آدرسی که رهبری برای ساماندهی شعر انقلاب دادند
راهنوا- نشست سالانه شاعران با مقام معظم رهبری درنیمه ماه رمضان ،اگرچه به تعبیر خود ایشان مراسمی نمادین است برای توجه دادن ذهن جامعه و نظام فرهنگی به اهمیت تاریخی شعر درفرهنگسازی و انتقال مواریث فرهنگی و نیز امتداد این نقش آفرینی در دوران انقلاب اسلامی و در آیندهای که پیش روی ماست، اما این دیدار و امواج و تبعات مثبت آن، از شور و حال و موج برانگیزانندهای که در فضای ادبی کشور در طول سال ایجاد میکند گرفته تا رهنمودهای راهبردی معظم له و مهر و محبت و روشنی و خرد و بینش و دانشی که برخود جلسه حاکم است و….
همه اینها موجب شده که این دیدار خاستگاه حرکتی استراتژیک در شعر انقلاب باشد و بار بسیاری از کم کاریها و غفلتهای نظام فرهنگی در حوزه شعر را به دوش کشد. نظام فرهنگی ما علیرغم تمامی نقد و نظرهایی که در بیش از یک دهه ازسوی جامعه ادبی و فعالان و دلسوزان حوزه شعر، در رابطه با کم کاری و بی برنامگی آن شده است، کماکان، هیچ برنامه کلان و راهبردی در رابطه با شعر ندارد و اصلاً در این نظام جایگاهی برای این هنر و ثروت ملی و خالقان آن که در تعبیر زیبای مقام معظم رهبری «سرمایه کشورند» پیش بینی نشده است، در بیانات سالهای پیش مقام معظم رهبری بارها به کنایه اشاراتی به این کم کاریها شده است اما امسال اشارات مستقیم و صریح ایشان حجت را تمام کرد و جایی برای عذر و طفره باقی نگذاشت.
ایشان به صراحت روبه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کردند و گفتند از دولتها برای شعر آبی گرم نمیشود و از آنها خواستند، به جای کارهای پراکندهای که میکنند، توانشان را صرف حمایت از مجموعههایی کنند که درکشور به صورت هدفمند و موثر وارد کار شدهاند و پرونده خوبی هم دراین سالها داشتهاند و به صراحت از نهاد فعال و تاثیرگذار یعنی «موسسه شهرستان ادب» نام بردند و حتی از آنها خواستند از موازی کاری با این نهاد نیز دست بردارند.
کارنامه درخشان و تاثیرگذار و حرکت اساسی این نهاد در چهار پنج سال اخیر درحوزه شعر از آموزش و جهتدهی گرفته تا ایجاد شور و انگیزه در نسل جوان و ترمیم پیوند میان نسلها موجب شده امید و گرما به جامعه ادبی انقلاب اسلامی بازگردد. به نظر میرسد وقتی رهبری تا این حد وارد جزییات میشوند و دقیقترین آدرسها را میدهند، کار به نقطه حساسی رسیده و دیگر اشارههای غیرمستقیم کارساز نبوده و لازم دیدهاند دست از تعارفات معمول بردارند. پس نظام فرهنگی نیز چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چه حوزه هنری و هرجای دیگری باید به خویش بیاید و پس از این همه آزمون و خطا در حوزه شعراکنون که راه با دقت نشان داده شده است، به آن عمل کند و با همراهی بیشتر به گسترش و عمق بخشی به فعالیتهای این دو مرکزی که به صراحت در کلام رهبری به آنها اشاره شده است، کمک کند.
و اما داستان شهرستان ادب، به روایت من:
یکی از سالهای اواسط دهه هفتاد است، به احتمال زیاد ۷۶٫ جلسه شعر پنجشنبههای حوزه هنری مشهد، شاعری جوان برای اولین بار به جلسه آمده است، خودش را معرفی میکند: علی محمد مودب اهل یکی از روستاهای تربت جام و دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع). چهره و نامش برای هیچ یک از گردانندگان جلسه، نه من، نه ساعی، نه کاظمی و نه نظافت آشنا نیست. هیچ کدام هم توقع نداریم شعری فراتر از حد و حدود معمولی از او بشنویم. با این حال با احترامی که عرف جلسه بود از او دعوت میکنم شعری بخواند و اضافه میکنم که برای اولین بار که شاعری در جلسه ما شعر میخواند، میشنویم تا بیشتر با او آشنا شویم و او هم در فضای جلسه قرار گیرد و تا جلسات بعد نقد و نظری نخواهیم داشت. مودب با لحنی صمیمی شروع میکند به خواندن و در همان اولین بیت میخکوب میشویم:
«نشستهاند هزاران کتاب در قفسه
زبون و ساکت و پر اضطراب در قفسه»
من به کاظمی، نظافت به هر دوی ما و همه به مودب نگاه میکنیم. صدای تحسین جمع فضای جلسه را از شور و شوق لبریز میکند. اینجا جلسه شعر حوزه هنری مشهد است و تا به حال سابقه نداشته شاعری جوان در فضای شعر متعهد خراسان به این مرتبه رسیده باشد و به نحوی متاثر از این جلسه نبوده باشد و ما او را نشناسیم. مودب اولین استثنا بود. حیرت ما هم بیشتر به همین خاطر بود. بعداز آن جلسه پرخاطره بیشتر با شعر و شخصیت مودب آشنا و شیفته روح زلال و با صفا و دل دردمند و وجود آرمانگرایش شدم. مودب جوان بود اما شخصیتی جا افتاده و منشی موقر و به کمال رسیده داشت و خیلی زود شد یکی از جمع مثلاً پیشکسوتانی چون کاظمی و نظافت و منوری. توفیق حضور و دیدار مودب درجلسه شعر حوزه هنری مشهد به دلیل اشتغال به تحصیلش در تهران اگرچه گاه گاه اما بسیار تاثیرگذار و ماندگار بود.
بعدها که به تهران آمدم، همان انتظاری را که داشتم و در تقدیر مودب پیش بینی میکردم، محقق یافته دیدم. مودب شده بود مرکز دایرهای که بسیاری از جوانان برومند شعر دور او و اخلاق کریم و دانش و بینش ژرفش حلقه زده بودند و کانونی از روشنی و خرد را شکل داده بودند. دردمندی و اشتیاق خدمت و روشنگری آنقدر در وجود مودب ریشه داشت که با تمام موانع که معمولاً درمسیر حرکتهای اصولی فرهنگی ایجاد میشود، در میدان ماند تا بالاخره شعر و ادبیات متعهد برآمده از ارزشهای انقلاب اسلامی را به تشکلی رساند…
منبع: خراسان
نظرات