خنثی، مبهم و بیخطر
یک: به گزارش راهنوا، برخی سریالها، تله فیلمها و برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی از وجود تیتراژهای با کلام در ابتدا و انتها یا بعضا قطعاتی موسیقایی در متن خود بهره میبرند. در حالت استاندارد و معمول، تیتراژها باید مرتبط با مضمون آن فیلم یا سریال باشند و بتوانند در کلام، موسیقی و اجرای خواننده، اهداف محصول نمایشی را به پیش ببرند.
در واقع چکیده آن محصول نمایشی باید در قطعات تولیدی بازتاب داده شود؛ اگر چه طی این سالها بارها این پیش شرط در سینما و به خصوص تلویزیون نقض شده است و تیتراژها نه به لحاظ بافت موسیقایی ارتباط مشخص و مستقیم با موسیقی متن آن مجموعه داشتهاند و نه مضمون آثار ارتباطی با محتوای مجموعها داشته است.
در ضمن برخی تیتراژها به دلیل سطح کیفی فنی و محتوایی بالا، میتوانند موجب جذب مخاطب بیشتر به آن محصول نمایشی شوند و بعضا در گذر زمان تعدادی از تیتراژها باقی میمانند ولی آن فیلمها و سریالها از ذهن مخاطب محو میشوند و البته ممکن است برخی محصولات نمایشی خود از کیفیت بالایی برخوردار باشند ولی تیتراژهای نامناسب و ضعیف به سطح کیفی آن ها لطمه وارد سازد.
حالت سومی نیز وجود دارد که تیتراژها به تنهایی آثار قابل اعتنایی هستند ولی مناسب آن محصول نمایشی نیستند و به نوعی وصله ناجور به شمار میآیند.
دو: مجموعه تلویزیونی “معمای شاه” به کارگردانی محمدرضا ورزی از تاریخ پانزدهم آبان ماه 1394 به روی آنتن شبکه یک سیما رفته است. این سریال 80 قسمتی که با موضوع تاریخ معاصر ایران ساخته شده است وقایع و رویدادهای بین سال های 1317 تا 1359 خورشیدی را در بر میگیرد. سریال با ازدواج محمدرضا پهلوی و فوزیه و بازگشت آنها به ایران آغاز و با مرگ محمدرضا در قاهره به پایان میرسد. در حدفاصل این مقطع زمانی چهلساله، رویدادهای مهم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ایران نیز به تصویر کشیده میشود.
سه: سریال معمای شاه دارای دو تیتراژ در ابتدا و انتهای خود است. بابک زرین به عنوان ملودی ساز و تنظیم کننده، افشین یداللهی در جایگاه ترانهسرا و سالار عقیلی در مقام خواننده، عوامل اصلی خلق این دو تیتراژ هستند. به نظر میرسد انتخاب این تیم موسیقایی پس از موفقیت پیشین آنها در سریال “تبریز در مه” به کارگردانی محمدرضا ورزی بود که تیتراژ “وطنم” در ان سریال مورد اقبال عمومی مواجه شد و بیشتر از خود مجموعه توجهها را برانگیخت.
قطعه “جان من فدای ایران” عنوان تیتراژ آغازین سریال معمای شاه است. فضای پاپ ارکسترال به لحاظ ساختار موسیقایی بر اثر حاکم است. از ملودی ساخته شده قطعه و نوع تنظیم، این چنین استنباط میشود که اثر برای خوانندهای پاپ خوان نوشته شده است ولی در نهایت توسط سالار عقیلی، خواننده موسیقی سنتی به اجرا رسیده است.
در این ترانه که به نظر میرسد بر روی ملودی هم نوشته شده است، ترانهسرا کشور ایران را مورد خطاب قرار میدهد و با لحنی محزون و احساسی با آن سخن میگوید و در واقع اثر، واگویهای با کشور ایران است. به جز بیت (کلام شد گلوله باران / به خون کشیده شد خیابان) که میتوان آن را به دوران رژیم پهلوی ارجا داد سایر بخشها هیچ ارتباط مشخص و واضحی درباره مضمون سریال ندارند.
همین مورد درباره تیتراژ پایانی این مجموعه هم صدق میکند. قطعه “ابریشم و آهن” عنوان این اثر است که دارای ساختار پاپ ارکسترال است. در این ترانه، کشور ایران مورد توصیف شاعر قرار میگیرد. این بار هم به جز بیت (در بند بنشانم ولی، از بندها آزاد شو / قلب مرا ویران بکن، با خون من آباد شو) که میتوان به نوعی آن را به دوران پهلوی مرتبط دانست سایر بخشها ارتباط چندانی با مضمون سریال ندارند.
رویکردی که در هر دو قطعه لحاظ شده است تا حدودی مشابه هم است. لحنی محزون و غمگینانه بر آثار حاکم است و هیچگونه حس صلابت و سلحشوری با رویکردی اعتراضی، که مشخصه اثری انقلابی است یافت نمیشود.
به راستی این آثار موسیقایی چه ارتباطی با دوران رژیم های پهلوی اول و دوم دارند؟ چرا نوعی خنثینویسی و بیخطر نویسی در متن هر دو قطعه لحاظ شده است؟
قطعا تا سالهای طولانی چنین سریال بزرگ و پرهزینهای درباره این دو مقطع زمانی با این حجم و گستردگی تولید نخواهد شد و معمای شاه مجال مناسبی بود که دو تیتراژ انقلابی و صریح درآغاز و انتهای آن جای گیرند ولی عوامل تولید این دو قطعه در حالتی خنثی به آثاری بسنده کردهاند که موضع چندان مشخصی ندارند. بود و نبود آنها تفاوت چندانی ایجاد نمی کند. در راستای مضمون سریال حرکت نمی کنند. می توان این قطعات را با تغییراتی جزیی در سریالهای دیگر با موضوع ایران هم مورد استفاده قرار داد.
به نظر می رسد این تیم موسیقایی با زیرکی تعمدا چنین رویکردی را در پیش گرفتهاند، آنها موضعی شفاف درباره مضمون سریال اتخاذ نکردهاند و در این راستا نوعی ابهام موسیقایی پدید آمده است، این را دو ساخته آنها در اول و آخر این مجموعه گواهی میدهد، گو اینکه از آنها انتظار تولید آثار انقلابی هم نمیرفت، این را هم سابقه و کارنامه موسیقایی آنها میگوید. در واقع انتخاب آنها اشتباه و نامناسب بوده است. در حالی که تیم های موسیقایی موجه و توانمند دیگری هستند که در ساخت آثار موسیقی انقلابی تبحر ویژهای دارند و میتوانستند برای این سریال آثار قابل اعتنایی تولید کنند؛ نه اینکه به نوعی اثری که به هیچ کسی بر نخورد در آغاز و پایان این سریال جای گیرد و حتی بعضا به صورت معکوس عمل نماید.
اگر بر 40 سال مورد نظر سریال معمای شاه درنگ داشته باشیم به راحتی موضوعات مهمی یافت میشوند که میتوانستند در ترانه، مورد توجه قرار گیرند و اثر موسیقایی به صورت مستند آن موضوعات و مسائل را در متن کلام لحاظ نماید؛ قانون اجباریشدن کشف حجاب، کودتای 28 مرداد 1332، قیام 15 خرداد 1342، تبعیدهای چند باره امام خمینی، حضور مستمر بیگانگان در ایران و دخالتهای فراوان در امور ممکلت داری و ارتباط بسیار نزدیک با دربار پهلوی، فقر، تبعیض و ظلم عمومی رژیم حاکم به مردم، جنایاتهای ساواک، فساد گسترده اخلاقی و مالی پهلویها، رویدادها و وقایع مختلف سالهای 1356 و 1357 که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام شاهنشاهی شدند و … از جمله موضوعات مرتبط با 40 سال مورد نظر میباشند که خود به تنهایی هم میتوانند موضوع چندین ترانه مجزا باشند.
پس همان طور که ملاحظه میفرمایید این موضوعات و نظایر آن خود میتوانست در متن ترانه نوشته شده ویژه این سریال مورد استفاده قرار گیرند، نه اینکه رویکردی کاملا منفعلانه در پیش گرفته شود.
در ضمن اگر حتی بحث کلام را هم در نظر نگیریم هر دو قطعه آن چنان آثار شاخص و قدرتمندی نیستند که بتوانند مورد اقبال ویژه قرار گیرند. انها نسخههای ضعیف شده قطعه “وطنم” هستند ولی قرار نیست با فرمولهای از پیش امتحان پس داده آثار بعدی هم مشهور و موفق شوند. در این راستا، این پرسش قابل طرح است که اصولا چه نیازی به تیتراژهای با کلام بوده است؟
اگر مروری اجمالی بر شاخصترین سریالهای تاریخی پس از انقلاب اسلامی بیندازیم با چندین مجموعه تاریخی ماندگار مواجه میشویم که همگی از تیتراژهای فاقد کلام استفاده کردند و موسیقیهای درخشانی نیز برای آنها خلق شده است و البته خود سریالها هم به خوبی دیده شدند. هزار دستان، سربداران، بوعلی سینا، روزی روزگاری و در چشم باد از جمله این مجموعهها هستند.
حال پرسش قابل طرح دیگر این است که اگر قرار بر استفاده از تیتراژ با کلام در سریال معمای شاه بود چرا اصولا قطعات انقلابی باید مورد توجه قرار میگرفت؟
پاسخ روشن است. انتهای رژیم پهلوی دوم با قیام مردم در سراسر ایران با رهبری امام خمینی و بدون دخالت بیگانگان، به انقلاب و حاکم شدن یک نظام حکومتی تازه منجر میشود. به بیان دیگر و البته ساده اینکه مردم یک کشور تصمیم گرفتند که به حیات یک حکومت پایان دهند و حرکت جمعی آنها به انقلاب ختم گردید. اتفاقا در مقطع زمانی انقلاب اسلامی هم سرودها و قطعات موسیقایی تولید و منتشر میشوند که فضایی انقلابی دارند، کلید واژههای دینی و مذهبی در اکثر آنها یافت میشود، در برخی آثار به امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی اشاره میگردد و این قطعات که طی نزدیک به چهار دهه اخیر نیز ماندگار و جاودان شدهاند هرگز در پیله محافظهکاری اسیر نبودند و حرف خود را به صورت شفاف و صریح بیان میکردند.
آن آثار، کاملا انقلابی بودند و در راستای واقعه عظیمی که رخ داده بود حرکت میکردند. تکلیفشان با خود و مخاطب کاملا روشن بود. نیازی به کلی گویی نبود. احتیاجی به خنثیسازی هم نبود، که اگر بود در گذر زمان به مرز ماندگاری نمیرسیدند. و مهمتر اینکه عوامل ساخت به صورت جوششی و بر اساس اعتقاد و دغدغه شخصی آثار مورد نظر را پدید آوردند و آن بخش از قطعات ماندگار شده به شدت برای مردم هم تازگی داشتند و در حافظه تاریخی ثبت و ضبط شدند.
چهار: آیا مجموعه تلویزیونی معمای شاه که قرار است در طی 80 قسمت، 40 سال دوران پهلوی اول و دوم را مورد بررسی مستند قرار دهد در ادامه پخش و در بخش تیتراژهای خود همین روند کنونی را تداوم بخشیده و به خنثی سازی ادامه خواهد داد و یا رویکرد دیگر که همان تولید آثار موسیقایی انقلابی متناسب با مضمون مجموعه است را لحاظ خواهد کرد؟ البته هنوز قسمتهای فراوانی از این مجموعه جهت پخش باقی مانده است و فرصت تجدید نظر در این خصوص وجود دارد و می توان این غفلت موسیقایی را جبران نمود.
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات