شعر «علیمحمد مؤدب» برای «ناصر عبداللّهی»
راهنوا- امروز سالروز درگذشت یکی از ستارههای درخشان ولی زودغروبِ هنر امروز است.
نه سال پیش در چنین روزی زندهیاد ناصرعبداللهی ستارۀ درخشان موسیقی پاپ و خوانندۀ محبوب مردم ایران از میان ما رفت.
عبداللهی هنرمندی بود که توانست توامان با ترانههای عاشقانه و ترانههای اجتماعی و مذهبی خود به چهرهای متمایز و موفق در فضای موسیقی امروز تبدیل شود.
همچنین با مرور آثار او میتوانیم به اهتمامش در خواندن شعرهای فاخر پی ببریم، آنهم شعرهای فاخر و درخشان شاعران امروز؛ امری که برای اکثر خوانندگان امروزی قابل درک و دستیابی نیست.
سطرهای درخشان شعر امروز و شعر انقلاب در پیوند با موسیقی خاص و حنجرۀ قدرتمند عبداللهی لحظهها و اتفاقات زیبا و شگفتی را رقم زدند. بسیاری از این شعرها مربوط به استاد محمدعلی بهمنی بودند و از دیگر شاعران انقلاب که عبداللهی سراغ شعرشان رفت باید به زندهیاد قیصر امینپور، یوسفعلی میرشکاک و علی معلم دامغانی اشاره کرد.
نه سال پیش، پس از درگذشت غریبانه و مظلومانۀ ناصر عبداللهی، علیمحمد مؤدب، شاعر توانای کشورمان غزلی زیبا به یاد این هنرمند ارزشمند و با قدردانی از او سرود، که در ادامه میخوانید.
گلو میداند و آواز میداند صبوری را
چه خوش میخواند این نزدیک دل، اندوهِ دوری را
به داوودیترین الحان، صدا سرگرم اعجاز است
که تا مرهم گذارد واژه واژه، زخم کوری را
صدا برهم زده بازار منبر را و مُفتی را
گشوده دیده مکتبخانۀ علم حضوری را
غم پنهان شادی را چه خوش میخواند این مطرب
چه کس آموخته آیین عرفان، این چگوری را
چرا شبکورها تن میزنند از تابش بانگش
مگر نو کردهاست آهنگ مرغان سحوری را؟
کمند افکنده با هر رشته، گیسویش به هر سویی
که میلرزاند از شوق اسارت، پای حوری را
چنان زنده است چشمانش که میترسم براندازد
به مرگی این چنین پاکیزه، رسم مردهشوری را
منبع: شهرستان ادب
نظرات