هوای ناحیه ما همیشه بارانی است
راه نوا – استاد محمد کاظم کاظمی به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت مرحوم قیصر امین پور یادداشتی منتشر کرده است.
دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
با ما نشان برگ گلی زان بهار ماند
و این برگ گل، آثاری است که از آن وجودِ بهاری بر جای مانده است. از «تنفّس صبح» بگیرید، تا «دستور زبان عشق»، کتابی که هیچ گمان نمیتوان کرد شاعرش با وجودی چنان رنجور و دردمند آن را سروده است.
اما «تنفس صبح» برای من خاطرهای دیر و دور دارد. حدود ۲۰ سال پیش که من تازهجوانی شاعر بودم و به شیوههای قدمایی شعر میسرودم و استقبال بیدل و اقبال میکردم، سخت از سوی دوستان نوگرایم در حوزۀ هنری مشهد به خواندن این کتاب تشویق میشدم. آن وقتها تنفس صبح یک مانیفست عملی شعر انقلاب بود و اولین کتابی که برای یک شاعر دانشآموز یا دانشجو توصیه میشد. به واقع قیصر در آن سالها تنها شاعری بود که میشد با اطمینان تمام بدو تکیه کرده، از او پیروی کرد و شیوۀ کارش را الگوی خویش دانست و در عین حال، هیچ نگران این نبود که «قیصرزده» شود.
قیصر امینپور اولین شاعر از این نسل بود که این توفیق را یافت که شعرش بتواند سرمشق اطمینانبخشی برای نسل جوان باشد. واقعیت این است که در آن ایام، بعضی دیگر از شاعران برجستۀ انقلاب، هنوز به نقطۀ اوج کار خود نرسیده بودند. مرحوم سلمان هراتی «از آسمان سبز» را منتشر کرده بود و مرحوم حسن حسینی «همصدا با حلق اسماعیل» را; و این نقاط اوج این دو شاعر نبود. یکی دو شاعر دیگر هم که به اوج رسیده بودند، اوجشان چندان اوجی نبود.
ولی جالب این که این موقعیت والای قیصر، هیچگاه دچار تزلزل نشد. او بیش از دو دهه سیطرۀ خود بر شعر معاصر را حفظ کرد. اغلب کسانی که در مقاطعی کوتاه در شهرت و محبوبیت از او پیشی گرفتند، پس از مدتی در محاق فراموشی فرو رفتند و قیصر همچنان خوشنام و محبوب ماند. چرا؟ شاید چون اهل خطرکردنهای بیجا نبود. او بسیار هوشمند بود و به همین اعتبار، هیچگاه در هیچ یک از عناصر و جوانب شعرش به افراط نگرایید. در عین حال، شعرش را به یک قالب یا موضوع یا حال و هوا محدود نکرد و کوشید با جامعیت تمام، شیوههای گوناگون شعرسرایی را تجربه کند، ولی در عین حال، در هیچیک از مدار تعادل بیرون نرود. این جامعیت در عین تعادل و تعادل در عین جامعیت، از دلایل اصلی موفقیت و محبوبیت پایدار قیصر امینپور بود.
ولی به راستی ما قیصر امینپور را فقط از این روی دوست داشتیم که شاعر خوبی بود؟ مسلماً این بود، ولی تنها همین نبود. شاعر خوب بودن و در عین حال انسان خوب بودن، کمتر نصیب کسی میشود. به واقع خداوند از سر عدل و بندهنوازی، به هر یک از بندگانش بعضی از این عطیهها را عطا میکند تا هر کس سهمی از نیکوییها داشته باشد. ولی در این میان هستند کسانی که از این الطاف خداوندی بهرۀ بیشتری دارند و اینان نیکبختترین کساناند. قیصر امینپور یکی از اینان بود. به همین سبب دشوار است بگوییم به راستی جنبۀ شاعریاش بیشتر برجسته بود، یا نجابت و شرافتش. من در نشست و برخاستهای نه چندان بسیاری که با او داشتم، هیچگاه او را با هیچکس نامهربان ندیدم. همواره گشادهروی بود و خندان، حتی در سالهایی که بیماری ناتوانش ساخته بود، البته جسمش را و نه روح بلندش را… .
قلم اینجا رسید، سر بشکست…
نظرات