دست از سر آلسعود برنخواهیم داشت
راهنوا- گلبرگ سرخ لاله ها، در کوچه های شهر ما، بوی شهادت می دهد؛ با صدای حسام الدین سراج. آری با همین نجوا از کودکی به بزرگسالی رسیدیم، بعد آواز رضا یزدانی را شنیدیم با شعری تکان دهنده از مرتضی امیر اسفندقه. اینک پسری از تو یتیم است در اینجا/در حسرت یک شب، که پدر داشته باشد.
اما پرسش واقعی این است که آیا نسل متولد پسا هفتادی، به دو نوع موسیقی مذکور از سراج تا یزدانی تا چه میزان علاقهمند است؟ مسئولان فرهنگی کدام مفهوم ارزشمند مردمی را توانسته اند وارد فرهنگ عامه نوجوانان و جوانان عاشق گفتآواز کنند؟ موسیقی گفت آوازی که طیف زیادی مخاطب دارد.
ترانه زیبای «حاج احمد» در اواخر هفته گذشته توسط «یاسر بینام» منتشر شد. ترانه و آوازی است جانسوز در مورد شهدای مدافع حرم، یا بهتر بگوییم شهدای مدافع حریم مردم. خیلی هم سیاسی نگفتیم و ننوشتیم، اتفاقا نگاهمان کاملا هنری و برخواسته از مردم است. این پاک دلان حرم، مدافع حریم، برخواسته از مردم برای حرم می روند تا حریم ایمن بماند. بینام هم برخواسته از همین مردم است. ترانه «مادرانه» در برابر تحجر و تبر خون آلود آل سعود حتی در کشور های منطقه فراگیر شد و به صفحات مجازی یاسر حملات فراوانی شد. حالا به تدریج گفت آواز که در مجاری غیر رسمی منتشر می شود، نسبت به موضوعات مهم مردمی دغدغهمند تر به نظر می رسد. به همین بهانه با «یاسر بینام» به گفتگویی کوتاه نشستیم و در آینده ای بسیار نزدیک از فعالیت های موسیقایی و سینمایی یاسر گزارش و گفتگو های بیشتری منتشر خواهیم کرد.
-وقتی این آهنگ را از تو شنیدیم زیاد هم تعجب نکردیم. چون قبل از انتشار حاج احمد آهنگ مادرانه را منتشر کردی که حسابی در متن آهنگ آل سعود را با خاک یکسان کردی. چرا حاج احمد؟! اصلا آهنگ حاج احمد چطور متولد شد؟
من همیشه در ذهنم و در پیشینه ذهنی که داشتم چون ارتباطم با خانواده های شهدا و ایثارگران و کسانی که از مکتب شهدا درک نزدیکی داشتند، همیشه با آنها درارتباط بودم و خودم هم تقریبا همیشه یک سری از چیزها را به چشم دیده ام و متوجه شده ام که برخی از دغدغه های آنها در برخی از زمینه ها چیست. روی تصاویری که تلویزیون پخش میکرد صدای یکی از شهدای مدافع حرم بود که قبل از شهادت با فرزندش محمدهادی حرف می زند و می گوید دارم می روم حرم امام هادی(ع) تو را دعا کنم و بعد با بچه اش بازی می کند و در پایان صحنه شهادتش را نشان می دهد.
من این فیلم را که دیدم خیلی روی من تأثیر گذاشت. صدای آن را برداشتم و در ابتدای کار خودم از آن استفاده کردم. اسم شهید الان یادم نیست. یک صدای دیگر هم هست که تلفیقی است یعنی من دو صدای مدافعان حرم را تلفیق کردم. یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که لحظاتی قبل از شهادت، دارد با گوشی خودش، صدا را ضبط می کند و می گوید که مثلا ما 7الی 8 روز است که در این شرایط گیر افتاده ایم، تعدادی از بچه ها از جمله خودم زخمی شده ایم و تعدادی هم شهید داده ایم و می گوید شارژ گوشی اش، دارد تمام می شود. این صدا را هم که شنیدم دیدم خیلی مناسبت دارد و به درد این فضا می خورد که از آن استفاده کردم.
برای من هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است.
کشوری که سربازانش برای استعمار در سایر کشورها کشته می شوند از ارزش و احترام برخوردارند و تک تک خواننده هایشان از مرد و زن در رسای آنها میخوانند آنهم با هر وضعیت ظاهری و تیپ و قیافه ای. این حرکت ایرادی ندارد؟ آنها خواننده دولتی و حکومتی به حساب نمی آیند؟ ولی اگر ما این کار را بکنیم حکومتی و دولتی هستیم! این ذهنیت واقعا اشتباه است.
در آهنگ حاج احمد هم بازهم به آل سعود اشاره کرده ام.اصلا دست از سر آل سعود برنخواهم داشت.
آهنگ هایی مثل مادرانه و حاج احمد حس ناسیونالیستی هر کسی را برمی انگیزد. منم وطن پرستم. اصلا کدام ایرانی را پیدا می کنید وطن پرست نباشد. موضوعی که من در مورد آن صحبت میکنم خیلی موضوع گسترده و بزرگی است. یعنی فقط این نیست که من حال کسی را ببینم و در مورد آن صحبت کنم. شاید بچه شهیدی که من دارم حرف دلش را می زنم الان 40 سالش باشد یا شاید 10 سالش باشد یا حتی می تواند تسری پیدا کند و منتقل شود به کسی که پدرش در سالهای دفاع مقدس ما شهید شده و یا اصلا می تواند در همان زمان انقلاب در تهران شهید شده باشد یا اصلا پدرش در نیروی انتظامی بوده و در مقابله با اشرار به شهادت رسیده باشد. همه این شهدا عزیز و قابل احترام هستند و هر بعدی از زندگی آنها را که به نظر و ذهنم می رسید که باید گفته شود، تکه تکه بگویم و از آن بگذرم و اجازه بدهم بقیه ماجرا را خود مخاطب و شنونده در موردش فکر کند.
به این خاطر که احمد، از اسامی حضرت رسول(ص) است و من دوست داشتم که کسی نسبت به این کار موضع جانبدارانه ندارد، از منظری کلیشه ای، شخصیت، دین و مذهب مدافعان حرم را قضاوت و تحلیل نکند. احساس همه مسلمانان، همه ایرانی ها و همه مسلمانان واقعی در نسبت با پدیده دوزخناک داعش مشترک است و یک احساس کاملا مشترک دارند. به همین دلیل اسم احمد را انتخاب کردم. ما شهید به نام احمد کم نداشتیم چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در حال حاضر از شهدای مدافع حرم نیز افراد فراوانی با نام احمد حضور دارند.
بله.
با توجه به سن و سالی که من دارم قاعدتا درک خوب،روشن و واضحی از آن دوران ندارم اما چیزی که به ما رسیده یا بر اثر تولید کالاهای فرهنگی مرتبط بوده یا حرفهایی که از بزرگترهایمان که در آن فضا زندگی کرده اند شنیده ایم. در مجموع این موارد، درک و تصور ما را از آن دوران شکل گرفته است. البته من با خانواده شهدای هشت سال دفاع مقدس ارتباط فراوانی داشتم و می دانم درد شهدای هشت سال دفاع مقدس و فرزندان شهدای مدافع حرم یکی است. اما مهم ترین کاری که کردم احترامی است که این احترام در کارهایم متجلی است.
ابتکار خودم بود.
خیر. اصلا! اصلا! آقا من یک چیزی را به شما بگویم، قبلا هم به من گفته اند یعنی دفعه اول نیست که این حرف را می زنم چون آثار من کمی حالت ناسیونالیستی و وطن پرستی دارد به من می گویند که فلان حرف را که در کارت زده ای، برای خوشایند چه کسی گفته ای؟! یک بار دیگر این حرف را زده ام الان هم برای دومین مرتبه می گویم خدایی که بالای سر من شاهد است، من نه برای خوش آمدن کسی و نه ترس از اینکه کسی از حرف من بدش بیاید حاضر نیستم مخاطبم را از دست بدهم، یا حرف و حدیثی پشت من باشد، من به هیچکدام از این دلایل دست به خودکارم نزده ام مگر اینکه بخواهم حرف دل خودم را بزنم.
اصلا. شان کارم را با گفتن این کارها پایین نیاورید. شهید حرمت دارد و برای شهید خواندن هم حرمت دارد.
بله، در کشورهای استعمارگر که سربازانشان به جهت اهداف استعماری می روند و در سایر کشورها می جنگند و کشته می شوند بازماندگانشان صاحب احترامند .ببین احترام این نیست که به صورت پیاپی آنان را تکریم کنند. احترام یعنی اینکه برایشان بهترین فیلمها را می سازنند، فرزندانشان را به صورت قهرمانان دست نیافتنی روی پرده سینما تصویر می کنند و بهترین ترانه ها را برای آنان می خوانند. من گاهی حاضر نیستم بخاطر دیگران از پول خودم بگذرم اما شهدای ما حاضر بودند از جان خودش و آسایش فرزند و خانواده اش بگذرد تا امنیت من و شما تأمین شود. خب ارزشهای این رشادت در من تاثیر می گذارد. خدارا شکر ما در این مملکت آدم حساب نمی کنند و گرنه چه بهتان های بدتری به ما می زدند.
من در شعرم دقیقا این موضوع را توضیح دادم. اگر مخاطبین درست به آن گوش دهند جواب این سؤال را می گیرند. در شعر گفته ام که برای شما فرقی نمی کند که کجای دنیا دارد این اتفاق می افتد، دارد جنگ می شود. شما برای اینکه دارد ظلمی به مظلومی می شود بر خودتان تکلیف دانستید که در مقابل ظالم بایستید، شعار هم نداده ام عین حرفی که در دلم است را گفتم، شواهد و قرائن هم همین را نشان می دهد.
همین موضوع پیاده روی بزرگ و چندمیلیونی اربعین را که نگاه می کنیم می بینیم که هرلحظه منتظر بودند یک اتفاق بدی رخ بدهد مثلا بمب یا تیراندازی یا هر اتفاق تروریستی دیگری رخ دهد خصوصا در عراق که تا این حد به داعش نزدیک است. من که دقیقا نمیدانم چه اتفاقی آنجا رخ می دهد، برخی از مسائل را باید شخصا در آن شرایط حضور داشته باشی تا بدانی چه خبر است اما آن چه که من به عنوان جوانی از این نسل، می توانم با عقل و فهم خودم که محدود هم هست درک کنم همین است که مدافعان حرم، خیلی انسان های شریفی هستند که توانستند امنیت این پیاده روی بزرگ را تأمین کنند.
نه فقط آنها بلکه حتی امنیت من و شمایی که الان روی این صندلی نشسته ایم و حتی مردم سوریه. هرکسی که با این فجایع مبارزه می کند تأثیر مثبتی روی همه مردم منطقه می گذارد.
مادرانه آهنگی بود در مورد اختلافات قومی ما با اعراب.
بله. چه فداکاری هایی که آنها برای حفظ این آب و خاک از خود نشان ندادند. منظور من از اعراب، آل سعود است.اصلا اینکه چرا اسم حاج احمد را انتخاب کردم به این دلیل که احمد اسم حضرت رسول و پیامبر گرامی ماست و نقطه اشتراک همه مسلمانان است. چون وقتی من مادرانه را پخش کردم عده ای که سعودی بودند می آمدند و کامنت می گذاشتند که مثلا زنده باد عربستان سعودی. خیلی برای من جالب بود که اصلا چطور این آهنگ به دست آنها رسیده و چطور فهمیده اند که من دارم چه حرفی در آن ترک می زنم؟ اما عده زیادی هم که ادبیات بدی داشتند، فحاشی میکردند. من سعی میکردم این کامنت ها را پاک کنم. با این عقبه ذهنی که در مورد مادرانه داشتم باعث شد که حاج احمد را به گونه ای طراحی کنم که کسی نظر شخصی و دین و فرقه اش را کنار بگذارد و به کار بزرگی که یک مدافع حرم برای جامعه انجام داده و فداکاری و ایثار بزرگی بوده، توجه کند. مادرانه هم همینطور بود یعنی شاید برآمده از احساسات ناسیونالیستی و وطن پرستانه من بود. هرکسی هم که آن را شنید در وهله اول فکر می کنم همین احساسات در او غلیان کرد.
نظرات