مرثیه عاشورایی «علی معلم دامغانی»
راهنوا- علی معلم دامغانی، مرثیهای را برای حلول ماه محرم سروده و برای انتشار در اختیار رسانهها قرار داده است.
او در این شعر علاوه بر اشاراتش به واقعه عاشورا با انتخاب ردیف «زمین» اهل زمین و زمانه را مخاطب قرار میدهد تا عاشورا در تكرار آن به آنِ خویش بر قلبهای مخاطبانِ همیشگی حضرت خون خدا تاثیر بگذارد.
زبان فخیم علی معلم دامغانی كه برای اهل ادب آشناست، در این شعر هم از سوگ عاشورا میگوید هم از وجدی كه جهان و جهانیان به حضرت سیدالشهدا دارند، هم از ارادت ارض و سما میگوید و هم از تكلیف و رسالت بشری در قبال حركت حقطلبانه امام حسین(ع)؛ به نحوی كه هر چه شعر پیش میرود، بیشتر انسان را به تامل درباره واقعه تاریخساز كربلا وامیدارد.
مرثیه علی معلم در نهایت با این بیت حماسی خاتمه مییابد كه «همهی روزهاست عاشورا/ كربلای است هر كجای زمین» و این همان «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلاست» آنچه بیش از هر مضمون دیگری از عاشورا امروز باید محل تامل و توجه عاشورائیان قرار گیرد.
در ادامه مرثیه علی معلم دامغانی، آمده است:
كربلای است هر كجای زمین
از تو فریاد ای خدای زمین
چشمه و چشم و شبنم و باران
گریه كردیم ما برای زمین
خاك میریخت باد بر سر خود
میدوید آب پا به پای زمین
سینه میزد به دست غم دریا
خسته میسوخت تب به جای زمین
با شباهنگ غصه شب هنگام
قصه میگفت از صفای زمین
بلبل بینوای عاشق گل
نغمه میخواند در وفای زمین
آسمان كریم بخشنده
حرفها داشت در عطای زمین
رعد میگفت لذتی دارد
وای طوفان و هایهای زمین
طاب علیك علی الصبوح سحر
شام شد طال علی البلای زمین
آتش انگیخت برق و بادیه سوخت
سبز پوشید بیشههای زمین
ماه و مهری برون شدند از ابر
خانه عشق شد سرای زمین
مهر میگفت من فدای فضا
ماه میگفت تن فدای زمین
من و تن ناگهان شدند عشقه
بلعجب رست گندنای زمین
در شَمَر ریخت بوی سیر و پیاز
دردسر گشت كوچههای زمین
من به تن زد سری ز تن افتاد
غرق خون گشت روستای زمین
سال خونین كه قریه ابری شد
پدرم بود كدخدای زمین
سال نفرین مادرم تا حشر
گشته چون سایه در قفای زمین
پدرم مُرد و مادرم دق كرد
پسری گشت پیشوای زمین
خاك كرد آن دو كشته غم را
در زمین رسم شد عزای زمین
پسر پیر رفته شاعر بود
شعرها گفت در رثای زمین
آسمان سوگوار شد چون خواند
تنگدل گفت مرحبای زمین
با سلامش فرشته باران شد
آسمان صیحه زد صلای زمین
صبحدم آسمانیان بودند
میر مهمانی سرای زمین
چشم در راه آفتاب كمال
سید قوم مصطفای زمین
آدم و روح و نوح و ابراهیم
اسحق و اسم ایلیای زمین
انبیا جملگی شده یك تن
گشته مرآت اولیای زمین
هور و دریا و ماه و بیشه و باغ
از علی تا علی رضای زمین
وز علی تا محمداند از پی
بهر پیكار با شقای زمین
تا بر آرند شرك را ریشه
كفر را هم زجا به جای زمین
گرچه باور نمیكنی پدرم!
گفت هشدار كاسیای زمین
گندم و جو ز هم نمیداند
آرد انگیزد از نوای زمین
گاهی از چوب میكند ماری
تا بچربد به اژدهای زمین
چوبها چرب كرده میبینم
به سزا محض ناسزای زمین
ابتلای است كار و بار جهان
تا نباشید مبتلای زمین
نینوایی است در زمین هر روز
تا بفهمید نینوای زمین
بسكه بیرون شدند و برجا ماند
در زمین بهر خون رجای زمین
دیده خون گشت و خون نمیخسبد
كه زمین است خونبهای زمین
یا حسین علی(ع) فدای سرت
ای سر سربریدههای زمین
خوار و زار است خصم خاطی تو
كه تویی عزت و علای زمین
خصم خون ریخت خون پاك خدا
ای خدا كیست ناخدای زمین
دلو ما را به دستخون انداخت
رخصتی ده به مرتضای زمین
تا از او رم كنند این ددگان
گو به پا خیز مقتدای زمین
ای خدا ، ای خدای ارض و سما
بشِنو بانگ نینوای زمین
همهی روزهاست عاشورا
كربلای است هر كجای زمین
نظرات