قلههای شعر معاصر فارسی به روایت مرتضی امیریاسفندقه
راهنوا- دومین روز از اردوی تکمیلی آفتابگردانها روز چهارشنبه با حضور چهرههای برتر شعر و ادبیات کشور و شاعران جوان برگزیده از میان ادوار پیشین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردانها) به همت موسسه شهرستان ادب در مجتمع آدینه برگزار شد.
بعد از ظهور نیما یک مصراع هم میتواند کامل باشد
از برنامههای جالب این اردو، نشست پرسش و پاسخ شاعران جوان با مرتضی امیریاسفندقه شاعر محبوب و توانای همروزگار بود. او در آغاز این نشست صمیمانه در پاسخ به این سوال که آیا به سبب پراکندگی ابیات در شعر صائب و کلیم میتوان آنها را به مضمون بازی متهم کرد، اظهار داشت: ما که در جایگاهی نیستیم شاعران را متهم کنیم. هر شاعری با همه بزرگیاش در شعر اشتباهاتی دارد ولی بهتر این است که هنگام مواجهه با شاعران بزرگ چشمانتان به روی هنر او باز شود. در شعر سبک هندی به طور کلی بازی با کلمات مضمون سازی باب بوده اما بعد از ظهور نیمایوشیج یک مصراع هم به تنهایی میتواند کامل باشد. این مقوله در شعر صائب به اثبات رسیده است و به آن پیش مصراع میگفتند.
اسفندقه در پاسخ به سوال یکی از شرکتکنندگان در ارتباط با تفاوت سلوک شاعرانه و سلوک متدیانه گفت: برخی شاعران مشهور میانهای با دیانت در ظاهر نداشتند اما جنس سلوکشان متفاوت بود. به قول عطار (شعر و شرع و عرش از هم خاستند). این که بعضی شاعران را ضد خدا بدانیم نیازمند به بررسی مجزا ست. شاملو به عنوان یک شاعر ضددین معرفی شده است در حالیکه در آثارش نشانههای وجود خدا را حس میکنیم و حتی یکی از اشعارش ترجمهای نیمایی از «هیهات من الذله» است.
این استاد ادبیات افزود: ما نمیتوانیم شخصیت حافظ را تشخیص دهیم بلکه براساس متن قضاوت میکنیم. آزادگی و دیانت و تهذیب نفس شاعر در شعرش متجلی است بنابراین تا شاعری زنده است باید قضاوتش کرد. اخوان در آغاز عمر شعرهایی دارد که در مبارزه با خداست. اما در آخرین سالهای عمرش شعرهای توحیدی میگوید. دیانتی که ما از آن صحبت میکنیم در شعر پارسی شهودی و وجودی است و باید شعر شاعر را دید نه شخصیتش.
*شاعرانی که شعر دینی دارند شناخته نشدند
شاعر کتاب «ورمشور» گفت: به همین دلیل مقام معظم رهبری فرمودند فروغ به عقیده ما عاقبت به خیر شد. از همین منظر باید ادبیات معاصر بازخوانی شود و شاعرانی که شعر دینی دارند و شناخته نشدند و باید شناسایی شوند و آثار دینی شان به عنوان حریات معرفی گردند.
وی در پاسخ به سوال «شعر نئوکلاسیک چه تعریفی دارد؟» خاطرنشان کرد: شعر نئوکلاسیک، شعر کلاسیکی است که نو شده است. بهتر این است که دانش پژوه ادبیات و شاعر وضعیت شعر نوی امروز را دریافت کند. اگر قرار است کسی این دو را پیوند بزند حرف دیگری است وگرنه غزل امروز از نظر پیکرهای و پیامی تعریف خود را دارد و خیلی از غزلهای نئوکلاسیک نه نو است نه کلاسیک. بعد از نیما میتوان راجع به غزل نیمایی و قصیده نیمایی حرف زد. البته بسیاری از غزلهای امروز غزل امروز نیست.
شاعر جوانی این پرسش را مطرح کرد که شعر فرم چگونه است و اسفندقه بیان کرد: در هستی چیزی نیست که فرم نداشته باشد. هرچند باید تفاوتی بین فرم و مد قائل شد. شعر حافظ فرم است نه مد. شاعر معاصر شاعر همه روزگاران است و شعر معاصر هشتصدسال دیگر هم باقی میماند به شرط اینکه فرم داشته باشد اما اگر درگیر مد شده باشد، ماندنی نیست. شعر فرم شعری کامل و منظم است که از نظر پیکرهای نمیتوان آن را خراب کرد و شعر نمیتواند فرم نداشته باشد. بیتردید در تمام ادوار شعر فارسی فرم مهم است و کسی که متوجه فرم است کاملا متوجه معناست.
*قلههای شعر معاصر
شاعر کتاب «ولی دوشنبه آه» در رابطه با اینکه آیا در شعر معاصر شاعری به عنوان قله وجود دارد، گفت: شاعرانی چون شفیعی و منزوی و امینپور به اوج قله رسیدهاند و دیگران هم حتما میرسند چراکه زمین شعر فارسی هیچگاه از حجت خالی نخواهد بود.
وی در پاسخ به این سوال که چطور در شلوغیها خلوت کنیم، عنوان کرد: هیچ تردیدی نیست که باید هر سخنوری خلوت کند. نیما میگوید آن خلوتی مطلوب است که عصارهای از صفای باطن است و گرنه هر تاجری برای شمردن پولهایش خلوت میکند. در انجمن هم میتوان خلوت کرد و دل است که باید از اغیار خالی باشد. شاعر نمیتواند مهذب نباشد و اگر نباشد چیزی نصیبش نمیشود. هرقدر شاعر آیینه باشد شعرش شعر است.
اسفندقه در خصوص تاثیر زندگی بر عاطفه شعر بیان کرد: شعر و زندگی از هم جدا نیستند و هر دو عین هم هستند. این زندگی که همه شاعران از آن تفسیر داشتهاند از حافظ تا سهراب فقط مختص ما نیست و فقط شاعر حرف نمیزند بلکه همه پدیدههای هستی سرشار از زندگیاند. در هیچ جای جهان نیست که نشانهای از هستی نباشد. همه چیز فانی میشود اما آن زندگی که وجه الهی دارد نابود نمیشود.
*بین شعر عاشقانه و شعر نفسانی فرق است
این شاعر آیینی در پاسخ به این سوال که اگر رسالت ما سرودن شعر متعالی و سوق دادن به خداست شعر عاشقانه چه جایگاهی دارد، اظهار کرد: اول رسالت ما هدایت خودمان است و انبیا و اولیا آنچه که باید را گفتهاند. اینکه شاعری خودش هدایت شده است میداند چه کند. عشق آخر هدایت است و منظور از شعر عاشقانه عشق است نه هوس. گفتوگو با مخ زدن متفاوت است. طبایع جز کشش کاری ندارند و عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است. فرق است بین شعر عاشقانه و شعر نفسانی.
وی ادامه داد: در این میان عشق زمینی و آسمانی فرقی ندارد. همه ما حاصل عشق هستیم. دو نفر همدیگر را دوست داشتند و حاصل آن من و شما شدیم و هیچ انسان عاقلی به حرام خود را آلوده نمیکند، شاعران که جای خود دارند.
اسفندقه در خصوص اینکه ملاک راحت و ساده برای تشخیص شعر خوب چیست، گفت: شعری خوب است که وجهی از جاودانگی در آن است. شعر درد جاودانگی باید داشته باشد تا مطمئن شود اگر از عین رفت از بین نرود. باید شعر به ذکر و فکر و فرهنگ ماندگاری گره بخورد تا بماند.
این استاد ادبیات در خصوص شعر کوتاه ابراز کرد: اولا اینکه شعر خطکش نیست تا آن را محاسبه کنیم. شعر کوتاه میتواند بلند و سرسام آور باشد و شعر بلند میتواند کوتاه باشد. اما اسراف نکردن واژه ها کار شاعر است. شعر کوتاه شعری است که واژه در آن اسراف نشده باشد ولو اینکه ۱۰۰ بیت باشد و برعکس. وقتی واژه هیچ ماموریتی ندارد اسرافش کردیم. خوشا به سعادت طبع کسی که بتواند در فرصتی کوتاه شعر بلندی بگوید.
اسفندقه در رابطه با اینکه برای شعر آیینی خوب نوشتن چه باید کرد، تصریح کرد: کسی که یک آیین را باور ندارد چگونه میخواهد شعر بگوید . نخست باور آن آیین است و اگر شاعر باور دارد به اندازهای که باور دارد میتواند شعر خوب بگوید. باید پرهیزهایی داشت تا بتوان به شعر آیینی خوب رسید. اگر یک نفر بخواهد شعر آیینی عالی بگوید باید قربانی بدهد و چیزهایی را فدا کند تا به شعر حقیقی و حقیقت شعر رسید.
*تفکیک شعر هیئت و آیینی مطلوب نیست
شاعر کتاب «دهلی ستاره بود» در خصوص نسبت شعر آیینی و شعر هیئت اظهار کرد: تفکیک شعر هیئت و شعر آیینی مطلوب نیست. اینها جدا نیستند اما اگر بخواهیم مثلا تفاوتی قائل باشیم شاید این باشد که شعر هیئت از شور و جنون بیشتری برخوردار است. این که الان اصرار بر این است که شعر آیینی را باید از هیئت جدا کرد، قابل قبول نیست . اما اگر به این معناست که انگار در شعر هیات کمی شاعران قلندترند، شاید بشود پذیرفت. آیا این تقسیمبندی برای جدایی هیات و آیین است؟ اینها عین هم هستند اما اگر میخواهیم نوعی سبک خاص برای شعر قائل باشیم آنگونه که باید پایبند اصول معروف شعر باشد اما پایمالش نکند، ایرادی ندارد. مثل شعرهای مولوی که درگیر اصول نبوده و آن را پایمال نکرده است.
یکی از حضار پرسید آیا سایر هنرها به شعر معاصر اثر گذاشته است و اسفندقه پاسخ داد: شعر واقعا مجرد است یعنی الان یک شاعر برای اینکه هنر خود را اعلام کند نیاز به خودکار هم ندارد. یک سینماگر به ابزار نیاز دارد. در آخر آن هنری که مجرد است تاثیرگذار است و نه تاثیرپذیر. البته شعر به سینما مشتاق است ولی محتاج نیست.
*در کشور فردوسی و سعدی خود را شاعر نمیدانم
امیری اسفندقه در خصوص اینکه در شاعری ایشان چه چیزی موثر است، گفت: تا زمانی که زندهام شعر می گویم اما خود را شاعر نمیدانم. در کشور فردوسی و سعدی و… من نه میپسندم نه باور دارم که شاعرم اما دست از طلب ندارم. بعد از مرگ هم اشعاری از من باقی میماند که مشخص میکند واقعا شاعر هستم یا نه. در پاسخ به این سوال هم باید بگویم خیلی چیزها هست که در شعر من موثر است و این طور نیست که پدیده خاصی در تراوش شعر من تاثیر بگذارد.
منبع: فارس
نظرات