اهواز #صدا ندارد
راهنوا- از اهواز تماس گرفته بود. با لحنی ناراحت و عصبانی. نه فقط به خاطر شرایط بد هوا، بلکه از من و امثال من. من و امثال منی که با وجود ظرفیتهایی که داریم دست روی دست گذاشته و نشستهایم تا شاید فرجی شود. اما نمیشود! تا اولویتمان اهواز نشود، نمیشود. تا من، تو و ما اهواز نشویم نمیشود. تا باور نکنیم اهواز با تهران و اهواز با پلاسکو تفاوتی ندارد، نمیشود.
میگفت چرا آهنگی برای ما نمیسازید؟ برای حال و روز ما، برای مظلومیت ما. چرا فریاد اعتراض و نارضایتی ما را به گوش همه نمیرسانید؟
میخواستم به او بگویم به فکر بودهایم و در حال ساخت قطعهای برای اهواز هستیم اما… اما با خودم گفتم: «با وجود این همه خواننده در کشور فقط یک اثر؟ یک خواننده؟!»
سکوت کردم. سکوت کردم و از خود پرسیدم: «واقعا در این شرایط چرا خوانندگان و موسیقیدانان ما سکوت کردهاند؟ چرا هیچ کدامشان صدای مردم اهواز نمیشود؟
درست است که ا«هواز نفس ندارد» اما مگر نفس خوانندهها هم تمام شده که صدای اهواز نمیشوند؟
تا کی باید فقط به انتشار عکسها و تصاویر اهواز و وضعیت اسفبارش در صفحات شخصیشان بسنده کنند؟
پس با مردم عادی که خواننده محبوب هم نیستند و به انتشار این تصاویر میپردازند چه تفاوتی دارند؟
حداقل کاری که «باید» برای اهواز انجام شود، «خواندن» است؛ خواندن از مشکل این مردم و درخواست یاری ملی برای آنها.
مشکل و مانع کجاست که ساخت یک قطعه برای همراهی و همدلی با هموطنان اهوازی شکل نمیگیرد؟ لابد حتما باید تهیهکنندهای برای سرمایهگذاری پیدا شود. آمدیم و هیچ تهیهکنندهای به دلیل برگزاری تور کنسرتهای بین شهری و یا برون مرزی، تولید آلبومهای جدید عاشقانه و … اصلاً به هر دلیلی نتوانست پولش را در این راه خرج کند! آیا هنرمندان موسیقی خودشان احساس مسئولیتی در این اوضاع ندارند؟ واقعا نذر یک آهنگ برای خستگیهای تمام نشدنی این مردم صبور، این همه سخت و غیر ممکن است؟ آیا واقعا این همه سخت است مایه گذاشتن برای مردمی که دمادم از آنها دم میزنیم و آنها پول بلیط میدهند و در کنسرتهای هنرمندانشان شرکت میکنند؟
اینجاست که باید از «مهدی یراحی» یاد کرد که لااقل عِرق همشهری بودن را بجا آورد و چندی پیش از این اوضاع وخیم، قطعه ”خاک” را بینیاز به سفارش و اسپانسر مالی تهیه و منتشر ساخت.
در این نفس تنگی هنر مردمی، چقدر آدم به یاد بلوز “کاسه گرد و غبار” می افتد که از کارهای ماندگار و خاطره انگیز اعتراض در جهان با صدا و اجرای «وودی گاتری» است که تنها با یک گیتار برای همین مشکل گرد و غبار خوانده است. معلوم میشود که میتوان قطعهای نه حتی با کیفیت و هزینهی دیگر قطعات آلبوم شخصی، بلکه با ابتداییترین فرم یعنی تنها با یک ساز و یک صدا خواند. اما بالاخره باید خواند.
همیشه اولین مشکل، خواندن است. یا بهتر بگوییم نخواندن.
عقب ماندن از جامعه و مشکلات آن امروز کاملا واضح است.
مردم از خوانندگان شان انتظار دارند.
انتظار دارند وقتی اهواز هوا ندارد، دست کم صدایی داشته باشد.
شاید هم ماجرا همین جا باشد. اهواز، صدا ندارد که هوا هم ندارد.
اختصاصی «راهنوا»
نظرات