تایخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۵
گفتگو با «حسین حقیقی» خوانـنـده نماهنگ «ایستادهایم 2»
با رویکـردی متفـاوت «عـاشقانه» میخوانم
بسیاری او را در نماهنگ ایستاده ایم 2 دیدند. اگر چه پیش از این کارهای زیادی را خوانده بود. آثاری که در نماهنگ های پخش شده از تلویزیون در مناسبت های مختلف دیده شدند. امروز می توان اذعان کرد که خواننده ای خوش صدا در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ظهور کرده است. کسی که در صحبت هایش از آینده کاری و برنامه های جدیدش می گوید.
راهنوا- بسیاری او را در نماهنگ ایستاده ایم ۲ دیدند. اگر چه پیش از این کارهای زیادی را خوانده بود. آثاری که در نماهنگ های پخش شده از تلویزیون در مناسبت های مختلف دیده شدند. امروز می توان اذعان کرد که خواننده ای خوش صدا در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ظهور کرده است. کسی که در صحبت هایش از آینده کاری و برنامه های جدیدش می گوید. در ادامه گفتگوی ما با حسین حقیقی را خواهید خواند.
-خودتان را معرفی کنید و بفرمایید خوانندگی را چگونه و از چه زمانی شروع کردید؟
حسین حقیقی هستم متولد ۱۳۶۸٫ خوانندگی را به صورت حرفهای از سال ۸۹ شروع کردم و در سرود هم به صورت حرفهای از سال ۸۷ که وارد دانشگاه شدم تا دو سال فعالیت داشتم و قبل از این نیز فعالیتهای فرهنگی مربوط به خوانندگیام به دوران مدرسه بر میگردد و از سال سوم یا چهارم دبستان بود که حس میکردم در این زمینه استعدادهایی دارم و به همین سبب تا آخر دبیرستان در گروه سرود، تواشیح و قرائت قرآن کار میکردم و در همین مدت غیر از دبیرستان در مساجد نیز اساتیدی داشتم که از محضرشان استفاده میکردم.
-ورودتان به این حوزه در دوران مدرسه چگونه بود؟
مانند همیشه در مدرسه اعلام کردند هر کس تمایل به شرکت در گروه سرود دارد ثبت نام کند و بعد از آن به هنگام مصاحبه متوجه شدند که می توانم تک خوان باشم به همین دلیل همیشه از همان دبستان تا آخر دبیرستان تکخوان گروه بودم و در رقابتهای آموزش و پرورش هم مقامی آوردم و البته در اذان و قرائت هم موفق به کسب مقام شدم. بعد از این دوران با ورود به دانشگاه با دوستی آشنا شدم که مرا به یک گروه سرود حرفهای معرفی کرد و من هم به آنجا رفتم.
-وقفهای هم در خوانندگی بعد از مدرسه تا ورود به دانشگاه رخ داد؟
خیر از چهارم دبستان تا کنون سالی نبوده است که در این زمینه فعالیت نداشته باشم.
فعالیتتان فقط در زمینه خوانندگی بوده است یا اینکه در موسیقی هم فعالیت داشتهاید؟
تا سال ۸۹ در فضایی بدون موسیقی یعنی سرود و تواشیح بودم و از آن به بعد وارد استودیو شدم که فضایی موسیقیایی داشت. و به تدریج در کلاس سلفژ و تتوری موسیقی شرکت کردم که یکی از اساتیدم جناب «استاد نفر» بودند و در صدا سازی هم در خدمت آقای پیام دهکردی طی جلساتی شرکت کردم هر چند که تمرکز این کلاس بیشتر بر روی صدا در تئاتر بود منتهی در یک مقیاس محدودی آواز و صداسازی هم آموزش میدادند و در این کلاس هم تقریباً نفر اول آواز و هم نفر اول صدا سازی شدم و در آنجا بود که اندکی هم با تربیت صدا، لحن، گفتار و بیان نیز آشنا شدم.
خواندن نت موسیقی را از کجا فرا گرفتید؟
بخش مهمی از این توانایی اکتسابی بوده است آن هم به دلیل کاری که در سالهای گذشته یاد گرفته بودم به عنوان مثال در سرود استادم یادم میداد که چگونه از روی نت بخوانم اما با شرکت در کلاس متوجه شدم آن چه یاد میگرفتم چه نام داشته است و تئوری موسیقی شامل این موضوع و همچنین توانایی پیاده کردن نت میباشد و اینها ابتدائیات موسیقی است و بدیهی است که با یاد گرفتن سلفژ و صدا سازی کسی خواننده نمیشود و نیاز به استعداد خاصی هم دارد که با کنار هم قرار گرفتن اینها در یک نفر تازه میتوان گفت که او میداند خوانندگی چیست نه اینکه میتواند خوانندگی کند و از این جا به بعد مهمترین نکته توانایی انتقال حس شعر است که اگر این نباشد نمیتوان به کسی گفت خواننده در غیر این صورت یک اپراتور هستیم و اینجا محل تفاوت یک خواننده و موسیقیدان است. حتی ممکن است کسی هیچ یک از این کلاسهارا نرود با این وجود توانایی خواندن را داشته باشد اما خیلی قدرت پر و بال دادن به صدایش را ندارد و حوزه فعالیتش خیلی تنگ میشود مثلاً شیوه خواندنش از کودکی تا بزرگسالی تقریباً به یک شکل است و اگر ده قطعه از او بشنویم قطعاً خسته کننده خواهد بود اما کسی که سواد موسیقی را دارد میتواند فضاهای مختلف را امتحان کند و بنده نیز این امور فنی را تا جایی که احساس نیاز میشد فرا گرفتم هر چند خیلی بیش از این میشود کلاس رفت و هنوز هم دوست دارم در این کلاسها شرکت کنم.
در زمینههایی مانند خوانندگی و بازیگری استعداد مهمتر است یا دانش؟
پیام دهکردی در کلاس میگفت اصولاً صدای بد و خوب نداریم بلکه صدای تربیت شده یا نشده داریم. به عنوان مثال وقتی دو نفر میخواهند گنجی را در زیر زمین پیدا کنند هر دو با هم شروع به کندن میکنند اما یکی زودتر میرسد و به نظرم فرق این دو در استعداد است و آنکه استعداد ندارد با تمرین و دانشِ توامان میتواند به گنج دست پیدا کند. به هر حال در دورهای هستیم که نمیشود گفت صرفاً صدا مخملیها مناسب خوانندگی هستند و شاید شما از شنیدن صدای کسی مشمئز شوید و ترجیح دهید به جای آن از دیدن طبیعت لذت ببرید اما میبینید که با تمرین و تربیت صدا تبدیل به یک فردی با صدای خاص میشود و طرفدار پیدا میکند هرچند باید تلاش بیشتری نسبت به کسی که این استعداد را دارد بکند و واقعیت این است که به هر دو مدل نیاز است و حتی در موضوع هوش موسیقیای نیز ممکن است کسی یک نت خواص را نتواند بخواند اما اساتید میگویند با تمرین قابل حل است هر چند که اگر این استعداد را داشت زودتر به نتیجه میرسید در واقع تنها درزمان رسیدن به نتیجه تفاوت وجود دارد و نمیتوان گفت به طور کلی کسی بی استعداد است و نمیتواند در این زمینه ورود کند.
چه زمانی به این نتیجه رسیدید که باید برای آینده برنامهریزی کنید و بفرمایید که هدف گذاریتان برای آینده چیست؟
وقتی کسی خالق اثری میشود باید به بازخوردها توجه کند و آنجا کار جدی میشود که این بازخورد ها مثبت است و اقبالی به آثار وجود دارد و مخاطب منتظر اثر بعدی است و اگر این اقبال نباشد تنها برنامهای که برای آینده وجود دارد تقویت و تربیت صداست. بنده در سال ۱۳۸۹ش که اولین کار جدی را شروع کردم مربوط به تیتراژ یک تئاتر بود که البته نقش کوچکی هم در آن داشتم و یادم هست آن تیتراژ تا مدت ها دست به دست میشد و حتی زمانهایی هم که ایام شهادت امیرالمومنین میرسد این اثر با نام “ببار بارون” که برداشتی از کار شجریان و محمود کریمی است از صدا وسیما پخش میشود و از آنجا بود که تصمیم گرفتم در این زمینه متناسب با اعتقادات و باورهایم فعالیت کنم و زمانی که وارد این عرصه شدم به لطف دوستان عزیزی مانند حامد زمانی و…. که جلوتر از این، کار راشروع کرده بودند راه ناشناختهای در پیش نداشتم و واقعیت این است که نفر اولی که این کار را میکند جهاد عجیب و غریبی انجام میدهد و هر کس که در آن ایام حامد زمانی و سایر دوستان را میدید متوجه میشد که با وجود سختیها، مسیر کار مهیاست و بنده نیز دوست داشتم که در این حوزه فعالیت کنم و نزدیک به بیست اثر را تا قبل از ایستادهایم دو خوانده بودم که همگی مربوط به مناسبتهای مذهبی بودند به جز دو اثر که یکی مربوط به حضرت آقا و به سفارش بسیج و دیگری ایستاده ایم۱ بود که همین قطعه را برای آقای شفاه پخش کردند و ایشان هم با دیدن استعداد بنده پیشنهاد ایستادهایم۲ را دادند که شروع این کار از بهمن ۱۳۹۲ش میباشد و در اوایل ۱۳۹۳ش نیز به پایان رسید و بعد از آن نیز تا به حال بیست قطعه دیگر را خوانندگی کردهام اما در مورد برنامه آیندهام باید بگویم که چون از یک خانواده مذهبی هستم و باورهای اعتقادی و مذهبی مشخصی دارم اگر قرار باشد کاری انجام دهم در همین راستا خواهد بود و از یک جبهه و فضای دیگری نبودهام که به لطف حضور قشر عظیمی از تهیه کنندگان متصل به ثروت به این سمت رو بیاورم تا به عنوان یک شخص ارزشی معرفی شوم و اعتقادات مشخصی از قبل داشتهام و در قبل از مجموعههای ایستادهایم کار مذهبی، انقلابی و آیینی کردهام و بعد از آن نیز به همین گونه است و مهمترین رویکرد من که ممکن است نسبت به دیگران در این حوزه مرا شاخص کند این است که اکثر آثارم حاصل فضای آیینی خواهد بود و اگر قرار است راجع به مناسبتی مانند عید غدیر کاری بخوانم در مسیر نگاه امیرالمومنین و اسلام به مقوله جانشینی و حکومت اسلامی است یعنی همان رویکرد آیینی به مسائل اجتماعی.
آیا این بدین معناست که کار عاشقانه تولید نمیکنید؟
چرا اما تمام این موضوعات مقصدی است که راه رسیدن به آن آیین است.
آیا این شیوه و مدل فرم هنری متفاوتی ندارد؟
به چه معنا؟
به هر حال عاشقانه خواندن الزاماتی دارد که در این فرم مورد نظر شما وجود ندارد؟
این الزامات را چه کسی تعیین میکند؟
موسیقی این محدودیت را ندارد؟
خیر به چه دلیل داشته باشد.
مثلاً در کارهای عاشقانه به نظر میرسد که شخص مورد خطاب شعر معشوقه زمینی خواننده است و سایر شنوندگان نیز همزاد پنداری میکنند.
انشاالله تا یک یا دو ماه آینده تک اثر عاشقانهام عرضه خواهد شد که در فضای دینی ساخته شده است که با انتشار آن بیشتر، منظورمان روشن میشود، اما برای توضیح بیشتر باید بگویم مثلاً تمام کارهایی را که برای نیمه شعبان خواندهام مربوط به شادمانی ناشی از عید است اما از این به بعد روشم تغییر میکند و رویکرد مهدویت در جامعه مطرح میشود چرا که این دست مسائل در قالب ترانه نیز باید مطرح شود.
آیا این رویکرد برای خودتان تجربه جدیدی است و آیا نمونه مشابهی در این زمینه وجود دارد؟
قطعاً نمونههایی بوده و هست اما بنده میخواهم به طور کلی به این سمت بروم و کاری غیر از این نداشته باشم و باور دارم که این شیوه مرا محدود نمیکند به عنوان مثال در تمام این سالها چقدر در زمینه کسب حلال کار کردیم؟ آنچه به یاد دارم فقط اثر محمد اصفهانی است:
«بهشت از دست آدم رفت از آن روزی که گندم خورد/ببین چه می شود آنکه یک جو از حق مردم خورد»
و این مقدار بسیار کم است یعنی امثال ما باید بیشتر در این زمینه کار کنند. به کسب حلال و خیلی دیگر از مسائل میتوان از منظر دین نگاه کرد یا در نمونه دیگر وقتی از سامی یوسف نام برده میشود بلافاصله یک خواننده مسلمان به ذهن خطور میکند و نکتهای که باید جا بیفتد این است که او یک خواننده مذهبی و آیینی است و قرار نیست به هر موضوعی از زوایای دیگر بپردازد بلکه از زاویه دینی به آن میپردازد و نباید این شیوه را یک روش خشک و خشن بدانیم بلکه شیرین است چرا که آن را تجربه کردهام و اگر در انتخاب شعر سختگیری داشته باشیم و کمی بیشتر با شاعر و ترانه سرا جلسه و گفتگو داشته باشیم میتوانیم کار خیلی دقیقی را ارائه کنیم.
فضای خانوادگی شما برای ورود به این عرصه چگونه بود؟
طبیعتاً اگر در زندگی نامه تمام آدمهای مذهبی که وارد این عرصه شدند رجوع کنید متوجه میشوید که با خانوادههایشان در این موضوع زاویه داشتند و من مستثنی از این قاعده نبودم، اما شخصاً از اول حوزه فعالیتم را تعریف کردهام هر چند که هنوز هم مخالفتهایی وجود دارد مثلاً در تولید قطعه “صحن بارون” که اخیراً برای ولادت امام رضا علیه السلام خواندهام رسماً در ساخت آن از ساز استفاده شده است و طبیعتاً در خانواده مذهبی استفاده از ساز حرمت ویژهای دارد و باید به تدریج این موضوع جا بیفتد که اگر نکات مد نظر مراجع لحاظ شود ایرادی در اصل موضوع وجود ندارد و آنها نیز موافقاند و حتی در کار اخیر هم که برای عید غدیر است در مورد ملودی ساخته شده این اختلاف وجود دارد که شاید موجب وهن اهل بیت میشود چرا که فضای خیلی شادمانهای دارد اما به نظرم تمام این مسائل قابل تعریف است و زمانی که نظر مرجع ما رعایت میشود باقی ماجرا برجسته کردن آن است و ما که از خانواده مذهبی وارد این کار میشویم اول باید خانواده خودمان را راضی کنیم که موسیقی به صورت ماهوی ایرادی ندارد. حضرت آقا در یک سخنرانی میفرمایند اینکه مراجع با موسیقی این زوایا را دارند بخاطر اتفاقاتی است که قبلاً در این حوزه رخ داده است و آن اینکه قبلاً پادشاهان مجالس رقصی میگرفتند که در آن موسیقی بود و بزم شراب و این مجموعه در کنار هم بسیار وحشتناک است و حرمت بسیاری دارد و حال هر آن چه که از این مجموعه بیرون میآید با تصور قبلی به آن نگاه میشود و با این دید میتوان حتی دورِ هم نشستن را نیز غلط دانست و اصلاً در آنگونه مجالس موسیقی نقش محوری داشته است و با قطع یا ادامه موسیقی فعالیت حاضران تغییر میکرد و خود آقا هم فرمودند که باید موسیقی را نجات داد و این یعنی باید موسیقی را معرفی کرد و گفت موسیقی اساساً چیست و با آن چه میتوان کرد.
فضای معرفی و ارائه آثارتان را از چه مسیری پیگیری میکنید؟ آیا آلبوم عرضه میکنید یا از فضای مجازی و سایر شیوهها استفاده میکنید؟
هنوز به این جزیی در مورد برنامه آیندهام فکر نکردهام و در واقع الان که هنوز اول راه هستم این موضوع خیلی قابل بررسی نیست و باید در ادامه به آن فکر کرد حتی فلان خواننده پر طرفدار مملکت به جایی میرسد که میگوید: “این آخرین آلبوم من خواهد بود” و در پاسخ به اعتراض طرفدارانش میگوید که دیگر برایم آلبوم معنایی ندارد و از این پس هر دو ماه یکبار اثری را تولید و عرضه میکنم و در نهایت با برگزاری کنسرتی آثارم را به گوش طرفدارانم میرسانم. به نظرم برای انتشار آلبوم ملزوماتی وجود دارد که با رعایت آنها میتواند مثمر ثمر باشد ولی الان به آن فکر نمیکنم و مهمترین نکته برای من کیفیت قطعات است آن هم از همه جهات و باقی ماجرا اعم از اینکه سفارش کار از کجاست و سفارش دهنده کیست و …. برایم اهمیتی ندارد.
آیا سفارشی کار کردن بد است؟
به نظرم اصلاً بد نیست و مهم این است که شما آن سفارش را مال خودت بدانی و بتوانی تمام قد بایستی و بگویی این اثر برای من است و البته از فلان جا سفارش گرفتهام.
در واقع منظورتان این است که اگر پول در دستان خودتان بود باز هم همان کار را میکردید.
دقیقاً همینگونه است و اتفاقاً همین دیروز سفارشی با مضمون ضدیت با آل سعود داشتم که شعر و ملودی را برایم فرستادند و با اینکه مضمون آن را میپسندم و با آن مشکلی ندارم و حاضرم در این زمینه کار کنم اما چون چهارچوب آن را نپسندیدم قبول نکردم چرا که آن کار را برای خودم نمیدانستم و اگر آن را میخواندم نقش اپراتور داشتم و در مواجهه با این سوال که چرا این کار را خواندم فقط باید میگفتم که چون پول خوبی میدادند این کار را کردم در حالی که هرگز چنین نخواهم کرد و اگر کاری را دوست داشته باشم هم پول خوبی میگیرم و هم خوب اجرایش میکنم و تمام قد تا آخرین نفس و آخرین قطره خون از آن دفاع خواهم کرد.
آیا در مباحث فقهی مربوط به موسیقی هم مطالعه داشتهاید؟
بله از همان ابتدا که به صورت حرفهای وارد شدم مطالعهام بیشتر شد و قبل از آن نیز شنونده موسیقی بودم و از آنجا که همان حرمتی که در نواختن و خواندن هست در شنیدن هم و جود دارد همان زمان هم این مسئله برایم مهم بود و الان هم حواسم هست که چهارچوبهای این موضوع رعایت شود.
درآمد ناشی از این حوزه را چگونه میبینید؟ آیا خوب پول می گیرید؟
در این حرفه از ابتدایی ها تا حرفهای ها هرکدام عدد متفاوتی دارند و من نیز خودم را در این بازه میسنجم تا ببینم در کجا هستم و به نظرم خود انسان متوجه است چه جایگاهی دارد هرچند بقیه نظر مثبت یا منفی داشته باشند. بنابراین عددی را برای خودم تعیین کردم و هرکس هم که بشنود تایید میکند که نظرم درست است و با توجه به اینکه خودم را نه بالاتر و نه کمتر از خیلیها میبینم آنچه را که میگیرم حق خود میدانم و از گفتن آن ابایی ندارم چرا که این حرفه من است و مانند هرکسی به صرف اینکه در حوزه مقدسی کار میکنم دلیلی بر دریافت نکردن حق خود نمیبینم و از سال ۸۹ تا کنون برای قطعهای نبوده است که دریافتی نداشته باشم هر چند شده است در زمینهای که احساس نیاز به کار در آن کردهام اثری را با هزینه شخصی تولید کردهام اما یه یک یا دو ماه نکشیده است که آن را از من خریدهاند و من این مسائل را دو روی یک سکه میدانم، یک طرف فضای ارزشی و معنوی و طرف دیگر کار و حرفه شخصی است که باید معیشت را به وسیله آن گذراند و متاسفانه خیلیها همین ایراد را به جامعه مداحان نیز میگیرند که چرا فلانی پول میگیرد و میخواند و جدا از اینکه چقدر و به چه مدل میگیرند نفس این کار ایرادی ندارد چرا که کار اوست. البته ملاحظات موجود در فضای معنوی را درک میکنم که مربوط به همان مسئله مدل و مقدار پول گرفتن است و آنجایی که صرفاً به دلیل پول بیشتر کاری انتخاب میشود را نمیپسندم و اصلاً سفارش خوب را به این معنا میدانم که اگر متعلق به من است آن را بخوانم اما اگر کار خوبی هم باشد که بخواهند پو.ل کمی بدهند آن را انجام نمیدهم چرا که باید همان میزان را که حقم هست بگیرم نه کمتر نه بیشتر.
آیا در ایستادهایم یک و دو خوب پول گرفتید؟
در ایستادهایم یک یادم هست که بابت همخوانی انجام شده یک کارت هدیه ۵۰هزار تومانی گرفتم آن هم در یک بستهبندی ویژه که در آنجا خودشان گفتند این صرفاً یک هدیه است و در ایستادهایم دو نیز ۱۱۰هزار تومان هزینه کردم و انگشتری خریدم آن هم بابت پلانهایی که به آن نیاز بود و فاکتور خرید آن را نیز ارائه نکردم و غیر از همان دریافتی که گفتم هیچ دریافت دیگری نداشتم و حتی یک برگه قرارداد هم برای این کار ندارم و طبیعتاً من میدانستم که این کار امتیازاتی را به من میدهد که دیگر آثار نمیدهد و واقعیت این است که این کار از ابتدا برای من بود و آن را جلو بردم و تولید کردم و پس از آن بود که تصویر با آن هماهنگ شد و از جایی به بعد با هم جلو رفتند و البته کار را دوست داشتم و اعتقادم بود اما ایستادهایم دو از لحاظ تصویری موقعیت ویژهای داشت به گونهای که اگر برای هرکسی پیش میآمد به آن نه نمیگفت و من هم در موقعیت پیش آمده هیچ مکثی نداشتم ونه ثانیهای در مورد قرارداد با کسی صحبت کردم و نه قراری داشتیم و طبیعتاً بعد از ایستادهایم اتفاقاتی برای من افتاده است که همگی امتیازات ناشی از ایستادهایم دو است و من آن را به مسائل دیگر ترجیح میدهم.
آیا بازخوردهایی که از ایستادهایم دو داشتید راضی کننده بوده است؟
اگر از تمام حواشی این قطعه بگذریم و فرض کنیم که در کشور دیگری تولید شده و به دست ما رسیده است بیش از ۹۰ در صد بازخوردها فوقالعاده بود، نه صرفاً خوب بلکه فوقالعاده. و اما بازخوردهای منفی بیشتر مربوط به حواشی بود که بخشی از آنها سیاسی بود. به عنوان مثال دوستی در صفحه شخصی من گفته بود: “خدا لعنتت کند که با حنجرهات برای مردم و ملت دشمن تراشی میکنی.” البته توهین غیر قابل پخش دیگری هم کرده بود که به نظرم این، جای شکر دارد و هر چقدر از این حرفها باشد شیرین است و اینکه در کنار صدای آمریکا و بیبیسی و ….. عده ای هم در داخل اینگونه میگویند نشانه این است که همان جایی را هدف قرار دادهایم که لازم بوده است. اما غیر از این، برخی نکات فنی را از دوستان متخصص این حوزه شنیدم که برخی را قبول دارم و برخی را خیر که میشود به عنوان واکنش منفی آنها را پذیرفت اما هیچ کدام موسیقیِ اثر را سطحی، بی ارزش و یا تو خالی توصیف نکردند یعنی ابتدا با موجی از تعاریف شروع کردند و بعد به انتقاد پرداختند.
پیش بینی خودتان اینگونه بود که بعد از ایستادهایم دو اتفاق خوبی برایتان بیفتد چرا که قبل از این هم بسیاری شما را میشناختند و حتی سیما نیز بسیاری از کارهای شما را پخش کرده است؟
خدا را شاهد میگیرم که هیچگاه تا الان خودم را از این مجموعه نماهنگ جدا ندیدم و دنبال این نبودم که برای خودم اتفاق خاصی بیفتد و یک مجموعه را میدیدم که انتظار داشتم برای آن اتفاقات خوبی بیفتد که یک عضو آن مجموعه نیز بنده بودم.
این اتفاق خوب رخ داد؟
میتوانست خیلی ویژهتر و صادقانهتر باشد اگر این حواشی رخ نمیداد. به نظرم خیلی زودتر میشد به هدف این اثر رسید البته نظرم این نیست که به هدف خود نرسیده و یا نخواهد رسید چرا که این نماهنگ در طول زمان خود را نشان میدهد و در همین یک ماهی که از شروع انتشار آن می گذرد مشاهده میکنید که هر چه جلو میرود واکنشها منطقیتر میشود.
میشد این حواشی را کنترل کرد و یا اینکه اصلاً وارد این فضاها نشد؟
واقعیت این است که ما توقع این برخورد را نداشتیم.
یعنی چی؟
دقیقاً همینطور است و حداقل روی آدمهای این جبهه اشتباه حساب کردیم و درست مانند این است که در یک میدان نبرد تمام ادوات و تجهیزات را درمقابل دشمن قرار دادهاید اما به ناگهان کسی از پشت شما را میزند و در پاسخ به اینکه آیا میتوانستی این حرکت را پاسخ دهی فقط میتوانی بگویی بله میتوانستم اما نمیدانستم قرار است از پشت هم به ما حمله شود. در این میان به خاطر بُهتی که ما را گرفته بود فقط میتوانستیم تاسف بخوریم آن هم از بیتقوایی صورت گرفته و مانده بودیم که چه کنیم آن هم در مقابل آن همه دروغهای پیدرپی که با آن مواجه بودیم و تنها همین از ما بر میآمد که کار را به خدا واگذار کنیم و خلاصه اینکه تمامی این حواشی باعث شد که اثرگذاری و شکوفایی این اثر به تاخیر افتد و باید گفت دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد چرا که این کار با صدق نیت همه کادر اصلی تولید شده است و علت تاکیدم بر کادر اصلی این است که به هر حال در هر پروژهای عدهای صرفاً به دلیل تخصصشان در آن شرکت دارند هر چند به محتوا اعتقادی ندارند و پولشان را میگیرند اما کادر اصلی که از ایستادهایم یک وارد سری دوم شد و ادامه مسیر داد با صدق و خلوص نیت این کار را انجام داد و ای کاش حوزه هنری اعداد هزینه شده را اعلام میکرد چرا که من پنج نفر از دوستانی را که در کادر اصلی حضور داشتند، هم از دریافتیشان اطلاع دارم و هم از موقعیتهایی که در این مدت از دست دادند تا این کار به نتیجه برسد و سرانجام با بیتقوایی عده قلیلی که نه میخواهم بزرگشان کنم و نه میخواهم آنها را نادیده بگیرم مواجه شدند، چه آنها که این جریان را شروع کردند و چه آنها که آن را باز نشر کردند آن هم بدون تحقیق حول موضوع اما انشاالله در آینده نزیک آثار این کار در جامعه و سایر کارهای انقلابی و فرهنگی دیده خواهد شد. اتفاقاً همین دیروز فیلمنامهای به من ارائه شد که متوجه شدم چقدر متاثر از ایستادهایم دو است و خوشحالم از اینکه یک نگاه جدیدی به مقوله نماهنگ صورت گرفته است چرا که قبل از این به هیچ وجه برای نماهنگ فیلمنامه نوشته نمیشد و برای ساخت نماهنگ در یک مکانی به خواننده میگفتند بخوان و از او فیلم میگرفتند و نهایتاً با اضافه کردن چیزهای دیگری قطعهای ساخته میشد و پس از چند بار نمایش در سیما به فراموشی سپرده میشد.
تقدیری از جانب رهبری هم بابت نماهنگهایی که مهدیار عقابی تولید میکرد و هم ایستادهایم داشته اید؟ نظر و احساس خودتان درباره این موضوع چیست؟
روزی که برای رونمایی از کار رفته بودیم دوست داشتم در پشت تریبون بگویم تمام انگیزه من و گروهی که میشناسم برای نشاندن حتی یک لبخند کوچک بر لبان مقام معظم رهبری است اما بعد از گذشت آن حواشی خدا را صد هزار مرتبه شکر کردم که چنین موقعیتی پیش نیامد چرا که در این روزگار اگر وارد چنین فضایی شوید به خیلی مسائل دیگر متهم خواهید شد نه از جبهه روبرو که همیشه اینگونه بوده و هست بلکه از خودیها چرا که وقتی از تقدیر ایشان صحبت به میان آید به این متهم میشویم که میخواهیم با هزینه کردن از ایشان خودمان را توجیه کنیم و اگر قرار باشد اسم مقدس ایشان را به این حوزه وارد کنم و چنین طعنههایی را بشنوم ترجیح میدهم واکنشی نشان ندهم تا مسئله بین خود و خدای خودم باقی بماند و با وجود اینکه به صورت متقن و دقیق نمیدانم که آیا ایشان کار را دیدهاند یا خیر اما امیدوارم که مورد پسند ایشان واقع شود کما اینکه در ایستادهایم یک این اتفاق رخ داده بود.
در آینده آثار ملی و انقلابی بیشتری خواهید داشت؟
بنده محدودیتی در محتوا و موضوع ندارم اما باید از همان نگاه خاص به آن دیده شود و اگر اینگونه باشد حتماً آن را انجام خواهم داد و الان هم که قرار است کار عاشقانهای را بخوانم همان نگاه را دارم هرچند که سفارشی نبوده است و شعر آن را از حامد عسگری عزیز گرفته بودم و انشاالله تا یک یا دو ماه آینده به نتیجه برسد.
نکته یا سخن دیگری در پایان مصاحبه دارید؟
واقعیت این است که در زمینهای که مشغول به کار در آن هستیم هیچ ورودی از پیشینیان وجود ندارد و انشاالله آینده بسیار روشنتری خواهد داشت و من این را در حوزه هنری میبینم که به تعداد این دوستان روز به روز اضافه میشود و ناچاراً باید بگویم که لازم است از جبهه مقابل اندکی درس بگیریم و ببینیم که آنها با استعدادهای جدیدشان چه میکنند. آیا اولین واکنش آنها اینگونه بوده است که او را آنقدر میزنند که یا بمیرد یا به گونهای سر بلند کند که همه پشت او قرار بگیرند و بگویند او کسی است که ما از او دفاع میکردیم و این را باید هم از دوستان قبلی که الان به شهرت رسیدهاند بپرسید و هم از جبهه مقابل که رفتار ها چگونه بوده است. در همه فعالیتهای جبهه مقابل اینگونه است که وقتی یک نفر معرفی میشود و اثری تولید میکند همگی به اتفاق پشت او قرار میگیرند و جبههای برای دفاع از او تشکیل میدهند و همه کاری میکنند تا او به موفقیت برسد چرا که آینده را متعلق به آن فرد جدید میبینند اما در جبهه خودی یاد گرفتهایم که اگر شکوفهای در جایی رویید اول پایمان را رویش بگذاریم تا ببینم اگر توانست نفس بکشد پایمان را برداریم و اجازه دهیم بالا بیاید و حقیقت این است که نگاه جبههای نداریم و ترجیح میدهیم هر آن چه رخ میدهد از رهگذر خودمان باشد نه از جای دیگری که این مخالف تمام ایدئولوژیهای فرهنگیِ جبههای است و نتیجه این میشود که یک سری جزایر تولید کننده داریم که هیچ همگرایی در بین آنها وجود ندارد و نهایتاً اثرگذاریها کم میشود و به نظرم اگر از این نگاه فاصله بگیریم و با نگاهی کلان به اتفاقات دنیا بنگریم بیشتر در نیل به اهداف موفق خواهیم بود.
منبع: رجا نیوز
نظرات