«عصر شعر و ادب» با حضور شاعران مطرح کشور برگزار شد
راه نوا- عصر روز گذشته دومین جشنواره کانون های فرهنگی، هنری، اجتماعی و دینی دانشگاه تهران تحت عنوان «ترنج» برگزار شد.
در این مراسم شاعرانی همچون دکتر علی آبان، حامد ابرهیم پور، غلامرضا طریقی و حامد عسکری به عنوان مهمانان ویژه حضور داشتند و به شعرخوانی پرداختند.
حامد ابراهیم پور اولین مهمانی بود که با دعوت علیرضا بدیع؛ مجری برنامه به شعرخوانی پرداخت. حامد ابراهیم پور؛ بیش از ده مجموعه شعر تالیف کرده است که اکثر آنها چندین بار تجدید چاپ شدند.
مجموعه شعر اول او با عنوان «یک مرد بی ستاره آبانی» منتشر شد.
در ادامه می توانید شعر حامد ابراهیم پور را بخوانید.
ده بار ديگر خواندن مکبث
صدبار ديگر خواندن کوري
از آخر ميدان آزادي
تا اول ميدان جمهوري
ما زندگي کرديم و ترسيديم
در روزهاي سرد پر تشويش
در ايستگاه متروي سرسبز
در ايستگاه متروي تجريش
ما عاشقي کرديم و جان داديم
در کوچه هاي شهر بي روزن
در کافه هاي دُور دانشگاه
در پله هاي سينما بهمن.
ما زندگي کرديم و ترسيديم
ما زندگي کرديم و چک خورديم
ما توي هر چاهي فرو رفتيم
ما توي هر شهري کتک خورديم
مانند يک باران بي موقع
در روزهاي اول خرداد
مثل دو تا کبريت تب کرده
در پمپ بنزين اميرآباد
مانند يک خنياگر غمگين
که از صداي ساز مي ترسيد
مثل کلاغ مرده اي بوديم
که ديگر از پرواز ميترسيد
عشق من و تو قطره خوني که
از صورتي نمناک افتاده
عشق من و تو لاک پشتي که
وارونه روي خاک افتاده
عشق من و تو مثل حوضي تنگ
جا کم مياورد و کدر ميشد
مانند يک نارنجک دستي
در کوچه گاهي منفجر ميشد
عشق من و تو مثل گنجشکي
از لانه اش هربار ميافتاد
عشق من و تو قاب عکسي بود
که هرشب از ديوار مي افتاد
مثل دو تا اعدامي تنها
تا لحظه ي آخر دعا کرديم
ما لاي زخم هم فرو رفتيم
ما توي خون هم شنا کرديم
ما خاطرات مبهمي بوديم
که روز و شب کم رنگتر مي شد
ديوارها را هرچه مي کنديم
سلول هامان تنگتر مي شد
مثل دو ماهي قرمز مغرور
تا آخر دريا جلو رفتيم
ما عاشقي کرديم و افتاديم
ما عاشقي کرديم و لو رفتيم
پس آن غلامرضا طریقی به شعرخوانی پرداخت. او از سال هفتاد و چهار شعر را در زنجان نزد زنده یاد حسین منزوی آغاز کردند و بعد از آن نزد استاد محمدعلی بهمنی آن را ادامه دادند. «هر لبت یک کبوتر سرخ است»، «با یاد شانه های تو سر آفریده است»، «محبوب من جهان غزلی عاشقانه ای است»، و «به جهنم» چند تا از مجموعه های شعر ایشان است.
غزل او به شرح زیر است:
در دفتر شعر من این دیوان معمولی
محبوب من ماهی است، با چشمان معمولی
بر عکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی
با پای خود دور از پری دم های دریایی
عمری شنا کرده ست در یک وان معمولی
محبوب من، جای قدح نوشیدن از ساغر
یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی
او جوجه تیغی رو پلک خود نچسبانده
تا نیزهای سازد از آن مژگان معمولی
محبوب من این است و من با سادگی هایش
سر می کنم در خانه ی ارزان معمولی
جای گلستان می توان با بوسه ای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی
با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت می شود پیکان معمولی
معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من
من کیستم در متن این دوران معمولی
من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی
علی آبان مهمان دیگری بود که در این مراسم به شعرخوانی پرداخت. او متولد دوم، آبان، چهل و چهار در مازندران است. او در لیسانس، فوق لیسانس و در مقطع دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است. غزل او به شرح زیر است:
طوفان سرود صحبت بر باد رفته را
باران نوشت فرصت بر باد رفته را
خورشید روی برف غریبانه میکشید
تصویر مهر و غیرت بر باد رفته را
بادی وزید و پردهی گل را درید و گل
تشییع کرد قسمت بر باد رفته را
در خود بمان که مردم دانا نمیخرند
حتی به نسیه عصمت بر باد رفته را
دست نیازمند پدر روی سفره و
یک لقمه از شهامت بر باد رفته را
با تق تقی شکسته عصا آه میکشد
فصل غریب قامت بر باد رفته را
ای کاش دست غیب بیاید به لطف و قهر
بر پا کند قیامت بر باد رفته را
حامد عسکری آخرین شاعری بود که در این همایش به شعرخوانی پرداخت. او پس از خواندن چند ترانه و غزل عاشقانه، شروع به خوانش دوبیتی هایی با موضوع زلزله بم کرد که بسیاری از حضار را تحت تاثیر قرار داد.
در ادامه می توانید این دو بیتی ها را بخوانید.
دلم از غربت بم چاک چاکه
زمین از تلخی بغضم هلاکه
بگردم سر به سر ویرونیه های
گلو بند نگارم زیر خاکه
***
دو چشمونت پیاله ی پر ز می بی
دو زلفونت خراج ملک ری بی
طلوعت توی نارنجای خرداد
غروبت صبح جمعه پنج دی بی
***
چرا این شهر بی دروازه مونده
کتاب شعر بی شیرازه مونده
اگر ده سال از این ماتم گذشته
چرا داغ دل ما تازه مونده
***
به دور غصه و غم باشوم ای دل
به زخمات باز مرحم باشوم ای دل
الا دومادی کاکام این جمعه
الا قسمت کنه بم باشوم ای دل
***
از او ارگی که تو تاریخ مایه
فقط مشتی گل و آجر به جایه!
نه بارویی نه برجی مونده حالا
بگن آغا محمد خان بیایه!
***
غمم اندازهی یک کهکشونه
طفیل چشمم ابر آسمونه
از اون صبحی که بم زیر و زبر شد
همیشه تو دلم خرما پزونه
***
نگو زار و پریشونه بم مو
نگو دلتنگ و نالون بم مو
هنوز نخلا و نارنجا به جاین
هنوز فانوس کرمون بم مو
***
عزادار غمي بي انتهايم
غريبم بي كسُم بي آشنايم
غروب سالگرد و روي ويلچر
سر قبر كدامين گل بيايم؟
نظرات