زیباترین مادران
راهنوا- از همان ابتدای آفرینش بشر، احساسات زن یکی از والاترین عواطف نزد بشر بوده است و پس از آن که انسان نوشتن را آموخت زن و عواطف او را دستمایه نگارش متون ادبی و سرایش شعرهای متعددی کرد. به عنوان مثال میتوانیم از ماکسیم گورکی در داستان مادر نام ببریم. گورکی در این داستان، رابطه ویژهای از مادر و پسری را به تصویر میکشد که خواننده را تحت تاثیر خود قرار میدهد. در این داستان پسر که پل نام دارد، اعتیاد به الکل را ترک میکند تا پا به میدان انقلاب علیه رژیم تزاری روسیه بگذارد و گورکی نشان میدهد که مادر چگونه با فرزندش در فعالیتهای سیاسی همکاری میکند و حتی پس از کشته شدن پسرش به این کار ادامه میدهد.
این احساسات و این رابطه زیبای مادر و فرزند در ادبیات جهان عرب به عنوان یکی از غنیترین ادبیات جهان نیز به بهترین شکل ممکن نمود پیدا کرده است و از آن جا که کشورهای عربی به عنوان سرزمینهایی که در طی دههها و حتی صدههای اخیر دستخوش جنگها، انقلابها و درگیریهای مختلف و فراوانی بودهاند، این رابطه در شعرهای عربی به شکل مادر و فرزند شهید تصویر شده است. کافی است در اینترنت سری به برخی از آثار تولید شده در حوزه موسیقی بزنیم تا با برخی از این تولیدات آشنا شویم.
در ادامه نگاهی به سه اثر برجسته هنری میاندازیم که با مفهوم مادر، فرزند شهید و احساسات یک مادر شهید سروده شدهاند و گاه آن قدر از زمین ارتفاع میگیرند که به احساسات مادر شهید نیز رنگ و بویی متفاوت و عرفانی میدهند.
«زیباترین مادر»
«زیباترین مادر» نام یکی از شعرهایی است که با حنجره خواننده سرشناس لبنانی «مارسیل خلیفه» اجرا شده است. ترانهسرای این اثر، حسن العبد متن آن را از داستان واقعی که برای مادر شهید اسعد عواضه روی داده، الهام گرفته است. این مادر شهید یک شب در حالی که نگران بازگشت پسرش به منزل بود تا صبح بیدار میماند. اما پسر هرگز به خانه باز نمیگردد و پس از آن تنها خبر شهادتش میرسد.
در این سروده تاثیرگذار و حزنآلود مارسیل خلیفه فقط از عود و حنجره خود برای اجرا استفاده کرده است. «زیباترین مادر» با ضرباهنگی آرام و کند آغاز میشود و صدای خلیفه در ابتدای اجرای این اثر با تکرار آهسته برخی کلمات و تاکید بر کلمه آه، آهی طولانی و سوزناک همراه میشود. سپس مارسیل خلیفه این گونه میخواند: زیباترین مادری که در انتظار فرزندش ماند، زیباترین مادری که در انتظار فرزندش ماند و فرزندش شهید بازگشت.
شاعر معتقد است که شهادت فرزند، مقام مادر را از دیگر مادران بالاتر میبرود. مادری که با شنیدن خبر شهادت فرزندش احساسات مختلفی را تجربه میکند و درست در همان زمانی که با اندوه خود دست به گریبان است و گریه امانش را میبرد، احساس افتخار نیز او را در برمیگیرد. دو قطره اشک و یک گل گریست و لباس عزا به تن نکرد.
شاعر با این ابیات قصد دارد به شنونده بگوید که مرگ هر اندازه که والا و ارزشمند هم که باشد باز هم دردناک است. اما این درد و اندوه با تسلیم و سرسپردگی نسبت به غم متفاوت است.
در بخشی از این شعر، صدای مارسیل خلیفه از بازگشت میگوید: «جنگ تمام نشده است. اما او بازگشت. اما او بازگشت». بازگشتی، بیبازگشت! پیکر بیجان فرزند از راه میرسد. «تفنگش از کار افتاده و دستانش در دو طرف» اما این پایان کار نیست. زیباترین مادر «چونان ستارهای بر پیکرِ در تاریکی او خیمه میزند» فرزند جان داده است و مبدل به ستارهای در آسمان شده است. شاعر شهید را حاضر غایب میدادند. از این جای آهنگ، ضرباهنگ عود مارسیل خلیفه نیز تغییر میکند. اوج میگیرد و با سرعت بیشتری بر تارها مینوازد. «از خون تقدیم شده به خاکش دست نمیکشیم. ما از کوههایی که روح این شهید را نوشیده است، دست نمیکشیم. از سرزمینی که با درختان پوشیده شده است» از این جای شعر دیگر همه توجه شاعر به سوی شهید منعطف میشود و این بار فرزند در روح و جان دوستانی دوباره باز میگردد که ارزش خون او را میدانند و نمیگذارند خون او بیهوده از بین برود. فرزند همچنین بخشی از زمینی میشود که روح او را دربرگرفته است. در این جا شعر به اوج خود میرسد و صدای پرطنین مارسیل خلیفه با قدرت میخواند که «ما پا بر جا هستیم، ما این جا پا بر جا هستیم، در کنار این همه ویرانی، در حالی که ترس در دستان ما میدرخشد، با قلبی که شاخه تازه وفا را در بردارد، ما این جا پر با جا هستیم، در کنار آخرین دیوار…»
مادر من میروم
ترانه «مادر من میروم» نیز سرود دیگری است که به رابطه مادر و فرزند میپردازد. این ترانه کاری است از گروه اسرا وابسته به حزبالله که در سال ۱۹۹۱ م ساخته شده است. در این شعر ما با مونولوگی روبرو هستیم که گروه کر از زبان شهید فرضی و در خطاب به مادرش میخواند. در تمام بخشهای این شعر مادر مورد خطاب قرار میگیرد و خود سخنی به میان نمیآورد. آغاز این اثر با دو دقیقه موسیقی بیکلام و آرام همراه میشود. در این اثر تنها از یک آلت موسیقی و آن هم ارگ استفاده شده است.
در این شعر مبارز فرضی با مادرش از رفتن سخن میگوید. از رفتن به بهشت: «مادر، من میروم، دیدار ما نزد حسین (ع)، مادر، قلب من از (شدت شعلههای) شوق ذوب شده است، جاودانگی منزلگاه شهید است». سپس آهنگ شدت میگیرد و صدای گروه کر که میخواند: «مادر من میروم، مادر، اندوهگین نشو!» سپس در این جا مبارزی که به جنگ میرود، به مادرش تاکید میکند که اندوهگین نشود. «مادر گریه نکن، آن که برای دین کشته شود، عزیز است». او برای هدفی والا جان داده است.
ابیات بعدی شعر همگی از مادر میخواهد که علیرغم بازگشت فرزند، اندوهگین نشود. چرا که فرزند، خود با اراده و اختیار و در راه دین و از بین بردن تاریکیها مرگ را به جای زندگی برگزیده است. «مادر من میروم، نه، دیگر باز نمیگردم، دیگر مرا نخواهی دید، تاریکی با نور از بین رفته است، مادر، شهادت پناهگاه من است، بر سر و سینه نکوب، مصبتزده نباش، من آرامم»
در آخرین بخش این شعر سراسر احساس و عاطفه، خطاب رو به مادر شهید ادامه پیدا میکند و از مادر شهید خواسته میشود که مانند زنان اهل بیت که فرزندان خود را در راه دین فدا کردند، صبر پیشه کند. «مادر شهید، صبر پیشه کن، تا نزد بتول (س) سربلند باشی، برای پیروزی مانند زینب (س) باش که گفت، پروردگارا شهید مرا پذیرا باش».
علیرغم اندوه ژرفی که در آهنگ این شعر لانه کرده است، اما اندیشه والای شهادتی که در آن حضوری پررنگ دارد، از مادر میخواهد که احساسات بشری را کنار بگذارد و به گونهای دیگر به این قضیه نگاه کند. این شعر به شهید مقامی برتر از انسان میبخشد و اندوهناک شدن بر از دست دادن فرزند شهید را رد میکند تا آن جا که میتوان گفت غصه در این شعر بیارزش شمرده میشود. چرا که از همت فرزند میکاهد. فرزندی که با عزمی استوار به سوی هدفی ارزشمند در حرکت است.
همین نگاه را در آهنگ «مادر، دینم مرا به جهاد دعوت کرد»، نیز میتوانیم مشاهده کرد. این ترانه برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ م در اینترنت منتشر شد و تاکنون با صدای خوانندههای مختلفی مانند فضل شاکر، قدور التونسی، و محمد ابو راتب موسس گروه اسلامی الهدی اجرا شده است.
این شعر نیز مانند ترانه پیشین در بحر کامل مجزوء سروده شده است و بدون آلات موسیقی و تنها بر ضرباهنگ ذهنی خواننده اجرا شده است.
این شعر نیز مانند ترانه مادر، من میروم، براساس مونولوگ سروده شده است و مادر در این شعر نیز فردی است که مورد خطاب قرار میگیرد. «مادر دینم مرا به جانفشانی و جهاد دعوت میکند». این آخرین سفر است: «مادر من به سوی مرگ میروم و هرگز بازنخواهم گشت، مادر، آن زمان که بر خاک خواهم افتاد، بر من گریه نکن!» در این شعر نیز ما در برابر اندیشهای قرار داریم که از مادر میخواهد به گونهای دیگر به قضیه شهادت فرزند نگاه کند و بر رفتن او مویه نکند. چرا که «مرگ مرا پنهان نخواهد کرد، آرزوی من شهادت است» در واقع او جوانی است که با هدفی والا و به اراده خود جان میدهد.
در ادامه این شعر و پس از آن که فرزند گفتنیها را به مادر میگوید و وصیتش را به او میسپارد، پا به ساحت جنگ میگذارد. در چند لحظه صدای تیر و انفجارهای پیاپی میآید. فرزند از جامعه و خانواده بیولوژیکی خود مهاجرت میکند تا مبدل به فرزند جامعهای جدید شود و پس از آن مژده پیروزی از راه میرسد. مژدهای که خبر از هدف والای خون شهدا میدهد. «پیروزی لبخندزنان به پیش میآید و حق درخشش میگیرد». از دید شاعر، نفس شهادت نوعی پیروزی به شمار میرود. پیروزی که کسی نمیداند به چه کسی تعلق خواهد گرفت. برخی دیگر از عبارات این شعر بر عدم پذیرش و سرسپردگی و ذلت در برابر دشمن اشاره دارد. چرا که «آزادمرد با مفسدان نرمخو نیست».
شعر زیباترین مادر با دو شعر دیگر از لحاظ وزن و کلمات به کار رفته در شعر کاملا متفاوت است. شاعر زیباترین مادر، شعری معاصر و بر وزن تفعیله سروده است و در این شعر فرزند به سوی مادر و به زمینی که قطرات خونش را نوشیده است، بازمیگردد. در این شعر مویه کردن در مسئله مرگ امری طبیعی تلقی شده است. اما در شعر مادر، من میروم مبارز شهید جان خود را در پیروی از امام حسین (ع) فدا میکند و به همین دلیل از مادر میخواهد که زینبوار از گریستن برای او خودداری کند. در این شعر همچنین مقام مادر و فرزند هر دو با هم اوج میگیرد و به سوی تقدس الهی بالا میرود. این شعر نگاه کاملا معنویی نسبت به مسئله کشته شدن فرزند دارد و به همین دلیل در ابیات آن خبری از بازگشت و توجه به اندوه و گریه نیست. اما در مقابل اندیشه والای نهفته در شعر، شنونده را به دیدار با امام حسین (ع) در روز رستاخیز هدایت میکند.
در سروده مادر، دینم مرا به جهاد دعوت کرد، نیز مانند شعر پیشین مبارز، مادرش را به صبر و شکیبایی دعوت میکند و از او میخواهد که بر غم از دست دادن فرزند اندوهناک نگردد. در شعر، رفتن فرزند بسان تولدی جدید است که در آن انسانی جدید متولد میشود. انسانی که از خانواده، دوستان و آشنایان خود عبور میکند و همه آنها را به سادگی نادیده میگیرد. گویی که این انسان صرفا برای مبارزه در راه جنگ حق و باطل آفریده شده است.
مترجم: ریحانه پورشجاعی
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات