نه فقط شاعر این شعر سیه پوشیده است / واژه‌هایش همه همرنگ محرم شده است
باشگاه هواداران
×

تخصص

تایخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۳


نگاهی به جلوه‌‌‌گری عاشورا در اشعار شاعران نسل اول انقلاب

نه فقط شاعر این شعر سیه پوشیده است / واژه‌هایش همه همرنگ محرم شده است

سمیرا شاهقلی
ادبیات عاشورا که در تاریخ هزارساله شعر فارسی به درختی تنومند تبدیل شده بود،‌ پس از انقلاب جانی دوباره یافت و شاعران نسل اول انقلاب در این میدان طبع‌آزمایی کرده و شاهکار‌های بی‌بدیل خلق کردند.

 

 

 

راه‌نوا- ادبیات عاشورا امروز در دهه سوم انقلاب اسلامی آنچنان با ریشه ادبیات فارسی درآمیخته است که نمی‌توان آن را تنها شاخه‌ای از ادبیات به شمار آورد،‌ بلکه باید گفت،‌ ادبیات عاشورایی ساقه‌ای قدرتمند از شعر فارسی است که شاخه‌های ستبرش در ادبیات دفاع مقدس‌، ادبیات داستانی‌ و حتی ادبیات اجتماعی و … نیز گسترده شده است. امروز در دهه سوم انقلاب اسلامی سرودن از عاشورا و حسین(ع) مناسبت نمی‌شناسد،‌ شاعران هر یک به فراخور حال خویش و بر حسب عنایتی که به آن‌ها شده‌ است،‌ تلاش کرده‌اند، حنجره خود را با ادبیات زلال عاشورا صفایی دیگر بخشند. به گونه‌ای که امروز کمتر شاعری را می‌توان یافت که حداقل یک سروده شاخص در کارنامه کاری خود نداشته باشد.

 

سروده‌های عاشورایی در ادبیات انقلاب اسلامی همزمان با وقایع تاریخی و اجتماعی فراز و نشیب گرفته است‌، به گونه‌ای که همزمان با انقلاب اسلامی‌، عاشورا و قیام حضرت سید‌الشهدا(ع) با قیام مردم ایران و پیروزی انقلاب اسلامی پیوند معنایی پیدا می‌کند‌، پس از آن با آغاز جنگ تحمیلی، عاشورا و قیام حضرت سید‌الشهدا(ع) الگوی دفاع مقدس قرار گرفته و به این ترتیب در شعر دفاع مقدس نیز منعکس می‌شود. امروز نیز ادبیات عاشورایی در شعر شاعران جوان این سرزمین جلوه‌ای دیگر پیدا کرده و شاعران بسیاری ذوق و استعداد خود را وقف دستگاه امام‌حسین (ع) کرده‌اند و اگر نبود همت شاعران نسل اول انقلاب،‌ امروز نمی‌شد، از شاعران جوان این اندازه بال و پر زدن پروانه‌وار به گرد شمع عاشورا را انتظار داشت.

 

در ذیل نگاهی می‌کنیم به شاعران شاخص انقلاب و برترین سروده‌های عاشورایی.

 

 

13920817111341761491803

 

 

سید‌حسن حسینی

مرحوم حسینی  با انتشار مجموعه «گنجشک و جبرئیل» یکی از موفق‌ترین مجموعه شعرهای عاشورایی را در قالب شعر سپید عرضه کرد‌، حسینی در این مجموعه 30 شعر نو در خصوص حادثه عاشورا را گردآوری کرده است،‌ وی علاوه بر شعر در حوزه نثر نیز در این زمینه گام‌های بسیاری برداشته است. برای نمونه «طلسم سنگ» مجموعه نوشته‌های سیدحسن حسینی از حماسه کربلا در طول بیست سال است. حسینی هم‌چنین در قالب رباعی نیز شعرهای بسیار بکری درباره عاشورا خلق کرده است،‌  وی در مجموعه «همصدا با حلق اسماعیل» با ظرافت‌های شاعرانه و ایهام‌های زیبا و تصویرهای ماندگار و کشف و شهود‌هایی کم نظیر توانست مجموعه‌ای را خلق کند که هنوز که هنوز است،‌ یکی از کم‌نظیرترین‌ها به شمار می‌رود.

 

آسمان یک ذرّه ی نور است در چشم ترت
پس زمین قدری ندارد پیش مویی از سرت
جان خود دادی و حتی دادی از جان بهترت
اصغرت ، تنها علمدارت ، علی ِ اکبرت
تا بنوشانی به عالم ذرّه ای از باورت

 

ایستادی مثل کوهی روبروی کاه ها
ماهی و افتاده ای در انزوای چاه ها
گرچه دشمن بست بر آل پیمبر راه ها
باز فریاد تو می آید سوی آگاه ها
بس که والایند هم پیغام و هم پیغمبرت

 

یوسفانه پیکرت را بین چاه انداختی
در میان گرگ ها در قتلگاه انداختی
سینه ات سنگین شد و یک دم نگاه انداختی
به نگاهت بینشان دعوا به راه انداختی
تا نبیند حال و روز پیکرت را مادرت

 

در سکوت دشت می آمد صدای اسب ها
آهویی ترسیده بود از شیهه های اسب ها
بانویی لرزید و دید از لابلای اسب ها
نرم کردی سینه ات را زیر پای اسب ها
تا که جای راحتی باشد برای اصغرت

 

باد ها از پیکر تو بوی سیبی برده اند
های خود آورده و هوی غریبی برده اند
از غریبی ناله ای سوی حبیبی برده اند
دشمنانت هر کدام از تو نصیبی برده اند
می شود انفاق بعد از قتل تو انگشترت

 

ای وجود بی بدیلت آبروی کربلا
خون سرخت تا قیامت رنگ و روی کربلا
(( بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا ))
تشنه ی آب فراتم ، تشنه ی آب آورت

 

 

139112280001483

 

 

قیصر امین‌پور:

عاشورا  و نام قیصر امین‌پور با «منظومه ظهر روز دهم» پیوند خورده اند. مرحوم امین‌پور این منظومه را نخستین بار در سال 65 و برای مخاطب نوجوان منتشر کرد که در نهایت تبدیل به یکی از ماندگارترین شعرهای سروده شده در ادبیات عاشورا شد. امین‌پور هم‌چنین مثنوی «نی‌نامه»‌را نیز در رثای شهدای کربلا سروده است که از جمله موفق‌ترین آثار منتشر شده است.

 

 

روز عاشوراست

کربلا غوغاست

کربلا آن روز غوغا بود

عشق، تنها بود!

آتش سوز و عطش بر دشت می‌بارید

در هجوم بادهای سرخ

بوته‌های خار می‌لرزید

از عَرَق پیشانی خورشید، تَر می‌شد       

دم به دم بر ریگهای داغ

سایه‌ها کوتاهتر می‌شد

سایه‌ها را اندک اندک

ریگهای تشنه می‌نوشید

زیر سوز آتش خورشید

آهن و فولاد می‌جوشید

دشت، غرق خنجر و دشنه

کودکان، در خیمه‌ها تشنه

آسمان غمگین، زمین خونین

هر طرف افتاده در میدان:

اسبهای زخمی و بی‌زین

نیزه و زوبین

شورِ محشر بود

نوبتِ یک یار دیگر بود

خطی از مرز افق تا دشت می‌آمد

خط سرخی در میان هر دو لشکر بود

آن طرف، انبوه دشمن

غرق در فولاد و آهن بود

این طرف، منظومۀ خورشید ِ روشن بود

این طرف، هفتاد سیّاره

بر مدارِ روشن منظومه می‌چرخید

دشمنان، بسیار

دوستان، اندک

این طرف، کم بود و تنها بود

این طرف، کم بود، اما عشق با ما بود

شور ِ محشر بود

نوبت ِ یک یار دیگر بود

باز میدان از خودش پرسید:

« نوبتِ جولانِ اسبِ کیست؟»

دشت، ساکت بود

از میان آسمان خیمه های دوست

ناگهان رعدی گران برخاست

این صدای اوست!

این صدای آشنای اوست!

این صدا از ماست!

این صدای زادۀ زهراست:

« هست آیا یاوری ما را ؟»

باد با خود این صدا را برد

و صدای او به سقف آسمانها خورد

باز هم برگشت:

« هست آیا یاوری ما را ؟»

انعکاس این صدا تا دورترها رفت

تا دلِ فردا و آنسوتر ز فردا رفت ….

 

 

139109200001703

 

 

محمد‌علی مجاهدی

محمد علی مجاهدی یکی از قطب‌های شعر آیینی در کشور به شمار می‌رود که شاعران بسیاری را پرورش داده است،‌ مجاهدی از جمله نخستین کسانی بود که اصطلاح «شعر آیینی»  را به کار برد و تاکنون آثار پژوهشی بسیاری در زمینه ادبیات عاشورایی از جمله «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی» و «کاروان شعر عاشورایی» را منتشر کرده است‌، سروده‌های عاشورایی وی از بهترین نمونه‌های شعر آیینی‌ است و در سرودن اکثر آن‌ها شکوه و عظمت اهل‌بیت مد نظر بوده است. مجاهدی از مرثیه گویی مدام می‌گریزد و عزت و حماسه پررنگ‌ترین نقش را در اشعارش دارند.

 

 

 چنگ دل آهنگ دلکش می‌زند

ناله عشق است و آتش می‌زند

 

 

قصه دل، دلکش است و خواندنی است

تا ابد این عشق و ایندل ماندنی است

 

 

مرکز درد است و کانون شرار

شعله ساز و شعله‌سوز و شعله‌ کار

 

 

خفته یک صحرا جنون در چنگ او

یک نیستان ناله در آهنگ او

 

 

ناله را گه زیر و گه بم می‌کند

خرمنی آتش فراهم می‌کند

 

****

 

ستاده باید مرد

چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟

و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟

 

 

به گلشنی که شقایق اسیر دلتنگی ست

به روی دست، سر خود نهاده، باید مرد

 

 

قسم به خون شهیدان که در سراچه رنگ

به رنگِ لاله با داغ زاده، باید مرد

 

 

چو عاشقانِ زجان دست شسته، باید رفت

چو بیدلانِ دل از دست داده، باید مرد

 

 

اگر که راه به پایان جاده خواهی برد

هلا ز خویش در آغاز جاده باید مرد

 

 

درین قبیله کسی عاشق شهادت بود

که گفت: بیشتر از این ـ زیاده ـ باید مرد

 

 

به پایمردی سقّای کربلا سوگند

که: با دو دست پرو بال داده، باید مرد

 

 

همین پیام سواران ظهر عاشوراست

که: مرگ شایدمان گر پیاده باید مرد

 

 

پیام سرخ شهیدان کربلا این است

که: در مصاف ستم ایستاده باید مرد!

 

 

 

139112210003393

 

 

علی معلم دامغانی

مثنوی بلند «بر چوب خشک نیزه‌ها»‌ یکی از مهمترین سروده‌های عاشورایی پس از انقلاب است،‌  معلم در این مثنوی از ردیف در شعر استفاده کرده که به گفته منتقدان این امر موجب استحکام و صلابت شعر شده است. این شعر عاشورایى معلم با بیان واقعه اسارت و بر نیزه بردن سرهاى امام حسین(ع) و اصحاب وى شروع مى‌‏شود و با استعاره‏‌هاى دلنشین و تصویرسازى شاعرانه ادامه پیدا می‌کند. معلم در این مثنوی به بعد حماسى و شکوهمند عاشورا پرداخته است که این موجب شده تا مثنوی او به یکی از شاهکارها تبدیل شود.

 

 

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

 

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گوئی خواب دیدم

 

 

خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است

 

 

بر صخره از سیب زنخ بر می‌توان دید
خورشید را بر نیزه کمتر می‌توان دید

 

 

در جام من می پیش تر کن ساقی امشب
با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب

 

 

بر آبخورد آخر مقدم تشنگانند
می ده حریفانم صبوری می‌توانند

 

 

این تازه رویان کهنه رندان زمینند
با ناشکیبایان صبوری را قرینند

 

 

من صحبت شب تا سحوری کی توانم
من زخم دارم من صبوری کی توانم

 

 

تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک
ساقی سلامت این صبوران را مبارک

 

 

من زخم‌های کهنه دارم بی شکیبم
من گرچه اینجا آشیان دارم غریبم

 

 

من با صبوری کینه دیرینه دارم
من زخم داغ آدم اندر سینه دارم

 

 

من زخم‌دار تیغ قابیلم برادر
میراث‌خوار رنج هابیلم برادر

 

 

یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه
یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه

 

 

از نیل با موسی بیابانگرد بودم
بر دار با عیسی شریک درد بودم

 

 

من با محمد از یتیمی عهد کردم
با عاشقی میثاق خون در مهد کردم

 

 

بر ثور شب با عنکبوتان می‌تنیدم
در چاه کوفه وای حیدر می شنیدم

 

 

بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عمار وَش چون ابر و دریا مویه کردم

 

 

تاوان مستی همچو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم

 

 

من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم

 

 

من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حسین از کربلا شبگیر کردم

 

 

آن روز در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

 

فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد

 

 

بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم
نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم

 

 

از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

 

 

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند

 

 

نوباوه‌گان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند

 

 

دربر گریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم

 

 

چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند برما
تاوان این خون تا قیامت ماند برما

 

 

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

 

 

3958-10803

 

 

علیرضا قزوه:

علیرضا قزوه از شاعران معاصری است که درباره عاشورا اشعار بسیاری در کارنامه کاری خود دارد،‌ اما مجموعه «باکاروان نیزه» او یکی از مهمترین آثاری است که تاکنون در حوزه شعر عاشورایی منتشر شده است،‌ بنا به گفته منتقدان این ترکیب بند، آمیزه‌ای از ویژگی‌های دو سبک عراقی وهندی است هم عاشقانه سرایی‌های سبک عراقی در آن بسیار به کار رفته است وهم نازک خیالی‌ها و باریک اندیشی‌های سبک هندی.

 

 

بند اول
می آیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است

 

از لا بلای آتش و خون جمع کرده ام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است

 

دردی کشیده ام که دلم داغدار اوست
داغی چشیده ام که جگرها در او گم است

 

با تشنگان چشمه احلی من العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است

 

این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است

 

یاقوت و دُر صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است

 

هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است

 

باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها

 

بند دوم
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر

 

صبحی دمید از شب عاصی سیاه تر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر

 

بر نیزه ها تلاوت خورشید، دیدنی ست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟

 

قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر

 

عشق توام کشاند بدین جا، نه کوفیان
من بی نیازم از همه، تو بی نیازتر

 

قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر

 

با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید

 

بند سوم
فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات

 

گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات

 

با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویه کنان مشک را فرات

 

چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زان گونهاشکها که مرا هست با فرات

 

حالی به داغ تازه خود گریه می کنی
تا می رسی به مرقد عباس، یا فرات

 

از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات

 

از طفل آب، خجلت بسیار می کشم
آن یوسفم که ناز خریدار می کشم

 

 

 

139201180000563

 

 

محمدعلی بهمنی

محمد علی بهمنی از ترانه‌سرایان انقلاب اسلامی به شمار می‌رود،‌ شعرهای او سرشار از مضامین عاشقانه،‌ اجتماعی و مذهبی است،‌ در شعرهای مذهبی بهمنی عاشورا تجلی دیگری دارد و در واژه واژه آن می‌توان مفهوم عاشورا را به نظاره نشست.

 

 

تا گلو گریه کند بغض فراهم شده است
چشم ها بس که مطهر شده زمزم شده است

 

نه فقط شاعر این شعر سیه پوشیده است
واژه هایش همه همرنگ محرم شده است

 

هفت سال است که مهمان شهیدانی و عشق
هفت قرن است که بی مرهم و محرم شده است

 

تو چه رازی که عزادار توایم و چون نور
به جهان روح حضور تو مسلم شده است

 

همه سو شور حسینی و خمینی ست ببین
جذبه کرب و بلارا که مجسم شده است

 

من نه مداحم و نه مرثیه سازم، اما
سرفراز آنکه به توفان شما خم شده است

 

****

 

نتوان گفت که این قافله وا می‌ماند
خسته و خفته از این خیل جدا می‌ماند

 

این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی
این سفر همراه تاریخ به جا می‌ماند

 

دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغ دل سیر ز هر دام رها می‌ماند

 

می رسیم آخر و افسانه وا ماندن ما
همچو داغی به دل حادثه‌ها می ماند

 

بی صداتر ز سکوتیم‌، ولی گاه خروش
نعره ماست که در گوش شما می ماند

 

بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد در هر چه ستم هرچه بلا می ماند

 

 

بررسی سیر تطور شعر عاشورا پس از انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که هر چه بر طول مسیر حرکت ادبیات در تاریخ انقلاب اسلامی افزوده می‌شود،‌ شاعران جوان و تازه‌نفسی پا به میدان گذاشته و تلاش کردند ارادت خود را به خاندان اهل بیت(ع) نشان دهند‌، شاعران جوانی که اگرچه به مدد جشنواره‌های گاه و بی‌گاه شناسایی شده‌اند‌، اما امروز هر یک امیدی را برای روشن نگاه داشتن چراغ ادبیات عاشورایی در شعر فارسی در دل شاعران پیشکسوت و سینه‌سوخته زنده می‌کنند.

 

 

 

نظرات

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

  • دیدگاه سید شهیدان اهل قلم درباره موسیقی

    اگر دیدید موسیقی بر محتوا غلبه دارد، گوش نکنید

    . درباره موسیقی حداقل دو جور می‌شود بحث کرد؛ این دو جور، یکی بحث فقهی درباره موسیقی است که اصلا در حد بنده نیست و آدم‌هایی مثل ما اصلا نباید به خودشان اجازه بدهند که وارد بحث‌های فقهی شوند، مسایلی کاملا تخصصی است و به هیچ‌وجه در حیطه ما نیست. مسایل کاملا تخصصی به تحصیلاتی در همان زمینه احتیاج دارند. به این دلیل ...
  • دیدگاه شهید دكتر بهشتی درباره موسیقی

    آن موسیقی حرام است، که انسان را در مقابل گناه ‌بي‌پروا كند

    موسيقي‌ از نظر اسلام‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌ نامه‌ شما رسيد. در اين‌ نامه‌ درباره‌ چند مطلب‌ سوال‌ كرده ‌بوديد كه‌ لازم‌ دانستم‌ به‌ اين‌ سوالات‌ طي‌ نوار، پاسخ‌ مفصل‌تري‌ بدهم‌. خواهش‌ مي‌كنم‌ كه‌ نوار را گوش‌ كنيد تا اگر باز نكته‌اي‌ به‌ نظرتان‌ رسيد بپرسيد تا پاسخ‌ بدهم‌ و ضمناً نوار را هم‌ به‌ مركز اسلامي‌ هامبورگ برگردانيد، چون‌ اين‌گونه‌ نوارها معمولا اينجا ...
  • گزیده‌ای از نظرات رهبر انقلاب در مورد موسیقی

    خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟

        خواننده خوب جبهه مستضعفین کجاست؟ بنده گاهى اوقات که مى‌بینم نوجوانى را به تلویزیون مى‌آورند که از صداى خوبى برخوردار است، دلم مى‌لرزد که آیا بناست این نوجوان، فردا، پس فردا خواننده‌ى خوبِ جبهه‌ى مستضعفین و جبهه‌ى حق شود، یا قرار است به خود و مادر و پدرش پولى بدهند، بعد هم ببرندش و یک استودیوى مجّانىِ پر زرق و برق در اختیارش ...