با سماجت خودمان در میدان ماندهایم
راهنوا – اشاره: هرسال ایام هفته دفاع مقدس بیشتر از هر وقت به یاد صداهایی می افتیم که روزگاری در گوشه گوشه این سرزمین پیچید تا مقاومت و زندگی از پا نیفتد. دیدار با استاد قره باغی در این روزها برای ما نوعی صله رحم رسانه ای است که گرچه دیرهنگام اما لازم و ضروری است. همه شما به این دیدار دعوتید.
برای استاد قره باغی، 31 شهریور، با چه تصویری همراه است؟
روزی که جنگ با حمله ی هواپیماهای عراقی به فرودگاه های کشور شروع شد، من در کمیته فعالیت می کردم. دستور رسید که همهی نیروهای کمیته را ساعت ده شب، در مسجد امام (مسجد شاه سابق) جمع کنید. من هم دو سه گروه از نیروهایم را برداشتم و با خانواده خداحافظی کرده و رفتم مسجد. وارد حیاط مسجد که شدیم دیدم خیلی شلوغ است و نیروهای مختلفی دسته دسته وارد محوطه میشوند. چند هزار نفر نیرو در حیاط مسجد حضور داشتند؛ اکثرشان هم مسلح بودند و غالباً اسلحهی ژ3 در دست داشتند. یک نفر از آن جمع، گویا مطلع میشود که من هم آنجا هستم و به بقیه هم میگوید که خوانندهی سرود «ای ایران» اینجاست؛ تا آن زمان اسم من را بیشتر با «ای ایران» میشناختند. آمدند سراغم و خواهش کردند که «ای ایران» را برایشان بخوانم. گفتم: «بدون بلندگو و سیستم صوتی امکان ندارد»! اصرار کردند و گفتند: «همه سکوت میکنیم تا صدا به همه جا برسد». وقتی شور و اصرارشان را دیدم قبول کردم و گفتم: «پس شما هم سکوت نکرده و همراهیام کنید». از آنها خواستم تا ترجیعبندها را همصدا با من بخوانند و خواندند. صحنهی عجیبی خلق شد. شاید نصف آن نیروها در همان تاریکی شب اعزام شدند به مناطق جنگی و به علت کمبود اتوبوس بقیهی نیروها منتظر نوبتهای بعدی اعزام ماندند.
دفاع مقدس، آیا تغییری در روند فعالیت هنری تان ایجاد کرد؟ مسیرتان چگونه رقم خورد بعد از شروع جنگ؟
دفاع مقدس، قطعاً تاثیر چشمگیری در جهتگیری و رشد موسیقی انقلاب داشت. تحت تاثیر دفاع مقدس، بسیاری از هنرمندان ما فعال شدند و صدها اثر موسیقی تولید کردند. مجموعه ی فعالان موسیقی، خودشان تبدیل به یک گردان رزمی شدند که کارشان پمپاژ روحیه و نشاط به رزمندگان بود. من هم به واسطهی جنس صدایم، جزء پرکارترین خواننده های دوره ی جنگ بودم. تا وقتی هم که جنگ ادامه داشت، محور اصلی کارهای من دفاع مقدس و مسائل مربوط به آن بود.
اولین سرودی که برای دفاع مقدس خواندید چه کاری بود؟ چطوری شکل گرفت؟
اتفاقاً اولین سرودی که من در ارتباط با جنگ خوانده ام، اولین سرودی هم هست که در این رابطه ساخته شد؛ این افتخار نصیب من شد که با سرود مشهور «جنگ، جنگ تا پیروزی» آغازگر جریان عظیم موسیقی دفاع مقدس باشم. این سرود در نخستین روزهای جنگ تولید شد و برای خودم هم از جهاتی خاطرهانگیز است. سرود با این عبارات شروع میشد: «تا محو آتشافروزان… تا قطع آتشافروزی… جنگ، جنگ، تا پیروزی». شعر این سرود از آقای سبزواری بود و ملودیاش از آقای احمدعلی راغب؛ انصافاً هم ملودی سختی داشت… در متن شعر، بخشی بود که من دیدم اگر در میان این ابیات نفس بکشم، به معنی جمله لطمه وارد میشود. آن ابیات هنوز هم در خاطرم هست:
این موج کند بنیان تو را
آشفته کند سامان تو را
این شور و نوا چون صاعقهای
در هم شکند سکان تو را
من این بخش را با یک نفس خواندم و توقف نکردم. بعد از اینکه خواندم و تمام شد، به شوخی به آقای راغب گفتم: «بابا یک رحمی بکن… لااقل یک فاصلهای میانداختی در ملودی…» آقای راغب گفت: «من فکر نمیکردم تو این بیتها را بتوانی با یک نفس بخوانی.» گفتم: «دیدم هر جا بخواهم توقف کنم، معنای شعر از بین میرود…»
فرمودید که کارهای متعددی را برای جنگ خوانده اید؛ اگر ممکن است، به بعضی دیگر از این آثار هم اشاره ای داشته باشید.
بعضی از آثار موسیقی، جایگاه خاصی در میان مردم پیدا میکنند؛ این را میشود از زمزمههای روزمرهی آنها و تکرار ملودی برخی سرودها فهمید. یکی از کارهای اینچنینی ما که بازتابش را در بین مردم میدیدم، سرود «ارتش» بود. این سرود از ساختههای آقای مهیار فیروزبخت بود که ملودی حماسی خاصی داشت. خیلی مواقع در محافل مردمی میدیدم که بچهها، جوانها و حتی بزرگترها، آهنگ سرود را زیر لب زمزمه میکنند.سرود اینگونه آغاز میشد:
ارتش ای سد استوار
لایق ارج و افتخار
خصم جان اهریمنی
حافظ مرز میهنی
عزمتان امیدآفرین
رزمتان با قدرت قرین
فاتح قلب ملتید
صاحب عزم و همتید
یکی دیگر از سرودهایی که به خاطر دارم، «راهیان کربلا» نام داشت که البته به نام «نوای چاوش» هم مشهور شد. این کار مربوط میشود به اواخر سال 1364 و اگر درست یادم مانده باشد، در زمانی که قرار شده بود ما این سرود را کار کنیم، جبهه به نیروی رزمندهی داوطلب نیاز داشت و ما هم با این کار میخواستیم کمکی در این جهت انجام دهیم. فضای اشعار هم کاملاً نشان میدهد که سرود در جهت تقویت روحیهی مردم و تشویق آنها برای حضور در جبههها کار شده است. در شعری که آقای «حمید سبزواری» نوشته بود، جبهههای جنگ به عرصهی کربلا تشبیه شده بود. «محمد احمدیان» آهنگساز این سرود، موسیقی را به شکلی نوشته بود که با مفهوم و هدف اشعار متناسب باشد. ابتدا «مهرداد کاظمی» شروع میکرد به چاوشیخوانی:
هر که دارد هوس کرب و بلا بسمالله
هر که دارد سر همراهی ما بسمالله
هر که دارد به دلش شوق سر کوی حسین
پاس دارد ز حریم شهدا بسمالله
بعد، وارد بخش حماسی و رزمی میشدیم که من میخواندم:
میشنوم بار دگر بانگ کاروان
صوت طرب میشنوم یا سرود جان
میسپرد ره به یکی کاروان مگر
کز همه سو بانگ جرس شد بر آسمان
نوای چاوش آید از کرانها
که شد کرانها پر ز کاروانها
از بازتاب سرودهایتان در جبهه ها مطلع می شدید؟ آیا خبر داشتید که این سرودها در جبهه ها شنیده می شود یا نه؟
قطعاً اگر این واکنش ها نبود که ما انگیزه ای برای خواندن نداشتیم. اغراق نیست اگر بگویم حتماً هر هفته تعدادی از رزمنده ها میآمدند صدا و سیما و سراغ ما را میگرفتند؛ آنها قدرشناسی میکردند و میگفتند ما با سرودهای شما در جبهه روحیه میگیریم. این واکنشها نشان میداد که ما داریم درست حرکت میکنیم، بنابراین با قوت بیشتر به کارمان ادامه میدادیم. با همین انگیزه بود که حتی در روزهای سخت بمباران و موشکباران تهران، کار تولید و اجرای موسیقی را هیچگاه تعطیل نکردیم.
بارها و بارها گروه کر را همراه با ارکستر سمفونیک، به میادین و خیابانهای شهر، مانند میدان شهدا، میبردیم و به صورت رایگان برای مردم موسیقی اجرا میکردیم. با این کارها پشت جبهه را گرم نگه می داشتیم. متاسفانه بعدها این قبیل برنامهها را تعطیل کردیم.
برخوردها با نسل شما چطور بوده بعد از جنگ؟ آیا همچنان در میدان هستید؟
ما که خودمان قطعاً در میدان هستیم. اصلاً نسل ما نسلی نیست که براحتی عرصه را خالی کند. اما مسئله این است که ما نه با تدبیر و طراحی مسئولین، بلکه با سماجت خودمان در میدان مانده ایم. جنگ که تمام شد، انگار تاریخ مصرف ما هم تمام شد! از صدا و سیمایش گرفته تا نهادهای فرهنگی و هنری دیگر، ماها را نامحرم فرض کردند و عملاً خانه نشین شدیم. این بی مهری ها فقط نسبت به من نبود؛ تقریباً همه ی هنرمندان نسل انقلاب و دفاع مقدس همین وضعیت را دارند. همیشه گفته ام که تنها حامی ما آیت الله خامنه ای بوده اند. هم در دوره ی ریاست جمهوری شان و هم در دوره ی رهبری شان. وگرنه، با برخوردهای باندی و گروهی بعضی مدیران، شیرازه ی هنر انقلاب در آستانه ی فروپاشی بود. اتفاقاً ارزشمندترین هدیه ای که من در عمر هنری ام دریافت کرده ام از دست آیت الله خامنه ای بوده؛ در مهرماه سال 1367 برگزار شد، هدیه ای شامل یک لوح زرین با دستخط حضرت امام(ره) و یک قطعه سکهی یادبود دریافت کردم که همچنان با خودم دارم.
وضعیت موسیقی انقلاب و دفاع مقدس را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا فکر می کنید این گونه ی موسیقی، توانسته بعد از جنگ به تکلیفش عمل کند؟
مشخص است که متاسفانه هویت موسیقی انقلاب و دفاع مقدس، کمرنگ شده و خیلی ها این نوع موسیقی را به رسمیت نمی شناسند. دلیلش هم روشن است؛ مدیرانی کارنابلد بر مصدر امور نشستند و ثمره ی مدیریت آنها کنار رفتن و حذف چهره های باسابقه و کاردان موسیقی انقلاب شد. در نتیجه، آن ارزش های هنری که در قالب موسیقی ارائه می شد، به نسل جدید هنرمندان انتقال پیدا نکرد. هرچند در این سال ها، جوان هایی فعالیت کرده اند اما باید قبول کنیم که هویت موسیقی انقلاب و دفاع مقدس، به حاشیه رفته.
پیشنهادتان برای احیای این هویت چیست؟
مشخص است که کار را باید به کاردان سپرد. موسیقی انقلاب را باید به کسانی بسپاریم که با انقلاب زندگی کرده اند و مفاهیم آن را به درستی می توانند در قالب هنر منتقل کنند. اگر به جای اینکه ریش سفیدان موسیقی انقلاب و دفاع مقدس را با عجله، خانه نشین می کردیم، می آمدیم و دست جوان ها را می گذاشتیم در دست این ها، امروز این همه نگران قطع شدن جریان انتقال ارزش ها نبودیم. جریان موسیقی کشور را بردیم به سمتی که الان هر بی هنری، جرات می کند بگوید خواننده و آهنگساز و نوازنده است.
نظرات