آه تقدیر عدهای این شد/از منا سوی كربلا رفتند
راهنوا-علیرضا قزوه و فاطمه نانی زاد، در پی حادثه دلخراشی که برای هزاران نفر مسلمان و از جمله ایرانیان، در منا در روز پنجشنبه رخ داد، شعری سرودهاند که در ادامه میتوانید آنها را مطالعه نمایید.
کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد
مهربانا! یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد
«خون نمیخوابد» چنین گفتند رندان پیش از این
کیست میخواهد که از خون شهیدان بگذرد؟
نغمهاش در عین کثرت، جوش وحدت میزند
هرکه از مجموع آن زلف پریشان بگذرد
پردهی عشّاق، حاشا بی ترنّم گل کند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد
وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود
حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد
خون سهراب و سیاوش سنگ فرش کوچههاست
رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد
کاشکی این روزها بر ما نمیآمد فرود
حسرت این روزها بر ما فراوان بگذرد
کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد
کاش میشد تا مسلمان از مسلمان بگذرد
حال و روز عاشقان امروز بارانیتر است
نازنینا! اندکی بنشین که باران بگذرد
از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیمِ هند، از خاک خراسان بگذرد
«علیرضا قزوه»
***
یمن و شام و جنگ و خونریزی
دلت آقا گرفته بود امسال؟
میرسی كی سوار جادهٔ عشق
نرسیده زمان استهلال؟
خیمه خیمه به جست و جو بودند
كه ببینند روی ماهت را
آرزوی دل همه این بودِ
بوسه باران كنند راهت را
روضهخوان خیمه را به وجد آورد
روضهٔ مشك و دست سقا بود
در زلالیِ اشك حاجیها
جلوات حسین پیدا بود
آه حاجیِ حج نیمهتمام
عید قربان كجا و عاشورا
جبلالرحمه، خاطرات حسین
درد و دلهای سیدالشهدا(ع)
عرفات و دعا و زمزمهها
جان به قربان كام عطشانت
«و فدیناه…»، روضه شد جانسوز
بدن چاك چاك و عریانت…
عید قربان رسید و تشنه لبان
عید قربانشان قیامت شد
در طلوعی كه آرزو كردند
قسمت عدهای شهادت شد
لیلهٔ قدرشان چگونه گذشت
كه محبت خرید آنها را
پس رقم زد كه حجشان مقبول
و چنین برگزید آنها را
چهقدر بغض در گلوشان بود
حاجیانی كه تا منا رفتند
آه تقدیر عدهای این شد
از منا سوی كربلا رفتند
حرم امن و حرف ناامنی
موسم حج و كاروان در راه
آل فتنه دوباره صف بسته
با یزید زمانه شد همراه
«فاطمه نانی زاد»
سلام و مرحبا به شعرای آزاد و آزاده ی هموطن.
ای وللاه انفسکم.
خدایا تو شاهد باش که از آل سعود نخواهیم گذشت.