تو را ميكشند و دنيا ديدههاي ما از مصلحت حرف ميزنند
راهنوا- رژیم عربستان سعودی با وجود اعتراضات فزاینده جهان اسلام به حکم اعدام «شیخ نمر النمر» روحانی برجسته شیعی عربستانی، این روحانی مبارز را بهاتهام واهی حمایت از تروریسم به شهادت رساند.
انتشار این خبر تلخ واکنشهای متعددی در میان هنرمندان انقلاب اسلامی به همراه داشته است.
حامد عسکری؛ شاعر، نیز با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود به این جنایت آلسعود واکنش نشان داد.
در ادامه میتوانید این یادداشت را مطالعه نمایید:
«احتمالا امشب جنازه ات را در سرد خانه اي گذاشته اند و كاوري كه جنازه ات را در آغوش كشيده قطره قطره بخار زده و بوي چسبناك و غليظ خون ميدهد شيخ.
حرفهايي داشتم كه خواستم تا هنوز در دنياي مايي بشنوي و بعد آسماني شوي. قبلا ها با ديدن نابرادري ها و ظلم ها و ستم هايي كه مي شد بغض مي كردم و دهنم ترش مي شد. از بعد برادرت زكزاكي و تو ناخودآگاه دندان قروچه مي روم و شقيقه هايم نبض ميگيرد. انگشت شصت دست راستم را مي خوابانم كف دستم و چهار انگشت كناري را مي گذارم رويش و حسابي فشارش مي دهم اولش تقّي صدا مي كند و بعد هم فشارش مي دهم تا عرق مي كند.
متنفرم از اين شصت… شصتي كه را به را عكس كتاب و كافه و ميوه و پرنده سفالي و غذاي فلان رستوران و تايپو گرافي شعر را “پسند” مي كند و لايك مي كوبد و حالا بايد يكي يكي عكسهاي تو را كه تگ شدم ام “پسند” كنم. خسته ام پيرمرد خسته ام. از اينكه حمايت كردن از تو بشود همين دوبار ضربه زدن روي عكست و نهايتا نوشتن متني براي درو كردن همان “دو ضربه ها”.
شنيدم گردنت را با شمشير زده اند. حامد بميرد خب؟ همه خبر شهادتت را منتشر مي كنند و من…
من بدبخت لعنتي خيال پرداز به نحوه ي شهادتت…
من به ماشيني آمريكايي شاسي بلندي فكر مي كنم كه از آن پياده ات كرده اند.
من به جلادت فكر مي كنم كه بعد از ضربه اش به گردنت عقب پريده تا خونت داغت روي دشداشه احتمالي اش شتك نكند لكه خون از لباس پاك نمي شود مي داني كه ؟؟؟
مخصوصا خون مظلوم …
احتمالا جلاد بي شرفت وقتي ضربه اش را زده عرق پيشاني اش را پاك كرده و با دستاني كه بوي دسته ي شمشير مي داده سيگاري گيرانده و خيره شده به رگهايت كه پلق پلق خون پمپاژ مي كرده روي آسفالتهايي كه پيمانكاران آمريكايي كشيده اند تا در ذهنش حفظ كند و شب كه سرش را در گودي شانه ي زنش كه موهايش را عطر غليظ عربي آغشته است از جزييات شاهكار امروزش بگويد.
من دندان قروچه مي روم شيخ من عصباني ام. تو را مي كشند و دنيا ديدههاي ما از مصلحت و روابط ديپلماتيك حرف ميزنند.
من دندان قروچه مي روم و بالاي گوشي ام از اپليكيشن هاي موبايلم هي نوتيفيكيشن مي آيد كه فلاني رد صلاحيت مي شود و فلاني صلاحيتش بايد تاييد شود.
من دندان قروچه مي روم و عكس هاي همين الان يهويي لايك مي كوبم.
من خيلي بد بختم شيخ. هزاران كيلومتر دور تر از سردخانه اي كه جنازه تو در آن كادو شده نشسته ام و بعد از ديكته گفتن به دخترم و غان غان كردن با پسرم براي خودم چاي آبليمو عسل درست كرده ام و براي مظلوميت تو با اين شصت عرق كرده ام پست مي گذارم.
شيخ نمر دنياي كثيفيست خوب شد پياده شدي.»
منبع: اختصاصی «راهنوا»
نظرات