقت کنیم. مسؤولان ما و دست اندر کاران مسائل هنری ما باید خیلی دقت کنند. از این مسائل بگذریم.

 

 

یک زمزمه معنوی

راه نوا: این ملودی اصلاً از کجا آمد؟

 

گلریز: ما همان موقع با آقای راغب مبادله فکری می‌کردیم. ببینید، یکی از شاخصه‌های یک هنرمند و یک آهنگساز همین مسائل است. مظلومیت و مردمی‌بودن این عزیزان، اینها به معنای واقعی در راه خدا و انقلاب شهید شدند. خوشا به حالشان. شهید رجایی و شهید باهنر از دولتمردان ما بودند ولی این قدر ساده می‌زیستند. خیلی هم مظلوم. اگر آدم پیشینه اینها را نمی‌دانست، فکر می‌کرد که اینها یک مردم عادی و عامی بودند.

اینها باعث می‌شد وقتی ما می‌خواستیم کاری را برای این عزیزان بسازیم، اولاً دقت می‌کردیم که چه کاری را بسازیم. البته بیشتر آهنگساز پیشنهاد دهنده بود و همین مسائل را عنوان می‌کرد. 

 

مثلاً سعی می‌کردیم ببینیم از نظر ذهنیت و شخصیت و شهادت و آن اتفاقی که افتاده، چه آهنگی و چه ملودی‌ای و چه کاری می‌تواند تداعی‌کننده واقعی این صحنه‌ها باشد و بیشتر اثرگذار باشد. اتفاقاً یکی از این مسائل همین بود. ما گشتیم. البته بیشتر آقای راغب ایده‌اش را داشتند و ما هم در کنارشان بودیم. گشتیم ببینیم چه چیزی در بین مردم همیشه زمزمه مردم است و آن زمزمه یک زمزمه معنوی، زمزمه‌ای که از بدو کودکی و از بدو این که یک فردی زاده می‌شود.

یک انسانی زاده می‌شود، در آغوش مادر ذهنش با چی مشغول می‌شود. واقعاً احسنت به آقای راغب که عنوان کردند و همه ما هم واقعاً به ایشان تبریک گفتیم که چه ذهنیتی دارند. برای همان لالایی. همین لالایی در دستگاه همایون است. لالا لالا لالا لالا لالایی. البته این در گوشه بختیاری است. ما در دستگاه همایون گوشه‌های مختلف داریم و این گوشه به نام بختیاری است. آقای راغب از این گوشه استفاده کرده و ملودی را ساختند. ما می‌بینیم که در خیلی جاها این گوشه در تعزیه‌ها خوانده می‌شود. در مراثی خوانده می‌شود. یعنی یک آهنگساز همه این مسائل را در نظر گرفته که به چه وسیله‌ای بتواند یک آهنگ ماندگاری بسازد که در ذهن مردم جا بگیرد.

 

 

یک نکته‌ای هم که می‌تواند کار را ماندگار بکند، ارتباط آهنگساز با شاعر است. این که شاعر و آهنگساز با هم ارتباط داشته باشند. آقای راغب و آقای سبزواری چه حضوراً و چه تلفنی همیشه با هم ارتباط داشتند. اگر کاری می‌خواست ساخته بشود، ما را هم دخالت می‌دادند. ما هم می‌آمدیم و سهیم می‌شدیم منتها این دوتا فی‌البداهه و ابتدائاً با هم بودند.

مثلاً ملودی سرود شهید مطهری را خود آقای سبزواری همین جوری زمزمه می‌کردند یا همین ملودی راه رجا را، شعری که می‌گفتند خود استاد سبزواری یک زمزمه‌ای می‌کردند. با آقای راغب مطرح کردند. اینها با هم عجین بودند. با هم ارتباط داشتند. این بود که شعر روی آهنگ می‌نشست یا آهنگ روی شعر تطبیق پیدا می‌کرد. اینها ارتباطهایی بود که باعث می‌شد یک کار ماندگار بشود. واقعاً هم همین است.

 

 

من فکر می‌کنم در حال حاضر هم اگر ما می‌خواهیم کاری بسازیم، باید این ارتباطات قوی باشد. آهنگساز با شاعر و خواننده یک تیم بشوند. بنشینند و با هم همفکری کنند. نه یک ساعت، ساعتها بنشینند و همفکری کنند. ایده‌های هم را بگویند. خصوصاً شاعر با ملودی ذهنیت پیدا بکند. در صورتی که ممکن است خودش هم مبتکرانه ملودی را با آن شعری که می‌خواهد بسراید بخواند ولی این ارتباطات باعث می‌شود که یک کار مثل کار راه رجا ماندگار بشود.

 

 

تنها شعر ماندگار

راه نوا: راه رجا تنها شعری بود که در آن مقطع برای شهید رجایی و شهید باهنر ساخته شد یا شعر دیگری هم بوده؟

 

 

گلریز: بله. در آن مقطع فقط این شعر ساخته شد. بعد در سالهای بعد من چندتا کار دیگر هم خواندم که در سوگ یاران بود یا یک کار دیگری بود که باز در مورد شهید رجایی اینها خواندیم. از آهنگسازان مختلف ولی هیچ کدام این نشد.

آخر زمان آقای لاریجانی، آقای لاریجانی به آقای راغب گفته بود که من می‌خواهم شما یک کار دیگر مثل مطهری بسازید و بدهید فلان خواننده بخواند. آقای راغب خودشان برای من تعریف کردند. گفت من به جناب لاریجانی گفتم، اگر من خودم را بکشم هم دیگر نمی‌توانم کاری مثل شهید مطهری بسازم ولی ایشان اصرار کرده بودند که نه. شما حتماً می‌توانی این کار را انجام بدهی. گفت خلاصه با اصرار ایشان. اتفاقاً با من هم تماس گرفت. منتها گفته بودند به یک خواننده دیگر بدهید. اتفاقاً ایشان یک کار ساخته بود و به یک خواننده دیگری داده بود. ایشان هم خیلی خوب خوانده بود ولی متأسفانه اصلاً نگرفت. یا بعدش یک کار دیگر به نام اوج اعتزاز برای من ساخت. کار خیلی قشنگی بود ولی گل نکرد.

 

 

8F7Y3310 copy

 

 

ببینید، یک موقع‌هایی هست که یک آن است. یک چیزهایی هست که از ذهن آدم خارج می‌شود و به خاطر همبستگی و اتحاد و همدلی و همزبانی که تیم با هم دارند، در این تیم مطرح می‌شود و بعد ساخته می‌شود. بعد دیگر ممکن است آن اتفاق برای یک آهنگساز نیفتد. من بعد از آن هم چندتا کار دیگر خواندم ولی باز مثل شهید رجا نشد. اصلاً یک چیز دیگری بود. من همه اینها را پای باطن این شهدا می‌گذارم. حق این شهدا بود که یک همچین کار ماندگاری ساخته بشود که زمزمه مردم بشود. زمزمه زبان مردم بشود. به قول مردم، همه می‌گویند ما زمزمه می‌کنیم.

 

 

هر دم از این رهگذار رهگذری می‌رود

از پی مردان مرد پی‌سپری می‌رود

عرصه نگردد تهی گر چه ز همسنگران

گه جگری می‌درد گاه سری می‌رود

روزن فتح و ظفر بسته نخواهد شدن

گر ز قضا ناوکی بر قدری می‌رود

راه رجا بسته نیست گر چه رجایی برفت

ریشه به جا باد اگر برگ و بری می‌رود

الی آخر.

 

 

در هر صورت این دو عزیز بزرگوار الگوهای بسیار خوبی برای مردم ما بودند و مردم هنوزه که هنوزه از رفتار و کردار و داستان و روش زندگی آنها الگو می‌گیرند. اینجا خیلی قابل تقدیر است. من می‌خواستم اینجا یک پیشنهاد هم بکنم.

چون ما در دفتر مطالعات فرهنگی قرار داریم، می‌خواستم خواهش کنم. داستان زندگی این عزیزان زیاد است. از لحظه لحظه زندگی این عزیزان می‌شود مستندهای بسیار زیبایی ساخت. متأسفانه در رابطه با عزیزان بزرگواری مثل این شهیدان کارهای زیادی ساخته نشده. اگر هم ساخته شده، به نظر من یک مستندهای ساده‌ای بوده. در صورتی که می‌شود در رابطه با داستان زندگی این عزیزان بزرگوار مثل شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید مطهری و شهدای عزیز دیگری که همه الگو بودند، در کنارش هم سرودهای ماندگار جدیدی بسازیم که با اینها تلفیق بشود و به سمع و نظر مردم و به ویژه جوانان‌مان برسانیم.

واقعاً جوانهای ما با این حجم هجوم فرهنگی به این مسائل احتیاج دارند. زندگی این عزیزان می‌تواند به نحو خوب و زیبا مستند بشود و با هنرمندی هنرمندانی که در عرصه جوانان. من دیدم که کارهای بسیار زیبایی می‌سازند ولی امکانات ندارند. باید روی این عزیزان سرمایه‌گذاری بشود و این استعدادها بروز کنند.

 

 

من به عنوان یک عضو کوچک جامعه هنری و عضو کوچکی که خودم را جزو دفتر مطالعات فرهنگی می‌دانم، خواهش می‌کنم که با همه قوا بیایند و از زندگی این شهدا مستندات فاخر بسازند. مطمئناً بسیار می‌تواند در ذهن همه مردم تأثیرگذار باشد. به ویژه جوانانمان که آینده‌سازان این مملکت هستند.

 

 

 

 

نظرات

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

  • دیدگاه سید شهیدان اهل قلم درباره موسیقی

    اگر دیدید موسیقی بر محتوا غلبه دارد، گوش نکنید

    . درباره موسیقی حداقل دو جور می‌شود بحث کرد؛ این دو جور، یکی بحث فقهی درباره موسیقی است که اصلا در حد بنده نیست و آدم‌هایی مثل ما اصلا نباید به خودشان اجازه بدهند که وارد بحث‌های فقهی شوند، مسایلی کاملا تخصصی است و به هیچ‌وجه در حیطه ما نیست. مسایل کاملا تخصصی به تحصیلاتی در همان زمینه احتیاج دارند. به این دلیل ...
  • دیدگاه شهید دكتر بهشتی درباره موسیقی

    آن موسیقی حرام است، که انسان را در مقابل گناه ‌بي‌پروا كند

    موسيقي‌ از نظر اسلام‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ نامه‌ شما رسيد. در اين‌ نامه‌ درباره‌ چند مطلب‌ سوال‌ كرده ‌بوديد كه‌ لازم‌ دانستم‌ به‌ اين‌ سوالات‌ طي‌ نوار، پاسخ‌ مفصل‌تري‌ بدهم‌. خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ نوار را گوش‌ كنيد تا اگر باز نكته‌اي‌ به‌ نظرتان‌ رسيد بپرسيد تا پاسخ‌ بدهم‌ و ضمناً نوار را هم‌ به‌ مركز اسلامي‌ هامبورگ برگردانيد، چون‌ اين‌گونه‌ نوارها معمولا اينجا ...
  • گزیده‌ای از نظرات رهبر انقلاب در مورد موسیقی

    خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟

        خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟ بنده گاهى اوقات که مى‌بینم نوجوانى را به تلویزیون مى‌آورند که از صداى خوبى برخوردار است، دلم مى‌لرزد که آیا بناست این نوجوان، فردا، پس فردا خواننده‌ى خوبِ جبهه‌ى مستضعفین و جبهه‌ى حق شود، یا قرار است به خود و مادر و پدرش پولى بدهند، بعد هم ببرندش و یک استودیوى مجّانىِ پر زرق و برق در اختیارش ...