شعر ضدآمریکایی جدید مریم جعفری آذرمانی
راهنوا- در شب شعر «هرچه فریاد» که عصر دوازدهم آبان در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد، شاعران مطرح بسیاری جدیدترین اشعار ضدآمریکایی خود را خواندند؛ از جملۀ «هرچه فریاد»ها مسمط تازۀ مریم جعفری آذرمانی بود که تاریخ سیاه آمریکا را به شعر ورق زد.
با یکدیگر این شعر را میخوانیم:
چه جای بحث، از آن ظلمِ مطلقاًشدهاش
وَ شیکپوشیِ عفریتِ نسترنشدهاش
ولی به حرمتِ «هاثورن» و مای منشدهاش
برای «مارک توآین» و تنِ وطنشدهاش
که زیر خاک از این انتخاب میلرزد
مسمّطی بنویسم که بوم گریه کند
از این روابطِ مسموم و شوم گریه کند
فرشته جای جَهول و ظَلوم گریه کند
نه من، که آینه هم روبهروم گریه کند
حقیقت است که یک سِنت هم نمیارزد
رسید ـ مشعله در دست ـ تا سیاه کند
سرِ نمایشِ آزادیاش تباه کند
فقط مجسّمهای مُرده روبهراه کند
که هی بِایستد و بِرّوبِر نگاه کند
به آن پرنده که از ترسِ جنگ پرپر زد
ترانه نیست که تنها صدای بمب و تفنگ
به گوش میرسد از صفحههای شهرِ فرنگ
چگونه خوش بنشینم در این دَلنگ دَلنگ
که پشتِ صحنه، وطن ـ آن زنِ شکستۀ جنگ ـ
به یادبودِ پسرهای کُشتهاش سر زد
غریبِ کابل و این مرزهای محدودم
به سوگواریِ شهریورت خودِ رودم
که داغدارِ شهیدِ تو ـ «شاه مسعود» ـ ام
برای شرح تو ای کاش «بیهقی» بودم
که آتش آمد و بر ریشۀ تناور زد
درآمدند که آیینه را حرام کنند
وَ بعدِ کرب و بلا، باز قصد شام کنند
به این خوشند که خود را یزید نام کنند
ـ بگو نفر به نفر نخلها قیام کنند ـ
چگونه مار در این آشیانه چنبر زد؟
و بیست و هشتمِ مرداد؛ روزِ بیضربان
غمِ «مصدّق» و تیمارِ «نصرت» و «اخوان»
و اژدهای گرسنه، کنار اینهمه جان ـ
چقدر کاسۀ غصبی که نفت خورد از آن
وَ باز رفت و به هرجا رسید لنگر زد
جنونِ پنجرهها از روانشناسیِ اوست
که دیو، مسألهاش «غیرِ خود هراسیِ» اوست
شعارِ «من همهام» منطقِ قیاسیِ اوست
که سازمان ملل کاخ اختصاصیِ اوست
ـ وَ از توحّشِ دربان نمیشود در زد ـ
قرار بود بهشتِ زمین شود، امّا
در این مشاهده، یک برگ هم ندارد تا
مورّخان بنویسند شرح حالش را
اگرچه باز هم از بینِ این همه امضا
به تک نگاریِ ابلیس، عشق میورزد
نظرات