ساحت غزل، ساحت زبان و اندیشه است
راهنوا- چهارمین جلسه محفل از محفل شعر و ترانه «قرار» با حضور قاسم صرافان، حامد عسکری، سعید طلایی و محمد شیخی در محل باشگاه خبرنگاران تسنیم برگزار شد.
در این نشست محمد شیخی در پاسخ به سؤال قاسم صرافان درباره ورود به عرصه شعر و شاعری گفت: من از دوران راهنماییام بهصورت گذری شعر میگفتم که اولین شعرم برای مادر امام زمان(عج) و زلزله بم که در استان توانست مقام کسب کند. بعد از فراغت از تحصیل بهصورت جدی به شعر پرداختم که اولین مجموعه خود را به نام تلقین نامگذاری کردم که چاپ سوم آن در ماه آینده روانه بازار خواهد شد.
شیخی در ادامه گفت: انشاءالله کتاب دوم من نیز برای نمایشگاه کتاب سال آینده آماده خواهد شد.
شیخی در ادامه این شعر را خواند:
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد
شبیه شمع تنهایی که پای خویش می سوزد
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد
برایش شعر گفتم تا رقیبم پیش شاعرها
بگوید عاشقش او را هنرمندانه می خواهد
به قدر یک نگاه ساده او را خواستم اما
به قدر یک نگاه ساده هم حتی نمی خواهد
صرافان با اشاره به اینکه شعر محمد شیخی در جایگاه خوبی قرار دارد گفت: این شعری هم که خواندید در آن اتفاق خاصی رخ داده است یعنی در این غزل شاید توانسته حرف تازهای بزند.
صرافان در ادامه گفت: در حال حاضر مجموعههایی که چاپ میشود از شاعران جوان نیاز به تدبیر دارد و این نگاه متاسفانه وجود دارد که هر شاعری را میتوان چاپ کرد. ولی در اولین مجموعه محمد شیخی میبینیم که اشعار خوب و قابل انتشار وجود دارد.
در ادامه نشست مرتضی درویشی شاعر جوان با خواندن شعری توسط محمد شیخی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
کمی آلوده بر بغضم ، کمی سرگرمِ طوفانم
کمی ابری کمی تا قسمتی دلتنگِ بارانم
پریشانم ، مشوش ، مضطرب ، دلواپسم بی او
غریبم ، خسته ام ، دل مرده ام ، ویرانِ ویرانم
شیخی در توضیح شعر درویشی گفت: شعر خوبی بود و شروع خوبی داشت اما هر چه جلوتر میرفتیم از قدرت و انسجام آن کمتر میشود. در غزل باید با پایانبندی بهتری شعر به اتمام رسد.
قاسم صرافان در ادامه گفت: باید در غزل به ادبیات ابتدایی و انتهایی توجه شود. بیت آخر غزل باید قوی و محکم باشد چون در ذهن مخاطب میماند.
مسعود هاشمی در ادامه شروع به خوانددن شعر خود کرد.
شیخی با اشاره به شعر هاشمی گفت: از زبان امروز در آن استفاده کرده است. باید از مضامین تکراری استفاده نشود به خصوص در غزلی که پنج بیت دارد.
صرافان در ادامه گفت: در شعر باید فضاسازی صورت بگیرد به عنوان مثال بیسوادی را باید به شعر نشان داد تا بتواند مخاطب با او ارتباط برقرار کند.
در ادامه این نشست محمد شیخی غزلی دیگر را خواند.
در ادامه این نشست سعید طلایی شاعر طنزپرداز کشورمان شروع به شعرخوانی کرد.
شعر طنز سعید طلایی:
از عشق می سرایم ،این راز جاودانی
با عاشقان جانی باید کنم تبانی
گویند عشق پاک است مانند آب اما
تویش مخلفاتی ست عینا شبیه رانی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
کار تو هم سرآید چون داخل جهانی!
گویند عشق داروست یا بلکه نوش دارو
مفتی نمی دهندش آن هم در این گرانی
داروی عشق دارد چندین مدل عوارض
کلیوی و مغزی، مویی و استخوانی
مجنون ،که دکترا داشت (اینجا مدارکش هست)
عاشق که گشت گردید دیوانه و روانی
البته عشق مجنون افسانه است و افسون
چون شعر یک نظامی است با ژانر داستانی
از روزگار آدم بازار عشق داغ است
یعنی که نیست محدود از منظر زمانی
یک عده از غم عشق هی قصه می نوشتند
برخی می آفریدند آثار باستانی
حافظ هم آن زمان ها یک گوشه شعر می گفت
تا بعد ها بخواند از رویش اصفهانی
البته غیر حافظ شاعر زیاد داریم
از بین بانوان هم پروین اعتصامی
(قافیه اشتباه است…تقصیر من ولی نیست
زیرا نمی توان گفت پروین اعتصانی!)
گفتند عشق چیزی است کز آسمان می افتد
مانند گشت ارشاد بسیار ناگهانی
آن را توسط عقل کردند چند قسمت
یک پنجمش زمینی یک دوم آسمانی
سی درصد اضافی شد در هوا معلق
نامیده اند آن را برخی “تب جوانی”
گفتم بیا که ما هم عاشق شویم ای دوست
گفتا که این قضایا کار من و شما نی.
در ادامه این نشست حامد عسگری گفت: من از یک زادبومی آمدم که هویت و ماهیت دارد یک بخشی از جامعه که نه در مطبوعات و صدا سیما، سینما و ادبیات نماینده ندارد. بیابانی مردم و کویری جماعت به قدری طبیعت باهاش نامهربان بود و بد برخورد کرده است. من هم سعی کردم در اشعارم نماینده این قشر از جماعت باشم البته سعی کردم هر از گاهی این نگاه را بیان کنم تا مخاطب زده نشود.
صرافان در ادامه تاکید کرد: به این گونه اشعار شعر متعهد می گویند و به هیچ وجه سفارشی نیست چون اعتقاد و تعهد شاعر است و هرجا شعر به این سمت رفته است حال و هوای بهتری پیدا کرده است.
در ادامه مراسم حامد عسکری درباره چگونگی ورود به عرصه شاعری خود به بیان خاطره ای از دوران دبستان پرداخت و گفت: روزی برای یکی از دوستان ما به نام علیرضا در مدرسه که متخصص بازی کامپیوتری به نام «سگا» بود شعری سرودم تا رمز بازیهایش را به من بدهد و از آن روز به بعد من را با عنوان شاعر خطاب کردند و شعر این بود «تو استاد سگایی /آقا علی رضایی» و پس از آن فردی برای سرودن شعر برای همسر آینده خود پیش من آمد و خواستار سرودن شعر براساس نامه اش برای همسرش بود و برایش شعر گفتم.
در ادامه تار مشایخی از شاعران جوان شعرش توسط حامد عسکری نقد و بررسی شد.
عسکری در نقد شعر مشایخی گفت: بیاد به ابیات توجه ویژه ای داشته باشیم و ابیات را به دقت در کنار هم قرارر دهیم.
عسکری ادمه داد: همیشه ستفاده از المانهای روز و استفاده از شاخصه های زیادی که به واسطه ورود و هجوم رسانه استفاده می شود که بعضی اوقات شعر را خراب میکند و شاعر باید از آن پرهیز کند.
در ادامه این نشست حامد عسکری غزل معروف خود را برای حاضرین خواند.
سلام سوژه ی نابم برای عکاسی
ردیف منتخب شاعران وسواسی
سلام «هوبره»ی فرشهای کرمانی
ظرافت قلیانهای شاه عباسی
تجسم شب باران و مخمل نوری
تلاقی غزل و سنگ یشم الماسی
و ذوالفنون، شب چشم تو را سه تار زده
به روی جامهدران با کلید «سل لا سی»
دعا، دعای همان روزگار کودکی است:
خدا تُنه ته دو باله تو مال من باسی
محمد قنبری از دیگر شاعرانی بود که در این جلسه به شعر خوانی پرداخت.
عسکری در توضیح به شعر قنبری گفت: باید به روز تر نوشت و روان حرف زد.بایدبا تمرین و ممارست در نوشتن شعر خود را پرورش دهیم.
حامد عسکری با اشاره به لزوم ورود شاعر به همه زمینه ها گفت: شاعر باید به فضای اطراف خود مسلط باشد. من غزل را ساحت زبان و اندیشه می دانم و ترانه را ساحت عاطفه و احساس.به عبارتی دیگر غزل پسر من و ترانه دختر من است که هرکدام تکیه ای از روح من را معطر می کند.
در پایان مراسم سعید طلایی بار دیگر شعر طنزی درباره جوان و جوانی را برای علاقه مندان خواند.
ما جوانیم و کار میخواهیم
قدرت و اقتدار میخواهیم
شغل خوب و مناسبی که به آن
بکنیم افتخار میخواهیم
البته باید اولش طی کرد
مزدمان را دلار میخواهیم
گیر این قدر هی به ما ندهید
ذره ای اختیار میخواهیم
ما مگر گفته ایم تایتانیک
آپولو یا قطار میخواهیم؟
فوق فوقش پراید دست دویی
که شویمش سوار میخواهیم
از همان ها که میخورد ضبطش
جای سی دی، نوار میخواهیم
سفر تایلند مکروه است
سفر قندهار میخواهیم
از نصیحت شوندگان هستیم
جملات قصار میخواهیم
بعد از آن هم جوکی اگر دارید
قابل انتشار میخواهیم
بعضی از ما دچار زن شده ایم (!)
سبد خانوار میخواهیم
تا شود سرخ بلکه صورتمان
سیلی آبدار میخواهیم
مابقی هم هنوز چون عزبیم
خودمان را دچار میخواهیم
یک تنه بیست و چند ساله شدیم
بسمان است! یار میخواهیم
یار بی بند و بار جالب نیست
یار با بند و بار میخواهیم
نه از آن یارهای معمولی
گلرخ و گلعذار میخواهیم
مادرم دختری نشان کرده
عکس سه در چهار میخواهیم
البته شرط کرده ایم که ما
همسر خانه دار میخواهیم
روی خوش، قلب ساده و ضمنا
ظهر از او ناهار میخواهیم
دست در دست هم دهیم به مهر
هفت ایل و تبار میخواهیم
بچه مان را مشابه خودمان
صالح و رستگار میخواهیم
زندگانی فشار هم دارد
قرص ضد فشار میخواهیم
بعد صد سال هم اگر مردیم
بر سر خود مزار میخواهیم
از خدا با کمال پررویی
بخشش بیشمار میخواهیم
منزل کوچکی میان بهشت
وسط آبشار میخواهیم
نظرات