«مرگ بر آمريکا» ترجمه امروزي زيارت عاشوراست
چه شد که شعر ترانه «مرگ بر آمريکا» را سروديد؟ دغدغه شخصي بود يا به دليل مناسبتهاي روز؟
من هم مانند خيلي از شاعران ديگر متاثر از فضاي جامعهاي هستم که در آن زندگي ميکنم و در ساحتهاي متفاوت با درگيريهاي مختلف شخصي و اجتماعي درگير هستم که در شعرهايم نيز بروز ميکند. شعرهاي قبلي من را هر کسي بخواند ميبيند که اين شعر همان فضايي را دارد که در شعرهاي ديگر من هم وجود دارد. البته هرگز وحدت «موضوع» در شعرها حاکم نيست اما به گمانم وحدت نگاه و «موضع» در بيشتر شعرهايم وجود دارد. درباره اين موضوع هم من با نگاه خودم به آن پرداختم. طبيعي است که حال و هواي سياسي، اجتماعي روز بر شعر شاعر تاثير ميگذارد. اما درباره اين موضوع خاص من ميخواستم بگويم حتي با خوشبينانهترين نگاه نسبت به موضوع رابطه با آمريکا در بعد سياسي (خوشبيني که ممکن است براي بعضيها در چند ماه اخير به وجود آمده باشد)، بدبيني تمدني ما نسبت به نظام سلطه و فجايع جهاني استکبار و همينطور تاريخ پر از ظلم غربيها، قابل چشم پوشي نيست. حرفِ ما هم حرف سياسي روزمره نيست که بشود آن را محدود به اتفاقات اخير در عرصه سياسي دانست. تلاش من اين بوده که اين شعر بيش از آن که با سياست (به معناي تحولات روزمره دولتها) درگير باشد با لايههاي فلسفي و تمدني و تاريخي مرتبط باشد و اين دغدغه دايمي من در ساير شعرها هم بوده است.
انتخاب شما بود که خواننده اين شعر «حامد زماني» باشد؟
من صداي ايشان را دوست دارم هم صداي خوب و هم فهم ادبي خوبي دارند. ضمن اين که اعتقاد به مفاهيم و همدلي و همراهي با شعر خيلي کمک ميکند که کار خوب شود. در کارهاي ديگر هم اين موضوع را ديده بودم. دو سال اخير همکاريهايي داشتهايم که از نتيجه آنها راضي بودم. مثل ترانههاي «آرميتا»، «قلادههاي طلا»، «حضرت ماه»، «فرياد فردا» و… وقتي اين شعر را ميگفتم دوست داشتم ايشان آن را بخواند. با اين که فکر ميکردم آهنگسازي براي شعر سخت باشد، چون هم شعر طولاني بود و هم مصرعبندي شعر نيمايي بود. اما مطمئن بودم ايشان کارش را خوب انجام ميدهد. همان شبي که شعر به دستش رسيد ماکت کار را آماده کرد و من وقتي شنيدم با شگفتي ديدم که بسيار نزديک به ملودياي بود که در ذهن داشتم.
در حين اجرا با هم تعامل داشتيد؟ به عنوان مثال شعر تغيير کند يا ملودي؟
مرتب با هم در تماس بوديم. هم من در ملودي اگر نکتهاي بود ميگفتم و هم او درباره خود شعر با من صحبت ميکرد. قسمتي که ترجيع بند شعر است، ابتدا نبود و آن را با نظر حامد اضافه کردم.
پس ريتم کلي کار را ميپسنديد؟ گاهي ريتم خيلي تند نميشود و گاهي سکته دار؟!
به عنوان يک مخاطب عام موسيقي فکر ميکنم خوب از آب درآمده است و خودم اين کار را با صداي حامد زماني دوست دارم.
با توجه به مفاهيم اين شعر، ميتوانيم شما را در زمره شاعران اعتراضي بدانيم؟
من اين نام گذاريها را چندان نه ميتوانم بپذيرم و نه ميتوانم به آن پايبند باشم. هيچ شاعري امضا نکرده است که شاعر اعتراض باشد و شاعري ديگر شاعر آرامش و عشق و… شاعر، شاعر است! و ممکن است در هر درگيري که پيدا ميکند، در هر کشف شاعرانهاي اثر جديدي را خلق کند. البته به طور طبيعي نوعي اعتراض در ذات شعر هست. چون شعر هميشه به دنبال بهترين وضعيت ممکن و آرمانهاست… و کار شاعر پرداختن به روياها است و اين با تن دادن به وضعيت موجود سازگار نيست. بنابراين همه شاعران از نظر من ميتوانند شاعران اعتراض باشند.
به نظر شما ادبياتِ اعتراض بايد در خدمت چه مسائلي باشد؟
در سوره شعرا ميخوانيم که مهمترين اعتراض شاعران مومن، اعتراض به ظلم است. شاعران هستند که بايد فرياد دادخواهي سر بدهند، وقتي ظلمي واقع ميشود. فکر ميکنم مهمترين مصداق اعتراض و مهمترين هدف همان ظلمستيزي است. اعتراض به ظلم البته بيانهاي مختلفي ميتواند داشته باشد؛ از جمله ميتواند به زبانِ ادب باشد. شعار «مرگ بر آمريکا» مردمِ ايران نيز مصداق کامل همين اعتراض است که ميتوان با نگاهي که در قرآن آمده است آن را مصداق ظلمستيزي دانست.
وضعيت شعر هيئتي را در شعر معاصر چگونه ميبينيد؟ به نظر شما جوان امروز تا چه اندازه با شعر هيئتي ميتواند ارتباط بگيرد؟
پر مخاطبترين شعر امروز، شعرِ هيئتيست. هيچ شاعري به اندازه شاعران شعر هيئتي در داخل و حتي خارج از کشور مخاطب ندارد. جميعتي که براي شنيدن مصائب اهل بيت(ع) در هيئتها جمع ميشوند، در برگيرنده بيشتر ملت ايران است. هيچ شاعري نميتواند ادعا کند که اکثر مردم مخاطب شعر من هستند مگر شاعراني که شعر آنها در محافل ذکر اهل بيت(ع) توسط مداحان خوانده ميشود. به خصوص در ميان نسل جوان به جرات ميتوان گفت شعر هيئتي چند هزار برابر شعر روشنفکري مخاطب دارد. من معتقدم که تمام معنايِ هنر ديني و انقلابي را بايد در زير خيمه امام حسين(ع) پيدا کرد. نقطه اوج ادبيات زماني است که در خدمت اهل بيت(ع) باشد. هنرهاي ديگر نيز از اين قاعده مستثا نيستند: خوشنويسي، تئاتر و… هنري که زبانِ حق باشد، مخاطب خواهد داشت. به همين دليل فکر ميکنم در شعر هم مردم از شاعران ميخواهند که زبان حق باشند و گرنه خاموش باشند: انصتوا را بشنو و خاموش باش/ گر زبان حق نه اي پس گوش باش.
در شعر «مرگ بر آمريکا» من سعي کردم همه حرفها را پاي روضه امام حسين(ع) بياورم و تاکيد کنم که اگر ظلمستيزي را ما از لعن فرستادن بر دشمنان امام حسين(ع) ياد گرفتهايم، پس مرگ بر آمريکا هم ميتواند ترجمه امروزي زيارت عاشورا باشد.
پس شکافي بين نسل جوان و شعرهاي آييني نميبينيد؟
من فکر نميکنم. اگر هم باشد کوتاهي از شاعران است که کم کاري ميکنند و اين مخاطب تشنه را سيراب نميکنند. به طور جدي شاعران، تقاضاي نسل جوان را در شعر آييني پاسخ نميگويند. بايد دغدغه اصلي شعراي جدي ما، پاسخگويي به همين عطش باشد.
منبع: سلام فسا
نظرات