بدون مرز
باشگاه هواداران
×

تخصص

تایخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۵


«لطفی بوشناق»؛ خواننده پرآوازه‌ی تونسی: «تا آخر عمرم راجع به آرمان فلسطین می­‌خوانم»

بدون مرز

«لطفی بو شناق» در سال ۱۹۵۲ در پایتخت تونس به دنیا آمد. این نوازنده عود، طول سال‌های نوازندگی خود درد امت مسلمان را در تمام نقاط جهان بازگو کرده است. برای مسلمانان سارایوو می‌خواند، برای مردم جنگ‌زده عراق، برای کودکان فلسطینی و آوارگان تونسی ترانه می‌سراید و می‌‌نوازد.

 

راه‌نوا- «لطفی بو شناق» در سال ۱۹۵۲ در پایتخت تونس به دنیا آمد. این نوازنده عود، طول سال‌های نوازندگی خود درد امت مسلمان را در تمام نقاط جهان بازگو کرده است. برای مسلمانان سارایوو می‌خواند، برای مردم جنگ‌زده عراق، برای کودکان فلسطینی و آوارگان تونسی ترانه می‌سراید و می‌‌نوازد.

 

از معروف‌ترین ترانه‌های او : انا المواطن (من یک شهروندم)، انا الیمنی (من یک یمنی هستم)، غنایه لیهم (سروده‌ای برای آنها)، انا العراق (منم عراق)، لیلی (شب من)، رساله الی الامه (پیامی به امت) است. او در یکی از جدیدترین ترانه‌های خود بنام «غزه اصمدی» (غزه ساکت شو) به حمایت از پایداری و مقاومت مردم غزه و انتقاد از حملات ویرانگر رژیم اشغالگر قدس پرداخته است.

 

در مصاحبه‌­ای که توسط روزنامه­‌ی «لها» لبنانی با «لطفی بشناق» صورت گرفت او تاکید می­‌کند که  فلسطین تنها مسأله­‌ای است که برایش خوانندگی می‌­کند. ایشان اذعان نمود که طی ۳۶ سال خوانندگی احساس راحتی نکرده و تاکید دارد که فقط ۲۰  درصد مردم از آینده­‌ی تاریخ او آگاهند.

 

این خواننده­ی بزرگ تونسی از راز موفقیت و پیام آهنگ «خدوا المناصب»؛ «بچسبید به منصبتان» صحبت می­‌کند. او از مراجعه­‌ی افراد بی­‌شمار تونسی به مطب­‌های روانشناسی پرده بر­می­‌دارد. در ادامه نیز نظر خود را پیرامون کیفیت انتشار موسیقی و به ویژه آهنگ­‌های تونسی بیان می­‌دارد و  به نقشی که آرزو داشت ایفا کند اعتراف می­‌کند و از طرح موسیقایی که او را به گریه انداخت حرف می‌‎­زند.

 

«آهنگی که نمایانگر تلخ‌کامی و واقعیت کنونی جهان عرب»

 

ـ آیا انتظار داشتی که آهنگ «بچسبید به منصب­هایتان» تا این­ اندازه سر و صدا کند؟

این آهنگ که بدون دلیل موفقیت کسب نکرد. چرا که آنچه از دل برآید بر دل نشیند. این آهنگ نمایانگر تلخ‌کامی و واقعیت کنونی جهان عرب است. متن آن پیرامون قصه­‌ی شهروند ساده‌­لوح است. شهروندی که آرزو می­‌کند زندگی شرافتمندانه به دور از دروغ و دزدی و نفاق داشته باشد.

 

ـ چرا وقتی این قطعه را میخوانی اشک می­‌ریزی: «به منصب‌هایتان بچسبید و وطنم را برایم واگذارید»؟

ـ من یک عرب تونسی‌­ام و تمام دردهایی را که براداران عربم در آفریقا و آسیا به جان می­‌خرند، احساس می‌­کنم. پیامم هم در این آهنگ خیلی ساده است و این است که «بگذارید زندگی کنیم». من خواستار زندگی در وطنی امن و امان هستم و اینکه نسبت به سلامت و آینده­‌ی فرزندانم مطمئن باشم و به کسانی هم که سرزمینم را دوست ندارند می‌­گویم هرکار می‌­کنی بکن اما بگذار ما با ثبات و آرامش روان زندگی کنیم. طی همین تنش‌­هایی که در تونس صورت گرفت خیلی از مردم بخاطر ترس و ناامنی در کشورشان، پناه به مطب­‌های روانشناسان بردند.

 

«۳۵ سال بدون آرامش در موسیقی زندگی کردم»

 

 ـ آیا از طریق این آهنگ خواسته‌­ای که پیامی شخصی به خودت هم بفرستی؟

ـ همیشه آهنگ­‌های من در لابلای خود پیامی واضح و صریح داشته. من صرفا جهت نواختن و خواندن متنی، خوانندگی نمی‌­کنم. آهنگ­‌های من همیشه مثل سر قطارند و مثل سایر واگن­ها نیستند که به دنبال سر آن در حرکت باشند. من هنرمندی هستم که ۳۵ سال بدون احساس راحتی در عرصه­‌ی موسیقی کار کردم و هیچ شرکت تولیدی ندارم که حمایتم کند یا پشتم بایستد و از کارهایم پشتیبانی کند. همیشه آنهایی که در کار تولید موسیقی­ هستند، جنبه­‌ی مادی را در نظر می­‌گیرند ولی متاسفانه آن دسته از آهنگ­‌هایی که به یک سری قضایا اهمیت می‌­دهند محلی از اعراب ندارند و آهنگ‌­های عشقولانه که دختران آن را احاطه کرده‌­اند در مرکز توجه‌­اند. تولید کنندگان هم که کار به تغییر و تحول ندارد و فقط آهنگ مصرفی تکراری بیرون می­‌دهند.

 

ـ فکر نمی­‌کنی که آهنگ فرهنگی را که اکنون ارائه دادی شهروند عربی دیگر آن را گوش نمی­‌دهد؟

ـ من در همه­‌ی گفت‌وگوها و نشست‌­هایی که داشته­‌ام همیشه تاکید کرده­‌ام که تنها برگ برنده­‌ی عرب­‌ها اثبات هویت و رساندن پیامشان و درخشش وجهه­‌شان و پشتیبانی­ اقتصادشان است. همین انواع فرهنگ­ است که باید در نمایشنامه، کتاب، شعر، سینما، نقاشی و موسیقی تجلی یابد. فرهنگ ما در همه­‌ی این­ها تجلی یافته و کسی قادر به چپاول آن نیست. پس باید محافظ آن باشیم. اگر به همین آمریکا که ابرقدرت دنیاست نگاهی کنیم می­‌بینم ستون­‌های اقتصادی‌­اش بر روی شانه­‌های فرهنگ آن نصب شده. پس باید با تمام قوا به فرهنگ خود بچسبیم.

 

«برای ارتقای ملت خود باید فرهنگ را ارتقا دهیم»

 

ـ به نظرت چه بر سر فرهنگ عربی آمده است؟

ـ فرهنگ در کشور ما به حاشیه رفته و در موضع رفاه خلاصه شده است. ما همه­‌ی فعالیت­‌هایی را که در سایر کشورها پیشرفت و ترقی به حساب می‌­آید دور افکنده‌­ایم. ابن خلدون در این زمینه می­‌گوید: «وقتی هنرمندان و روشنفکران ملتی به پایین­‌ترین مرتبه برسند ملت­‌ها هم به تبع آن سقوط می‌­کنند و زمانیکه به مرتبه­‌ی والا برسند ملت­ها نیز می‌­رسند». ویلیام شکسپیر هم معتقد است «به من یک نمایشنامه بدهید تا به شما ملتی دهم». بنابرین فرهنگ آیینه­‌ی تمام­‌نمای پیشرفت بشریت است. پس برای ارتقای ملت خود باید فرهنگ را ارتقا دهیم.

 

ـ ولی ملت فقط طی مناسبت­‌هایی مثل جنگ و انقلاب به موسیقی فرهنگی هنرمندان که پیام رسان مسأله‌­ایست روی می‌­آورد!

ـامیدوارم که ملت، هنرمندان واقعی را در همه­‌ی شرایط مد نظر قرار دهد نه فقط در شرایط سخت. هنرمند تولیدگر است و شاهد عصر و زمانه و قلب تپنده‌­ی امت عرب و ترسیم­گر نقشه‌­ی کلی حوادث. پس امید است که مورد توجه قرار گیرد.

 

ـ فکر نمی­‌کنی در حق خود جف کرده‌ای، چون موسیقی‌ای که ارائه می‌­دهی فقط به مسأله­‌ی فلسطین می­‌پردازد؟

مردم فقط ۲۰درصد از تاریخ واقعی منِ لطفی بوشناق را می‌­دانند. من از زمانیکه پا به عرصه­‌ی موسیقی و هنر نهادم دنبال موقعیت نبودم بلکه دنبال کار و جایگاهی بودم که گذر تاریخ مرا به یاد آورد. من آهنگی ارائه می­‌دهم که اگر انسانی صد سال بعد آن را بشنود پی به ماهیت باارزش آن کار که اجدادش ارائه داده‌­اند ببرد.

 

ـ چگونه بر مشکل تولید آهنگ­‌ها و آلبوم­‌هایت فائق می‌­آیی؟

ـ من با هزینه‌­ی شخصی خودم کلیپ می­‌زنم. نمی‌­خواهم تولید­کننده به من، متن یا آهنگی را القا کند و خودم با عنایت ویژه به انتخاب متن می‌­پردازم. می­‌خواهم آهنگ­‌هایم قوی باشد چون قرار است در شناسنامه­‌ی موسیقایی من جاودان بماند. هنرمندی که به هنرش بها دهد هیچ­وقت نمی­‌میرد درست مثل سید درویش.

 

ـ چرا دیگر در جشنواره­‌ی موسیقی عربی شرکت نمی­‌کنی؟

ـ من همیشه خود را از پیشگامان این جشنواره می‌­دانم و هرگاه که دعوت شوم بی­‌درنگ شرکت می‌­کنم.

 

-هنرمندی که در تو تاثیرگذار بود چه کسی بود؟

ـ مسلما نمی‌­توانم لطف هنرمند فقید بزرگ «بلیغ حمدی» را از یاد ببرم. او که اولین بار به کار من گوش داد. ایشان در منزل خود مرا با جمعی از دوستان دعوت کرد. وقتی فهمید صدای خوبی دارم خواست که برایش بخوانم من هم آهنگ «عاشق شدم» را خواندم. این یکی از آهنگ­‌های مرحوم مکاوی بود. وقتی از صدایم خوشش آمد خطاب به حضار گفت: «آیا صدای لطفی این شایستگی را ندارد که روی آن آهنگ بسازم». همچنین آقای مکاوی هم در روند کار من تاثیر بسزایی داشته. همچنان که کشور مصر نیز بر گردنم حق دارد.

 

ـ نظرت در مورد برنامه­‌ی کشف استعدادهای خوانندگی که ستاره ساز است، چیست؟

ـ هیچکس ستاره نمی­‌سازد بلکه ستاره است که تاریخش را خودش می­‌سازد. این برنامه که عرض کردید می­‌تواند یک گام باشد ولی ماندن در دنیای هنر از طریق جایگاه و کارهای هنری و خوانندگی است که در خدمت بشریت و انسانیت باشد. ستاره بودن به مال و بادیگارد شخصی و تصاویر آویزان در خیابان­‌ها و شهرها نیست، ستاره بودن به کارهای خالصانه وموفقی است که حتی پس از مرگ ستاره در تاریخ ماندگار باشد. ما ستاره زیاد داریم ولی ستاره­ای که در تاریخ خوانندگی عرب نشان­دار باشد و بدرخشد کم است.

 

 

«من تا آخر عمرم راجع به آرمان فلسطین می­‌خوانم»

 

 ـ مسأله­‌ای که لطفی بوشناق پیوسته می­‌خواهد در موردش خوانندگی کند، چیست؟

ـ من تا آخر عمرم راجع به آرمان فلسطین می­‌خوانم، مسأله­‌ی فلسطین مسأله‌ی هر هنرمند و عربی است. فلسطین قبله­‌ی اول مسلمانان است. تا زمان آزادی فلسطین من برایش خوانندگی می­‌کنم. من وقتی آهنگ «مشتاقانه به قدس سفر کردم و دردش را با صلوات درمان می­‌کنم» را خواندم صرفا یک آهنگ برای کشور برادر نبود بلکه بخاطر ایمانم به تحقق عدالت الهی آن را ارائه دادم. هر کس که سور إسراء و معراج را بخواند، به روزی که فلسطین آزاد خواهد شد، ایمان می­‌آورد. ایمانم به فلسطین بخاطر هویت و گذرنامه­‌ی فلسطینی‌­ام نیست، زیرا این­ها اوراقی بیش نیست. بلکه برای این ­است که یک انسان عربی اصیل هستم.

 

ـ چه کاری را در روند زندگی هنرمندانه در جایگاهی ویژه قرار می­دهی؟

ـ پروژه­ی ارائه‌ی «اسماء الله الحسنی». یک سال و نیم روی آن کار کردم. این پروژه­ای عظیم و تاریخی است و باید در کتاب رکورد گینس ثبت شود؛ چرا که اولین کار هنری است که متن آن حاوی ششصد بیت شعر است به طوری­که ما هریک از نام­‌های خداوند را در شش بیت خواندیم. همین جا باید از ابا مسلم بهلانی شاعر عمانی که این کار حماسی را نوشت، قدردانی کنم.

 

ـ کدام آهنگ را دوست داشتی با صدای خودت می­‌خواندی؟

ـ آهنگ «ساکن در کوی خانم» از مرحوم عبداالمطلب. این مرد با دل وجان می‌­خواند و دنبال این نبود که فقط موضعی بسازد و راجع به آن بخواند بلکه خودجوش بود و در صدایش نبوغ داشت. من عاشق این مرد بی بدیل دنیای عرب هستم.

 

ـ چرا طرح تو در اجرای زندگی­نامه­‌ی زکریا احمد در تلویزیون متوقف شد؟

ـ امور داشت به خوبی پیش می­‌رفت ولی وقتی انقلاب صورت گرفت طرح متوقف شد. من شخصا از دوستداران زکریا احمد هستم و ترانه­ها و کارهای او را حفظ می­‌کنم. او کارهای هنری درخوری ارائه داده است. اکنون هم نمی­‌دانم سرنوشت آن چه می­‌شود.

 

ـ از چه نقشی خوشت آمده و دلت می­‌خواست آن را بازی می­‌کردی؟

ـ از نقش «آقای کدخدا» در سه‌­گانه‌­ی نجیب محفوظ. همان مردی که محافظ خانواده‌­اش است و در عین حال دوستدار هنر می‌­باشد. حال آنکه سایر مردم از آن بی­‌خبرند.

 

 

در ادامه می‌توانید ویدئوی زیبای «خدوا المناصب» با صدای لطفی بو شناق که توسط باشگاه ترانه و موسیقی راه ترجمه و زیرنویس شده است را مشاهده نمایید.

 

دانلود

 

منبع: اختصاصی «راه‌نوا»

نظرات

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

  • دیدگاه سید شهیدان اهل قلم درباره موسیقی

    اگر دیدید موسیقی بر محتوا غلبه دارد، گوش نکنید

    . درباره موسیقی حداقل دو جور می‌شود بحث کرد؛ این دو جور، یکی بحث فقهی درباره موسیقی است که اصلا در حد بنده نیست و آدم‌هایی مثل ما اصلا نباید به خودشان اجازه بدهند که وارد بحث‌های فقهی شوند، مسایلی کاملا تخصصی است و به هیچ‌وجه در حیطه ما نیست. مسایل کاملا تخصصی به تحصیلاتی در همان زمینه احتیاج دارند. به این دلیل ...
  • دیدگاه شهید دكتر بهشتی درباره موسیقی

    آن موسیقی حرام است، که انسان را در مقابل گناه ‌بي‌پروا كند

    موسيقي‌ از نظر اسلام‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ نامه‌ شما رسيد. در اين‌ نامه‌ درباره‌ چند مطلب‌ سوال‌ كرده ‌بوديد كه‌ لازم‌ دانستم‌ به‌ اين‌ سوالات‌ طي‌ نوار، پاسخ‌ مفصل‌تري‌ بدهم‌. خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ نوار را گوش‌ كنيد تا اگر باز نكته‌اي‌ به‌ نظرتان‌ رسيد بپرسيد تا پاسخ‌ بدهم‌ و ضمناً نوار را هم‌ به‌ مركز اسلامي‌ هامبورگ برگردانيد، چون‌ اين‌گونه‌ نوارها معمولا اينجا ...
  • گزیده‌ای از نظرات رهبر انقلاب در مورد موسیقی

    خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟

        خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟ بنده گاهى اوقات که مى‌بینم نوجوانى را به تلویزیون مى‌آورند که از صداى خوبى برخوردار است، دلم مى‌لرزد که آیا بناست این نوجوان، فردا، پس فردا خواننده‌ى خوبِ جبهه‌ى مستضعفین و جبهه‌ى حق شود، یا قرار است به خود و مادر و پدرش پولى بدهند، بعد هم ببرندش و یک استودیوى مجّانىِ پر زرق و برق در اختیارش ...