پر كاهي به آستان رسول(ص)
راهنوا- «محمدمهدی سیار» به بهانه میلاد رسول اکرم(ص) دو غزل از کتاب «رودخوانی» را به همراه توضیح کوتاهی در مورد آنها در صفحه شخصی خود منتشر نمود.
این متن به شرح زیر است:
پر كاهي به آستان رسول (ص)
«اين دو غزل پيوسته را بي هيچ توضيحي در «رودخواني» آورده بودم. حالا با يك توضيح كوتاه در اينجا مي آورم. آن هم اين كه اين دو شعر را در حال و هواي دو سوره از قرآن كريم يعني «ضحي» و «انشراح» سرودهام.
اين دو سوره بر اساس روايات به هم پيوستهاند و در حقيقت يك سوره به حساب ميآيند و من از كودكي شيفته اين دو سورهام و اين كه خداوند چگونه محمدش را -كه درود خدا براو باد- نوازش ميكند و چه سوگندها ميخورد كه من تو را رها نكردهام و از شايعهها و طعنهها دلخور نباش و… .»
دَم صبح
صبحيم و از خزانه شب بردميدهايم
آرِي قسم به شب – شب رفته- سپيدهايم
آري قسم، قسم به شب آن دم كه رام شد
رفته ست رفته رفته شب و ما رسيدهايم
شب بود و شبهه، شايعه قهر آسمان
از هر شهاب زخم زباني شنيدهايم
گفتيم: قهر نيست خدا…آشتي ست او
گفتيم: ما كه اين همه نازش خريدهايم… .
ما را به حال خويش نخواهد گذاشت، ما
سختيكشيدهايم، يتيميچشيدهايم
آخر خودش هم از دلمان در مي آورد
دنيا و آنچه را كه شنيديم و ديدهايم
دريا! مزن به سينه ما دست رد كه ما
گر قطره ايم از آب وضويي چكيدهايم…
***
انشراح
گر قطرهايم از آب وضويي چكيدهايم
گر ذرهايم، گِرد عبايي دويدهايم
مثل نسيم قصه دلهاي تنگ را
با شرح صدر، غنچه به غنچه شنيدهايم
در هم شكست گرده گردون و كوه را
باري كه ما به شانه زخمي كشيدهايم
آوازهمان به عالم و آدم رسيده است
هرچند خود ز عالم و آدم بريدهايم
آسان و سخت عشق سوا كردني نبود
ما نيز مهر و قهر تو در هم خريدهايم
ما را فراغ بال نداد اين زمين ولي
يك چند پلك خواب پريدن كه ديدهايم
خوابي ست تلخ اين قفس تنگ، اين جهان
پلكي به هم زنيم از اينجا پريدهايم
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات