تایخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶
یادداشت دکتر اسماعیل امینی به مناسبت سالروز درگذشت نیما یوشیج
نیما یوشیج به روایت فلان خواننده
اسماعیل امینی
در محافل ادبی وقتی حرفِ شعر نیمایی به میان میآید، خیلی زود پی میبری که کمتر کسی است که نوشتهها و سرودههای نیما را خوانده باشد. غالبا چند شعر مشهور او که سر زبانهاست، تکرار میشود و مثلا وقتی میگویی: نیما غزل و قصیده و مثنوی و مستزاد و مسمط و قطعه و رباعی هم دارد، با حیرت نگاهت میکنند.
راه نوا -وقتی از نیمایوشیج و شعر نیمایی حرف میزنیم یادم میافتد که چقدر مقاله و یادداشت درباره او خواندهام که بیشترشان حرفهای تکراری بودهاند. یک دسته از این نوشتهها آن قدر قلمبه سلمبه و نارساست که هر چه بیشتر بخوانی، چیزی دستگیرت نمیشود.
این نوع نوشتهها بیشتر از آنکه برای ایجاد ارتباط باشد، برای مرعوب ساختنِ مخاطب و به رخ کشیدن مراتب فضل و دانش نویسنده است. اما یک دسته دیگر از نوشتههایی که درباره شعر نیمایی خواندهام، با آنکه ظاهرا علمی و آموزشی است، خیلی ساده انگارانه است.
مثلا در یک کتاب دانشگاهی، جدولی است با دو ستون: ١- شعر سنتی ٢- شعر نیمایی. بعد زیر هر کدام ویژگیهایی نوشته است؛ چیزهایی از این قبیل: شعر سنتی، سوبژکتیو / شعر نیمایی، ابژکتیو – شعر سنتی، وزن مکانیکی / شعر نیمایی، وزن دینامیکی- شعر سنتی، دایرۀ واژگانی بسته- شعر نیمایی دایرۀ واژگانی باز خلاصه هر چه خوبی و زیبایی و نوآوری است، در ستون شعر نیمایی است و هر چه بدی و تحجر و تقلید است، در ستون شعر سنتی.
در مقابل این یک نوع نگاه دیگر هم هست که شعر نیمایی را شعر ناقص میداند و بر این پندار است که هر چه موزون و مقفا بود با مصراعهای متساوی، شعر است و هر چه جز این است، شعر نیست. و یک نفر هم با روحیۀ دایی جان ناپلئون، کتابی نوشته و در آن مدعی شده است که شعر نو توطئه استعمار انگلیس است برای نابودی شعر ایران و طبعا چنین نظریهای به مذاق نظام اداری خوش آمده و این کتاب الان در دانشگاه تدریس میشود.
در محافل ادبی وقتی حرفِ شعر نیمایی به میان میآید، خیلی زود پی میبری که کمتر کسی است که نوشتهها و سرودههای نیما را خوانده باشد. غالبا چند شعر مشهور او که سر زبانهاست، تکرار میشود و مثلا وقتی میگویی: نیما غزل و قصیده و مثنوی و مستزاد و مسمط و قطعه و رباعی هم دارد، با حیرت نگاهت میکنند. چند سال قبل در نمایشگاه کتاب، در غرفه یکی از ناشران تخصصی شعر، پوستر شاعران بزرگ را میفروختند، از جمله پوستر نیمایوشیج را؛ در کنار تصویر نیما چند سطری از شعر او چاپ شده بود:
زردها بیخود قرمز نشدند
قرمزی رنگ نینداخته است
بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده از آن طرف کوه اما
آسمان پیدا نیست
به مسوولان غرفه گفتم: این شعر خیلی غلط دارد، شعر نیما اصلا این طوری نیست. این را از کدام کتاب نوشتهاید؟
گفتند: از کتاب ننوشتیم که! از روی نوار فلان خواننده پیاده کردهایم.
نظرات