دیوان شعری که روایتگر رنجهای مردم سوریه است
راهنوا- نوری الجراح شاعر سوریتبار در مجموعه شعری جدید خود از مردم سوری سخن میگوید که زندگی خود را در راه یافتن مکانی امن برای زندگی از دست دادند.
سوریهایی که در حین سفر دریایی خود از سواحل ازمیر ترکیه به جزیره لسبوس در یونان جان دادند. گویی شاعر با سرودن این شعرها قصد دارد از آبهایی که جان این آوارگان را گرفته است، ستمخواهی کند. او چهرههای آوارگان کشتهشده در این حادثه را بازسازی میکند و علیرغم تصاویر ویرانی و دردی که برای خواننده روایت میکند، برای آوارگان پلی از امید و آرزو را ترسیم میکند.
نوری الجراح در ۱۹۵۸ م در دمشق متولد شد و از سه سال پیش در لندن اقامت دارد. او در یکی از شعرهای حماسی این کتاب با همین عنوان (قایقی به سوی لسبوس) دعا و مناجات، فریادهایی میان آب و آتش، توصیف دیدههای حاضران در قایق، مهاجرت به کشوری غریب، غرقشدن، موجهایی که سواران در قایق را در برمیگیرد و تلاشی بیثمر برای رسیدن به آن سوی آبها، همه و همه را در شعر خود ترسیم میکند.
همچنین شاعر بر تاریخ کشورش مرثیهسرایی کرده، حقایقی که این روزها توسط تروریستها و در سرزمینش روی میدهد را به نقد میکشد. در میان سطور این شعر، روح و روان و چه بسا جسم شاعر نیز حضور دارد. او گاه در میان این آوارگان مینشیند و با آنها به نجوا میپردازد و حتی با آنها به آن سوی آبها میرود و با لبخند و اشک از این آوارگان استقبال میکند.
شاعر همچنین چهره کودک سوری کشتهشده در این مسیر دریایی را ترسیم میکند. کودکی که بر روی سواحل افتاده بود و از او با مهربانی و درد میپرسد:
کودک کوچک من
چگونه به آغوش من نیامدی
چگونه موج ترا از من دور کرد
و ترا این جا
چونان فرشتهای بیبال در ساحل ازمیر رها کرد.
پس از آن شاعر از افرادی سخن میگوید که با حمله به مکانهای تاریخی سوریه، سعی کردند آن اماکن را تغییر بدهند و هویت جدیدی به آن بدهند. هویتی که ارتباطی با تاریخ خود ندارد. شاعر که میخواهد دمشق را به همان شکلی که از کودکی در حافظه دارد، حفظ کند، میکوشد اشغالگران تروریست دمشق را به پرسش و پاسخ بگیرد و در کرانه دیگر این آبها از دردی نوظهور میگوید و مینویسد:
در عرصه اموی
سرانجام
جسمم تاریخ را میشکافد
جسدم میتواند کمدی نسل معاویه و یزید را از دم تیغ بگذراند
سپس پا به میدان مبارزه میگذارد و زمام اقدام و مواجه شدن با این رویداد اندوهبار را در دست میگیرد و پیش از این که حادثه چنین بُعد اسفناکی را به خود بگیرد، در عالم تخیل شعر به آوارگان سوری امیدواری میدهد و از آنها میخواهد که غرق نشوند. امیدی که باناامیدی همراه است و سرانجام چارهای ندازد جز این که از آنها بخواهد که نه در حقیقت که در مجاز جان بدهند.
بگذار زبان با توضیفهایی که دارد، شما را به خاک بسپارد.
اما شما نمیرید و در خاک دفن نشوید.
خاک خاطرهای جز سکوت ندارد.
به هر سو شنا کنید.
و با فریادِ جانهایتان پیروز شوید.
نوری الجراح در گفتگویی درباره این شعر گفته است: این شعر در برابر صداهای مرگ و نابودی، صدای زندگی است. همچنین نوری الحراج با اندوهی عمیق میگوید چه چیز میتواند غمبارتر و تراژدیکتر از مرگ در دریایی متلاطم باشد. هنگامی که انسان میکوشد با رسیدن به خشکی زندگی خود را نجات بدهد. حتی همه اسطورهای جهان قدیم نیز دربرابر مرگ آوارگان سوری در دریا ناتوان هستند. آوارگانی که برای نجات زندگی، خود را به دست مرگ دادند و امروز شهیدان معاصر هستند.
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات