جهانی از منظر مناظره
راهنوا- پژوهشگران، مناظرات شعر پارسی را ابتکار اسدی طوسی میدانند. میراثی که از نظامی، عطار، مولوی سعدی و حافظ، به شاعرانی چون وحشی بافقی، ادیب الممالک فراهانی، ملک الشعرای بهار، شهریار و به طور اخص، پروین اعتصامی رسیده است. پروینی که به استشهاد بسیاری از بزرگان ادب، شیوهٔ مناظره را به اوج خود رسانیده است.
در میان کاروان شاعران ریز و درشتی که تا زمان مشروطه در آسمان ادب این کشور درخشیدهاند، به غیر از رابعه بنت کعب، شاید پروین همانند نامش (چه نام اصلیاش «رخشنده» و چه تخلصش «پروین») چشمگیرترین شاعر زن این سرزمین باشد. اما این نگاههایی که به او متوجه است قطعاً به دلیل عدهٔ قلیل شاعران زن نباید باشد. چرا که پروین به تنهایی جاذبهٔ حکمت و معرفتی را که از پیشینیان خود به ارث برده است، در خود دارد و خود نیز بر آن جاذبه، ارثیهٔ ارزشمندی افزوده است.
مناظراتی که از پروین در کتب درسی موجود است، رقمزنندهٔ اولین خاطرات مشترکیست که از شعر او در ذهن نسلهای امروز نقش بسته. مناظرههایی چون «اشک یتیم» (گفتگوی پیرزن و پادشاه)، آرزوی پرواز (مناظره جوجه کبوتر با مادرش) و ….
هنگام گشودن دیوان وی نیز یکی از ویژگیهایی که قطعاً نظر مخاطبان را به خود جذب میکند، گفتوگو محور بودن اشعار است. گفتگوهایی که به مناظره و مفاخره شناخته میشوند. انواع مناظرات دیوان پروین اعتصامی از حیث نوع گفتگوکنندگان میتواند به شرح زیر باشد:
الف: مناظره میان دو انسان: (« اشک یتیم»، «تهیدست»، «دزد و قاضی»،«مست و محتسب»، «سوزن و رفوگر»و …)
ب: مناظره میان انسانی با شیء یا موجودی دیگر: («سلیمان و مور»، شاهد و شمع»، «دیوانه و زنجیر»، و …)
ج: مناظره میان دو حیوان: («سگ گله و گرگ»، «مار و مور»، «جغد و طوطی» ، «زاغ و طاووس»، «ماهیخوار و ماهی»، «بلبل و مور» و…)
ه: مناظره میان نباتات: («نخود و لوبیا»، «سیر و پیاز»، «بنفشه و لاله» و …)
و: مناظره میان دو شی:(«نخ و سوزن»، «سوزن و پیرهن»، «تیر و کمان»، «گوهر و سنگ»، «آینه و شانه» و …)
ی: مناظره میان دو مفهوم (عضو): «کعبه و دل»، «مژگان و مردمک» ، «دو قطره خون» و …)
که حتی میتوان دامنۀ این تقسیمبندی را گستردهتر نیز کرد. (مناظره میان حیوان و نبات ( گل و بلبل) یا مناظره میان عنصر و نبات ( «آب روان و گل»، «گلستان و برف» و …)
پروین اعتصامی با نگاهی شاعرانه و تیزبینانه تمام جهان پیرامون خود را در این گفتگوها سهیم کرده است. همهٔ کائنات در شعر وی توان سخن گفتن دارند و شاعر با دانستن جزییترین ویژگیهای این موجودات، گفتگوهای شعرش را به زیباترین شکل رقم زده است. او وقتی میخواهد میان گوهر و سنگ گفتگویی ترتیب دهد چنان آن را بیان میکند که گمان میکنی به ریزترین دقایق شکلگیری گوهر نیز اشراف دارد و این مایه اطلاعات او گاه خوانندۀ شعرش را شگفتزده میکند. در این شعر سنگ علت باارزش شدن گوهر را جویا میشود و بر عدالت آفرینش خرده میگیرد. گوهر نیز از رنجهایی که تا سر منزل گنج شدن سپری نموده، برای سنگ استدلالها و شرح حالها میآورد تا نهایتاً سنگ را در مناظره شکست دهد!
(بخشی از مثنوی سنگ و گوهر)
«به نرمی گفت او را گوهر ناب
جوابی خوبتر از درّ خوشاب
کز آن معنی مرا گرم است بازار
که دیدم گرمی خورشید بسیار
از آن رو چهرهام را سرخ شد رنگ
که بس خونابه خوردم در دل سنگ
از آن ره بخت با من کرد یاری
که در سختی نمودم استواری
به اختر، زنگی شب راز میگفت
سپهر آن راز با من باز میگفت
ثریا کرد با من تیغبازی
عطارد تا سحر افسانهسازی
زحل با آنهمه خونخواری و خشم
مرا میدید و خون میریخت از چشم
فلک بر نیت من خنده میکرد
مرا زین آرزو شرمنده میکرد
سهیلم رنجها میداد پنهان
به فکرم رشکها میبرد کیهان
نشستی ژالهای هرگه به کهسار
به دوش من گرانتر میشدی بار
چنانم میفشردی خاره و سنگ
که خونم موج میزد در دل تنگ
نه پیدا بود روز اینجا نه روزن
نه راه و رخنهای بر کوه و برزن
بدان درماندگی بودم گرفتار
که باشد نقطه اندر حصن پرگار
گهی گیتی برفم جامه پوشید
گهی سیلم به گوش اندر خروشید
زبونیها ز خاک و آب دیدم
زمهر و ماه منّتها کشیدم…»
همانگونه که در شیوهٔ مناظره مرسوم است، پروین در این مناظرات دو موجود یا مفهوم متضاد را در کنار یکدیگر قرار میدهد، و همواره نیز آنکه خرده گرفتن را بر دیگری آغاز نموده، بازندهٔ این مناظره است.خواننده نیز این را از ابتدای مطلب میداند؛ اما زیبایی این اشعار در پرداخت سخنان پختهایست که شاعر در دهان گفتگوکنندگان میگذارد، که بعضا مثل این ابیات خواننده را به شدت متأثر میکند:
(بخشی از مثنوی سوزن و رفوگر):
گفت سوزن با رفوگر وقت شام
شب شد و آخر نشد کارت تمام
روز و شب، بیهوده سوزن میزنی
هر دمی، صد زخم بر من میزنی
من ز خون، رنگین شدم در مشت تو
بس که خون میریزد از انگشت تو
زینهمه نخهای کوتاه و بلند
گه شدم سرگشته، گاهی پایبند
گه زبون گردیدم و گه ناتوان
گه شکستم، گه خمیدم چون کمان
چون فتادم یا فروماندم ز کار
تو همی راندی به پیشم با فشار
میبری هر جا که میخواهی مرا
میفزایی کار و میکاهی مرا
من بسر، این راه پیمودم همی
خون دل خوردم، نیاسودم دمی
گاهم انگشتانه میکوبد بسر
گاه رویم میکشد، گاه آستر
گر تو ز آسایش بری گشتی و دور
بهر من، آسایشی باشد ضرور
گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق
نیست هر رهپوی، از اهل طریق
زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ
تو چه خواهی دید با این چشم تنگ
روز میبینی تو و من روزگار
کار میبینی تو و من عیب کار
تو چه میدانی چه پیش آرد قضا
من هدف بودم قضا را سالها
نالهٔ تو از نخ و ابریشم است
من خبر دارم که هستی یکدم است
تو چه میدانی چها بر من رسید
موی من شد زین سیهکاری سفید
سوزنی، برتر ز سوزن نیستی
آگهی از جامه، از تن نیستی
من نهان را بینم و تو آشکار
تو یکی میدانی، اما من هزار
من درینجا هر چه سوزن میزنم
سوزنی بر چشم روشن میزنم
من چو گردم خسته، فرصت بگذرد
چون گذشت، آنگه که بازش آورد
چونکه تن فرسودنی و بینواست
گر هم از کارش بفرسایی، رواست»
این مناظرهها ناشی از دقت خالصانهٔ شاعریست که کوشیده هر بار با طرح تمثیلهایی مخیل، در دل گفتگوهایی بسیار ماهرانه، خواننده را به چالشی تازه میان انسانها، موجودات زنده، و حتی اشیاء و مفاهیم ببرد و هنجارهای قضاوت طلبانهٔ ذهن او را بشکند تا از حقیقتی غالبا بیطرف رونمایی کند. پروین در مناظرههایی که در قالب قطعه و قصیده و مثنوی سروده است، از حقیقت و «ما هو» ی اشیا حرف میزند، و رسالت موجوداتی را که به نظر عموم به عبث ره میپویند، بیان میکند. اشعاری که سرانجام میخواهند بگویند چه بسا کار عبثی، از بار هوا و هوسی با ارزشتر باشد!
پروین اعتصامی در نهایت با در معرض گفتگو قرار دادن پدیدهها، مخاطب شعر خویش را به صحبتی دوباره با خود و دیداری دوبارهتر با هستی دعوت میکند. او از این جهان، منظر و منظرهای را ارائه داده است که مخاطب او فقط در این اشعار به تماشایش خواهد نشست.
منبع: شهرستان ادب
نظرات