هویت ایرانی، گمشده موسیقی ما(1)
راه نوا – هادی حق پرست | فضای غالب موسیقایی کشور بعد از دهه هفتاد یا در اواخر دهه هفتاد به گونه ای افراطی به سمت مضمون های عاشقانه رفته و به تدریج در دهه هشتاد به یک رویه تبدیل شده است تا آنجا که خوانندگان جوان این تصور برایشان به وجود آمده است که در انتخاب ترانه باید به مضامین عاشقانه روابط بی قاعده دختر و پسر با مسائل مرتبط با آن در ترانه ها بپردازند. متاسفانه توسط اهالی موسیقی استدال و ادعا می شود که آثار تولیدی موسیقی در کشور مردمی و برای مردم است و مخاطبی گسترده دارد.
در این که بخشی از آثار تولید شده در حوزه موسیقی ما باید با مضمون عشق و عاشقی باشد تردیدی نیست، اما زمانی می توان ادعا کرد که هنر و موسیقی مردمی است که از منافع ملی غافل نباشد. منافع ملی در هنر و موسیقی غرب و به خصوص آمریکا کامل قابل مشاهده و شنیدن است. تا آنجا که میتوان به قول سیدمرتضی آوینی هنر غرب را نه هنر، بلکه تبلیغات اطلاق کرد. هنرمند آمریکایی منافع ملی خود را به خوبی فهم و در آثارش منعکس و مطالبه می کند و این چنین مخاطب ملی و انبوه دارد و مورد ستایش دیگر ملت ها نیز قرار می گیرد. مخاطبانی که با شنیدن صدای او نه در گوشه غمکده ای می نشینند، بلکه روحیه مطالبه گری و اجتماعی را در او تقویت می کند.
این ویژگی را در موسیقیِ فیلم های هالیوودی می توان شنید، حتی فیلم هایی که در مبتذل ترین شیوه و موضوع تولید می شوند. اساسا موسیقی در خدمت منافع سینمایِ آمریکایی است و موسیقی، سینما و آمریکا به هیچ عنوان اجزای بی ارتباط با یکدیگر نیستند.
اما در عرصه موسیقی ایران جز هنرمندانی همچون حامدزمانی، محمدگلریز، محمداصفهانی، محسن چاووشی و …، چه کسی منافع ملی می شناسد؟ منافع ملی در موسیقی ما در بهترین حالت خود به گونه ای وطن پرستی و اسطوره پردازی از ایران است که با وضع حاضر ملت و منافع شان نسبتی ندارد و صرفا تقلیدی کودکانه از اهالی تاریخ و گذشته ایران است. شعر ملی و تاریخی ایران که شاه بیت اش فردوسی بزرگ است هیچ جدای از هویت دینی و باورهای ایرانیان نیست.
اهالی موسیقی ما هنوز از محتوای فیلم و موسیقی هندی بیرون نیامده اند و همچنان در اتمسفر هندوییسم تنفس می کنند، که این روحیه خوانندگان و ملودی سازان جامعه ای غیرعقلانی، احساساتی و دم دمی مزاج را رقم میزند. اهالی موسیقی ما به آن سبب که در جامعه شناسی موسیقی ضعیف هستند و هنوز از ترجمه آثار آدورنو بهره می برند بدین ترتیب با واقعیات و نیازهای جامعه خود بیگانه اند. البته منظور از منافع ملی، آن نیست که هنرمند به سفارش و ممیزی چشم بدوزد و اثر تولید کند و نام آن را هم هنری برای منافع ملی بگذارد، خیر؛ منافع ملی باید از درونِ دل او بجوشد و دغدغه و انگیزه او باشد. حتی ممکن است رویکرد هنرمند، رویکردی انتقادی باشد، چه در حوزه سیاسی و چه در حوزه اجتماعی، اما باید به جامعه و منافع آن توجه داشت و آن را منعکس کرد.
نظرات