بیا دنیا، بیا بر چشم خود بگذار عینک را
راهنوا- عکس آیلان کردی، پسربچۀ سوری غرق شده، مدتیست در رسانههای جهان خبرساز شده است. عکسی که از زوایای مختلف در روزنامهها و خبرگزاریها منتشر میشود و بهانهای میشود برای بررسی اوضاع و احوال کنونی سوریه.
میان همۀ خشمها و اشکهای سیاسی، تعدادی از شاعران دست به قلم شدهاند و آیین سوگواری شاعرانهای برای آیلان ترتیب دادهاند.
اکنون به خوانش این شعر تازه از خانم بشری صاحبی میپردازیم:
بیا دنیا، بیا بر چشم خود بگذار عینک را
ببین سیل ستم – که جمع گشته اندک اندک- را
کسی در مزرعه پامال کرده خوشه را، این غم
به درد آورده حتى قلب بیجان مترسک را
بیا یک لحظه بغض تلخ کودک را تصور کن
که از دستش گرفته ناگهان موجی، عروسک را
شده از اشکهایش قلب دریا غرق دلشوره
به گوش موج خوانده نبض او فریاد موشک را
به روی دامن امواج، کودک ناز خوابیده
شنیده جای لالایی، صدای جیرجیرک را
شبیه مادرش، آرام؛ ساحل نیمههای شب
گرفته بین آغوش این گل بیجان و کوچک را
نمیسازد چرا قلعه شنی بر دامن ساحل؟
نمیگیرد چرا در دستهایش بادبادک را؟
به جای سینۀ سنگ مزار او، تمام عمر
به دست آب باید بسپرم گلهای میخک را
یقین دارم میآید او که نام دیگرش عشق است
میآید تا بگیرد انتقام هرچه کودک را
منبع: شهرستان ادب
نظرات